Powered By Blogger

عکس کوس و کون کردن,داستان سکسی 1/Erotic stories

مرکز دانلود کلیپ سکسی ایرانی و عکس سکسی دختران ایرانی عربی واسیای و غربی و دختران بلوند بهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان میباشد موفق باشيد سياوشhttp://iranpress3gp.blogspot.com /





جنده


سیاوش /دلسوز۲۰
کون کردن
جنده
 کوس و کون 



داستان سکسی 1/Erotic stories 


سرم درد می کرد کنار خیابان چند لحظه ایستادم زل زدم به یک درخت عجیب داشتم شاخه های به هم بافته اش را دنبال می کردم که چشمم افتاد به پنجره ای باز دورش سفید بود و داخلش تاریک ،یه لحظه صدایی از روی درخت مرا برگرداند گربه ای شاخه به شاخه به طرف دیوار میرفت. صدای بوق اتومبیلی مرا به خود آورد تکانی به خودم دادم و به درخت دیگری تکیه دادم خاطرات صبح آن روز را مروری کردم : دوستم ؛ اکبر آدرس و تلفن یک زن اهل حال به نام ستاره را به من داده بود و شدیدا به من تاکید کرد که نامی از او نبرم و خود را دوست محسن معرفی کنم


هر چه از او دلیلش را پرسیدم جواب قانع کننده ای نشنیدم . دو روز قبل با همین شماره تلفن تماس گرفتم خانمی اندکی پرخاشگر پاسخ داد ولی با چند کلمه صحبت و پس از شنیدن نام محسن همچون آبی بر آتش آرام شد و با لطافت زنانه جالبی مرا به منزل دعوت نمود قرار را من برای صبح جمعه یعنی صبح امروز تعیین کردم ستاره نیز با کمی تعجب از ساعت قرار پذیرفت . صبح امروز طبق عادت مالوف ساعت 7 بر خواستم با اندکی کندی خود را آماده نمودم بعد از نیم ساعت آماده حرکت بودم ، نگاهی به نقشه تهران انداختم آدرس ستاره نزدیک یکی از ایستگاههای مترو بود من هم با صد تومان کرایه می توانستم خود را به مترو برسانم فکری از ذهنم گذشت و با اینکه از رانندگی در خیابانهای خلوت صبح جمعه تهران لذت می برم تصمیم گرفتم با مترو بروم .من در شرق تهران ساکنم و ایستگاههای شرق تهران چند ماه بیشتر نیست که راه اندازی شده ولی واقعا کار راه انداز است. تقریبا نزدیک ساعت 9 صبح خود را به نزدیک خانه ستاره رساندم و قدم هایم را کمی آرامتر کردم تا کمی وقت بگذرد ، کوچه خلوت و آرامی را پیمودم تا به پلاک 73 رسیدم یک آپارتمان شمالی پنج طبقه بود با ورودی بزرگی برای پارکینگ و حیات . تعداد واحد ها را نتوانستم حدس بزنم نگاهی به زنگ اپارتمان انداختم و واحد 12 را یافتم زنگی زدم و منتظر ماندم هیچ صدایی به غیر از صدای نفس های خود نشنیدم .چند ثانیه بعد دوباره زنگ را نگه داشتم اینبار بالاخره جواب شنیدم همان صدای آشنا بود ولی معلوم بود که هنوز در خواب است خود را معرفی کردم و درب باز شد . از زود آمدن پشیمان شدم ولی دیگر گذشته بود . وارد شدم خود را به پله ها رساندم مواقعی که در فکر باشم تعداد پله ها را می شمارم شروع به شمردن کردم دقیقا 39 پله بالا آمدم با پله ای که در کوچه بالا آمدم شد چهل پله درب نیمه بازی را دیدم و با خواندن شماره واحد به سمت آن آمدم از گوشه در ستاره زیبایی را دیدم که هنوز مست خواب بود ، زلفان پریشان گوشه ای از روی ستاره را پوشانده بود ،قد نسبتا بلند و اندام کشیده و چشمان نافذ تصویر اولیه من از این ستاره بود. سلام بفرمایین داخل وارد شدم و کفش از پا کندم منظور من از صبح ساعت ده یازده بود حالا اگه اجازه بدین من چند دقیقه ای بخوابم خواهش میکنم به سمت اتاق خواب رفت و درب را نیمه باز گزارد و من هم درب اصلی را بستم. من از تعجب داشتم شاخ در می آوردم که چطور این زن یک مرد غریبه را که جمعا بیست کلمه هم با او صحبت نکرده به این راحتی به خانه راه داده و خود می خوابد. آپارتمان نسبتا بزرگی بود ولی تک خوابه ، یک دست مبل ساده زینت اصلی آن بود به سمت آشپزخانه رفتم تا آبی بخورم ولی طبق معمول حس کنجکاوی نیز محرک من بود تا بتوانم تصویر دقیقتری از خصوصیات این زن در ذهن ترسیم کنم چند ظرف نشسته و شام دیشب بیشتر توجه مرا به خود معطوف کرد . به نظرم آمد که ستاره شب گذشته تنها نبوده ولی نتوانستم مطمئن شوم .ضبط صوت کوچکی نظرم را به خود جلب کرد آن را روشن کردم ترانه ای قدیمی از گلپا داخل ضبط بود ، صدای آن را کم کردم و روی صندلی نشستم و منتظر ماندم . باصدای زنگ ساعت به خود آمدم ، صدای زنگ از اتاق خواب بود . ضبط را خاموش کردم و از آشپز خانه بیرون آمدم .روی مبل نشستم و گوش فرا دادم صدای زنگ قطع شد و ستاره با همان شمایل قبلی به آرامی بیرون آمد ، سلامی داد و به سمت دستشویی رفت ، بلند شدم و سری تکان دادم و با لبخندی پاسخ گرفتم 50 % مصنوعی بود ولی میتوانستی از این روی ؛ لبخند واقعی هم ببینی . بلند شدم وبا چند قدم چرخش به سمت دستشویی رفتم ، در آینه دوباره روی ستاره را دیدم و دست بر شانه او نهادم ، ستاره برگشت ولی چیزی نگفت ؛ یاد صحنه ی از فیلم با چشمانم تمام بسته کوبریک افتادم همانجا که تام کروز را در آینه می بینیم که نیکول برهنه را در آغوش می گیرد با این تفاوت که ما هر دو لباس داشتیم و بلوز صورتی و دامن سرمه ای ستاره هنوز مانعی به بلندی دیوار برلین بود که هنوز آماده شکستنش نبودیم. از صبحانه خوردنش فقط اینو بگم که او خورد و من نگاه کردم…… رنگ و روی تازه قوام گرفته ستاره هم اندک اندک مرا به حرکت و تقلا واداشت، آرام آرام جنب و جوشی در قلب ثانی آغاز شد و سهم خواهی او هم شروع شد . -: از محسن چه خبر؟ پیش خودم گفتم محسن کیلو چنده بابا ولی ناگاه یاد باز شدن مچ تام کروز در آن خانه کذایی افتادم و سریع جواب دادم : چند روزیه ندیدمش خوب کجا راحت تری اینجا یا اتاق خواب جواب داد :مهمان تویی اینو باید تو بگی برای من که فرقی نمیکرد ولی خوب میخواستم اتاق خوابم ببینم ،سمتش رفتم و با یه بوس کوچک از روی پیشونی و بین موها تو یه لحظه از زمین کندمش و مثل عروسک بغلش کردم . خندید و مثل اینکه از این شروع ناگهانی بدش نیومد به سمت اتاق خواب بردمش ، سایش موهاش به چهار چوب در رو حس کردم . آرام روی تخت گذاشتمش و دکمه های بلوزشو به نرمی باز کردم تماس انگشتهام با سینه نرمش پیش لرزه های لحظاتی خوش را نوید میداد لرزه های که هر کدام مثل تلمبه ای عمل می کرد. دستهاش و از آستین کشیم بیرون و پیراهن خودمم در آوردم ولی خیلی سریعتر از آنچه که برای ستاره باز کردم ، و رفتم رو تخت؛ یه دستم زیر سوتین بود و اون یکی زیر بدن ستاره لبم رو برای گونه های سرخش جمع کردم و سوتین و بیرون کشیدم یه دست ستاره هم داشت پشت منو نوازش میداد. آنقدر محو ستاره بودم که فراموش کردم قراره فضولی هم بکنم. با لبم گونه اش رو تر کردم و آرام پایین آمدم تا به سینه ها رسیدم ، گوشم و روسینه گذاشتم ضربان قلبش منو یه تکون دیگه داد ناخود آگاه شروع به شمردن ضربان قلب اون کردم چشمم هم داشت دنبال عقربه های ثانیه شمار میگشت نهیبی از قلب ثانی مرا به خود آورد که بابا ضربان قلبشو می خوای چیکار مرا در یاب. با یک دست کمر بند شلوار رو شل کردم و بالاخره یار عزیز در خانه غریب از بند رها شد. ستاره هم می خواست شورت و دامن و باهم در بیاره که من انگشتشو از بند شورت جدا کردم و بااشاره متوجهش کردم که شورتش سهم منه . دامنشو در آورد و با یک نگاه به یار آزاد شده من یک مثنوی باهاش صحبت کرد ، البته من زبون اون دو تا رو متوجه نشدم. رونهای سفید و نرمش پذیرایی از چشمه حیات و آغاز کرد و منم با دستم از روی شورت دنبال خانه جدید اون(چشمه حیات) می گشتم . ستاره هم تکونهایی به خودش می داد که نشان از تقلای جنسی اش بود مایع لزج و نرمی از دو طرف سرازیر بود ، انگشت هامو به زیر شورت بردم نیم جویی مو داشت ، انگشت کوچیکم جواز ورود گرفت و رفت تا پیش قراول باشه . سرم و به پایین خم کردم و سینه هاش رو رها کردم نگاهی به شورت سبزش انداختم کمی تنگ بود پاهشو بلند کردمو با کشیدن انگشتام به شیار پشتی شورت درش آوردم . و ستاره را روبرو (face to face)در آغوش گرفتم ، چشمه حیات هم بر در غار زندگانی منتظر اذن دخول بود . …..: کاندوم داری؟ با انگشت اشاره کشوی زیرین دراور را نشان داد از تخت پایین پریدم و کشو را باز کردم ،چهار تا کاندوم از سه مارک مختلف آنجا بود به نظر جا مانده بودن. من از کاندوم و انواعش سر در نمیارم یکی رو برداشتم ؛ هنگام برگشتن ناگاه چشمم افتاد به یک داد نامه چند برگی روی میز . فقط توانستم موضوع دادخواست رو بخوانم ، خیانت در امانت . برگشتم و خواستم کاندوم رو دست ستاره بدم ولی بایک نگاه عدم تمایلش را نشان داد کار خودم بود کشیدم سر جاشو برگشتم جای قبلی به ادامه حال خودمان .ستاره با دستش نشونه رو میزون کرد و منم پله پله فرو کردم تو و بالاخره رسیدم به اصل مطلب. یواش یواش ناله های آروم ستاره هم شروع شد و من هم با حرکات نرم بدنم و با حفظ بیشترین تماس در حال طولانی تر کردن این لذت غیر قابل وصف بودم. تجربه زیادی در سکس ندارم ولی این یه کارو خوب بلدم . ستاره هم داشت با من پیش می اومد پا به پا ، حرکت نرم سینه هاش رو سینه من وقتی که دستم هم حرکات باسنش و کنترل می کرد واقعا هر کسی رو مثل من رو به عالم هپروت می برد. یکی از جالب ترین بخش های این جریان طبیعی از نظر من اینه که بدون یک کلمه حرف میتونی تمام منظورت رو به طرف مقابل برسونی یعنی با هر حرکت و اشاره و نگاهی کلی پالس رفتاری با شریکت رد و بدل میکنی ، که این کارها رو باهیچ کلمه و جمله ای نمیشه انجام داد . پس از دقایقی که به نظر ساعت ها گذشت من و اون به اوج نزدیک شدیم من زود تر اونم بلا فاصله بعد از من لرزه ای به خود داد و آرام گرفت. هر دو آرام آرام از هم فاصله گرفتیم و دراز افتادیم . چند ثانیه ای گذشت تا اینکه سنگینی کاندوم مرا به خود آورد کاندوم و از بیخ گرفتم و دنبال دستمال گشتم دو باره چشمم به اون دادنامه افتاد ولی به خودم اجازه ندادم بخونمش . خودمو تمیز کردم و به سمت ستاره برگشتم بدنشو لمسی کردم با زمزمه حالی پرسیدم با لبخندی مبهم جواب داد اون از من هم کم حرف تر بود . نگاه دوباره به بدنش من تهییج میکرد نشستم و دستم و لای پاش بردم حالا زیباتر شده بود ولی برای شروع مجدد کمی مردد بودم ستاره هم لای پاشو باز کرد ولی به نظر تمایلی برای شرع مجدد نداشت چشمم ورودی عقب و گرفت و درب تر و تمیز و تنگ اون منو تحریک میکرد ستاره هم متوجه شد با نگاه یک قوطی کرم رو به من نشون داد ولی اون رضایت چندان فرقی با عدم رضایت نداشت .در دیزی بازه حیای گربه کجاست این یه کارو دیگه بی خیال شدم . دیگه کار و جمع و جور کردم به فکر یه دوش افتادم . حمومو نشونم می دی ؟ باهم بلند شدیم ؛حمام را می شناختم ولی با صاحبخونه حموم رفتن حال دیگری داشت. با دستم اونو به داخل کشیدم دوباره یک لبخند قشنگ ازش دیدم . نزدیک ظهر جمعه بود فشار آب کم بود، آب گرم وسردمی شد. دوش دو نفره با آب خالی که گرم سرد میشه جالب بود .جلو عقب رفتن زیر دوش با یه شریک اینطوری صفایی داشت . کمی هم خندیدن ، من و واقعا از هر نظر ارضا می کرد . با یک حوله که دو نفره به زحمت بهش پیچیده بودیم همدیگه رو خشک کردیم. به اتاق خواب برگشتم و لباس ها مو پوشیدم اونم یه گوشه ای لباس می پوشید ، برگشتم رو مبل نشستم حالا وقت حساب و کتاب بود. یه ایرانچک پنجاه تومانی داشتم و سی چهل تومنی هم نقد . از آشنایی که با انتخاب های اکبر داشتم مطمئن بودم دیگه بیشتر از 50 تومان نخواهد شد . اونم بعد از چند دقیقه برگشت با یک نگاه به و ضعیتش میشد فهمید که اون هم مثل من امروز رو خوب شروع کرده بود و راضی به نظر می رسید. پرسیدم که حسابمون چقدر شد عزیز اونم گفت که من از آشنا های محسن پول نمی گیرم یک جورایی با هم حساب داریم. از من اصرار از اون هم انکار واقعا داشتم عاجز می شدم ترسیدم که یه سوتی بدم و آدرس غلط من لو بره . اینطوری دیگه نمی تونستم اینجا برگردم ، بیخیال شدم و آماده ترک منزل. یه لحظه خواستم جنتلمن بازی در آرم و چک را رو جا کفشی بگذارم مردد شدم شایدم دلم نیومد. بعد از یک خداحافظی اون به من گفت راستی اسمت چی بود نخواستم خیلی هم دروغ باشه ی آخر فامیلم رو برداشتم و به جای اسمم بهش گفتم .نمی خواستم دوباره به چشماش نگاه کنم در و بستم و سریع پله ها رو دو تا یکی کردم و پایین اومدم و سریع از آپار تمان بیرون رفتم. این پول نگرفتن آخر کار وجدانم و قلقلک می داد. مو بایل اکبر رو گرفتم ولی جواب نداد .نمی دونم اونم کجا مشغول بود. نگاهی به ساعت موبایلم انداختم و در امتداد کوچه حرکت کردم

کون دادن مردها,+کون کردن+پسرهای کون لیس ,کیر کس کون ساک ,کون کردن پسر یا مرد.gay

 همجنس بازی

به آمیزش جنسی مقعدی کون گاییدن  میان مردان اشاره دارد. قومی که لوط پیامبر آنان بود و در سدوم زندگی می‌کردند به این عمل شهرت داشتند.

 این عمل در برخی کشورها جرم است.

مرکز دانلود کلیپ سکسی ایرانی و عکس سکسی دختران ایرانی عربی واسیای و غربی و دختران بلوند بهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان میباشد موفق باشيد سياوشhttp://iranpress3gp.blogspot.com

کلیپ سکسی همجنس بازی از مردهای کونی به درخواست یکی از بازدید کننده ها میذارم  

 عجب ساكي ميزنه وکون میده تا  گاییدن


 


کون دادن مردها
پسرهای کون لیس,
کیر کس کون ساک
سلام دوستان
من خاطرات سكسی زیادی دارم ك مایلم اوناروبراتون بذارم
امیدوارم خوشتون بیاد
من فارفانم(اسم مستعار)
ازبچگی باپسرعمم رابطه خاصی داشتیم وخیلی بهم نزدیك بودیم.وهردوكاملابه كردن همدیگه فك میكردیم وبارهابامالوندن بدنمون به همدیگه این موضوع به هردوثابت شده بود
تااینكه یه روزكه همه سرگرم عروسی بودن خونه ماخالی شد وبعدازكلی كلنجاربه خودم بهش گفتم بیاهمدیگروبكنیم.البته من دوسداشتم اونوبكنم ولی برااینكه نه نیاره پیشنهادسكس دوطرفه رودادم
اولش فك كردشوخی میكنم اماوقتی شلوارموكشیدم پایین ودرازكشیدم واماده اومدنش شدم بی هیچ حرفی اومدودرازكشیدروم
كیربزرگی داشت وكاملا شیراكونموباهاش پركرد ولی من فكركردنش بودم ونه دادن بهش
هردوناشی بودیم وهمینطوربی حركت موندیم بعدازچنددقیقه گفتم حالانوبت منه ودرازكشیدم روش كون صاف وسفیدوالبته بزرگی داشت كیرم لای كونش بودومن داشتم لذت نسبی میبردم
خلاصه اون روزكلی روهم خوابیدیم واین شروع رابطه سكسی مابود
اینرابطه تا2سال به همین صورت موندومابه گذاشتن لای پای همدیگه اكتفامیكردیم
البته كم كم علاقه اون به زیر بودن بیشترشده بودومن بیشتركیرم لای كونش بود
تااینكه یه روزبه درخواست عمم رفتم خونشون تاتوكارای خونه تكونی كمك كنم
البته چه كمكی بیشترباپسرعمم سرگرم بودیم.تااینكه شب شدومن پسرعمم رفتیم بیرون بعدازاینكه یه دوری زدیم برگشتیم خونه
دیروقت بودوهمه خواب بودن وجای ماتواتاق پهن شده بودمن خسته بودم واصابه سكس فكرنمیكردم
بعدازعوض كردن لباسارفتیم توجامون ومن سعی كردم بخوابم وشایدخابم بردی بودكه متوجه تكونای بیش ازحدپسرعمم شدم ولی گذاشتم به حساب بدخوابی وبازم چشمام بستم
امابعدازچنددقیقه حس كردم زیادی بهم نزدیك شده وتقریبا اومده توجای من مخصوصاكونش ك دیگه داشت میرسیدبه كیرم دیگه فهمیدم قصدسكس داره وخواب ازسرم پرید ولی هیچ حركتی نكردم وهمونجوری موندم باچشمای نیمه باز
اون به كارش ادامهن دادتااومدتوی بغلم من دستم زیرسرش بودودست دیگم روبازوش وكیرم كه حسابی راست شده بودرویكی ازكپلای كونش ولی بی حركت بودم دوسداشتم خودش پیش بره تااینكه دستش اوردوكیرم لمس كردوگذاشتش وسط دوتاكپلش
حالت لذت بخشی بودومن دیگه دست بكارشدم ودستم بردم زیرشلوارش ك خیلی هم نازك بودوكونش لمس كردم وهمزمان باپایین رفتن دستم شلواروشرتش پایین كشیده شدالبته باكمك خودش وكونش دراختیارمن قرارگرفت،اونم بیكارنموندوكیرم روتودستش گرفت من سرگرم نوازش كونش واون مالیدن كیرم بود
دستام بردم بالاتروسینشولمس كردم خیلی گوشتی بودواونم حسابی بااین كارم حال كردچون دستش دوركیرم سفت شد
البته بگم هردوی ماتااون لحظه حتی فیلم سوپرم ندیده بودیم وتنهاتجربه مالاپاگذاشتنای ناشیانمون بودوشنیده ها ازدوستامون
خلاصه یكمی بلندشدم وخودمورسوندم به صورتش وشروع كردم به بوسیدن وبازتاب داغی نفسم ازصورتش خودموشهوتی ترمیكرد اون دیگه دستشوازروكیرم برداشت وكیرمن توشیاركونش تنهاگذاشت وكم كم كیرمن توكون نرمش به حركت دراومدومن خودبه خودزبونم به صورتش مالیده شد وازصدای اهش فهمیدم این موضوع براش خوشایند بئده وادامش دادم تابه لباش رسیدم شروع ركردم به لیسیدنشون وحركت زبونم تازیرگلوش رفت
توهمین حال دست دیگم یكی ازسینه هاشوچنگ زده بودودست دیگم زیرسرش بود
دستم ازروسینش برداشتم وكیرم گرفتم وسعی كردم اونوتوسوراخش فروكنم ولی موفق نمیشدم البته كیرم روسوراخش قرارمیگرفت صدای اخشم بلندمیشداماتونمیرفت تااینكه خودش روشكم خوابیدواروم گفت یكم تف به كیرت بزن اینكاروكردم وخوابیدم روش امابازكیرم تونمیرفت پس یكمم به سواراخ كونش تف مالیدم ودوباره كیرم فشاردادم این بارسركیرم رفت توكونش ولی هرچی سعی كردم بقیش نرفت بااین حال اون بدجوری نفساش تندشده بودومحكم متكاروچنگ میزدكیرم دراوردم وبایه تف گنده رودستم این بارربیشترخیسش كردم وبازم فشارش دادم واین بارسركیرم كامل فرورفت ولی كونش به قدری تنگ بودكه كیرم تامیشدولی فرونمیرفت ولی من متوقف نشدم وانقدادامه دادم كه خایه هام بابدنش برخوردكردحس كردم اگه بخوام تكون بخورم كیرم درمیادپس بی حركت روش درازكشیدم واین باعث شدكیرم بیشترفروبره وصدای اه اون بلندتربشه
تااینجارسیده بودم وچشمای بسته پسرعمم ودندوناش كه لباشومیخوردمنوشهوتی ترمیكردولی نمیدونستم بایدچیكاركنم دراثرخستگی بدنم یكم خودمتكوندادم ویه لحظه احساس لذت عجیبی ازكیرم شروشدوبه همه بدم پخش شدازخوشم اومدوتكونام وادامه دادم تاكم كم به جلوعقب كردن بدل شد البته بخاطرتنگی كونش این رفت وامدبه سختی صصورت میگرفت اماهربارك كیرم به انتهامیرسی اون كونش وفشارمیدادواینكارش حسابی كیرم فشرده كرده بودعقب جلوكردناچنددقیقه ای ادامه داشت تااینكه احساس كردم نمیتونم جلوخودموبگیرم وحركاتم خودبه خوددارن سریع میشن دستاموچنگ زدم به سینه هاش ولاله گوششوگرفتم تودهنم اینم بگم تمام این حركات غریضی بودومن اصلامتوجه نبودم دارم چیكارمیكنم پسرعمم كون تنگشوبیشترفشارمیدادوخودشم داشت عقب وجلومیشدناگهان حس كردم بدنم اتیش گرفت یه چیزی ازكیرم خارج شد
فك كردم جیش كردم ولی انقدغرق بودم كه هیچكاری نمیتونستم بكنم یدفه بایه تكون به خودم اومدم اون خوشوتكون دادوكیرم ازكونش خارج شد بی اختیارگرفتمش تودستم وشروع كردم به مالیدنش وكاملاخالی شدم روكونش افتادم روش
بعدازچندلحظه ارومگفت بلندشوبه خودم گفتم ای داد بااین بی حالی حالابایدبهش كون بدم
اونم باكیری كه اون داشت كلی ازكیرمن بزرگتربود
ولی وقتی برگشتم وكونم بهش كردم واماده شدم ك كیرش باكونم تماس پیداكنه اون منوبغل كردوكیرشل شدشوگذاشت لای كونم حس خوبی داشت سفت بهم چسبیدوكیرم گرفت تودستش وشروع كردبه مالیدنش ودرعین حال بوسیدن صورتم وهمینطوردرگوشم زمزمه میكرد
خوشت اومد؟حال كردی؟بیادوباره كیرتوبذارتوكونم؟تعجب كردم ینی نمیخوادمنوبكنه
بله حدسم درست بود،بااین حال حضوركیرنرموداغش لای كونم لذت بخش بود ولی دیگه نایی برای ادامه نداشتم وهمونطورخوابم برد
فرستنده یک کون

کون کردن

, لب, لزبین, مرد, کون, کون کردن, کون سفید, کوس, کیر, کردن توی کس, کس, گی, آموزش سکس, آب کیر, ایران سکس, بوس
 کون دادن مردها,
کردن کونی پسر کونی +کس سکسی | عکس دختر | کس | سکس | کیر کلفت | کس | کون | عکس دختر ایرانی| ... کیر کس کون کیر کلفت داستانgayr