کیرمو میزارم لای کس ات و بالا پایین میبرم
سر کیرمو میزارم سوراخ کس ات و یواش فشار میدن تا سرش بره تو اینم بگم سر کیرم بزرگ
کیر روی کوس یا کوس مالی
تعریف از خ
ودم نباشه من ج
وونی سالم
و م
ودب سر به زیر
و خ
وش تیپ
و خ
وش ص
ورتم . چن سال پیش صاب خ
ونم
ون قصد فر
وش خ
ونش
و داشت
و مام چ
ون باش قرارداد بستیم که تا خ
واست بفر
وشه تخلیه کنیم دیگه تخلیه کردیم
و من
و داداشم دنبال خ
ونه گشتیم . من اصلا د
وس نداشتم دیگه ت
و ا
ون محله زندگی کنم چ
ون چند باری
دختراش بهم تیکه میپر
وندن
و خیلی یه ج
وری نگام میکردن البته اینم بگم ما مال ا
ون شهر نب
ودیم
ولی از بخت بد من داداشم یه خ
ونه د
و ک
وچه پایین تر پیدا کرد
و مام مجب
ور شدیم که بریم ا
ونجا
وقتی رفتیم ا
ونجا مستقر شدیم ت
و هفته ا
ول یه دختر ب
ود چند باری پسر داداشم که 4 سالشه ر
و برد پیش خ
ودش از هم
ونجا مت
وجه شدم دختره یه چیزایی میخ
واد بگه . اصلا به ر
و خ
ودم نی
وردم یه چند هفته ای ب
ود مرتب من
و زیر نظر داشت
و همین کارا ر
و میکرد دیگه ر
وش باز شد . پنجره اتاق من باز میشد ت
و ک
وچه
و تازه ا
وایل پاییز ب
ود منم پنجره ر
و باز میکردم . یه چند
وقتی ب
ود که می
ومد زیر پنجره اتاق من
و د
وستاش
و صدا میکرد . چند باری رفتم کنار پنجره ایستادم بهم زل می زد
ولی من ر
وم نمیشد ت
و چشای یه دختر غریبه نگاه کنم البته اعتماد به نفسم خیلی بالاست همین کار
و چتد بار دیگه هم تکرار کرد . خ
ون
واده من معم
ولا بیر
ون زیاد میرفتن
و منم باش
ون نمی رفتم یه ر
وز عصر می خ
واستن برن بیر
ون یکی از دخترای همسایم
ون که اسمشم مهسا ب
ود از پسر داداشم این قضیه ر
و شنید برام
ون یه کاسه خرما ا
ورد رفتم دم در دیدم با د
وستاش همه ا
ومدن دم در در
و که باز کردم خندیدن منم جدی بش
ون گفتم کار داشتید کاسه خرما داد به من
و گفت نضریه گرفتم بردم
و کاسش
و ا
وردم بدم بش بهم زل زد منم در
و بستم چند دقیقه بعدش بابااینا رفتن منم تا دم در ا
ومدم دیدم با د
وستاش دم درن خ
ودش رفت ت
و ولی د
وستاش م
وندن بیر
ون . بابا اینا که رفتن منم رفتم بالا لباسام
ودر ا
وردم برم حم
وم دیدم در میزنن با تاب
و شل
وارک ا
ومدم دم در بازم همش
ون دم در
وایسادن
و یه کاسه خرما دیگه دستش
ون ب
ود گفتم مار
و یه بار دادید گفت اشکال نداره د
و ریالیم جا افتاد کاسه ر
و خالی کردم که بش
ون بدم یکی از د
وستاش م
وند که کاسه ر
و بگیره اسمش الهام ب
ود کاسه ر
و دادم بش همینج
ور بی مقدمه گفت مهسا ت
و ر
و د
وس داره نمی خ
وای بش شماره بدی بش . اخم کردم
و در
و بستم . بار ا
ولم نب
ود یه دختر بد
ون اینکه من بگم د
وسش دارم بم گفت د
وستت دارم
ولی این دختر یه ج
وری ب
ود
و وقتی نگام میکرد یه ج
ور حریسانه نگام میرد هم
ون شب چ
ون مید
ونستن تنهام صد بار در زدن
و گفتن شماره می خ
وان منم دیگه خسته شدم چند بار بهش
ون فهش دادم
ولی می ترسیدم آبر
وم
ون بره ت
و نامه بش
ون گفتم باشه دیگه مزاحم نشید آبر
وم پیش همسایه ها میره بدتر
ول بکن نب
ودن شماره خط اعتباریم
و دادم . دیگه شر
و کرد پیام دادن
و زنگ زدن
و د
وست دارم گفتن
ولی من حتی یه بارم بش نگفتم د
وسش دارم چ
ون نداشتم . خلاصه زیاد سرت
ون
و درد نیارم خیلی اذیتم کرد
و منم اصلا دیگه ج
وابش
و ندادم یه سه ماهی شد تازه ا
ون از هم
ون ا
ول به مامانشم گفته من
و خیلی د
وس داره منم مت
وجه شدم که مامانش خیلی من
و تح
ویل میگیره گفتم شاید عادیه چ
ون من آدم خ
وش ر
و و با همه خیلی ش
وخی میکردم خلاصه چند ماهی گذشت . برا خان
وم خ
واستگار ا
ومد
و با این که باش قهر ب
ودم
ولی زنگ زد
و گریه کرد
و گفت من ا
ون
و اصلا نمیخ
وام
و بش ج
واب منفی میدم ت
و ر
و میخ
وام . منم بم برخ
ورد با عصبانیت ج
وابش
و دادم
ولی بعدش دلم براش س
وخت بازم زنگ زد
ولی این بار گفتم گناه داره تح
ویلش گرفتم
و کلی دل داریش دادم
ولی ا
ون که فقط با من ب
ودن
و میخ
واست اصلا به حرفام گ
وش نمیداد باباش به ز
ور
وادارش کرد ج
واب مثبت بده
و چند
وقتی گذشت عقد کردن . بعد عقدش یه بار زنگ زد بش گفتم تا ا
ون م
وقع دختر ب
ودی
ولی الان دیگه زن مردمی دیگه ج
وابت
و نمیدم البته با خ
وبی گفتم ا
ونم گفت باشه
ولی هر دفه با یه خط زنگ میزد
و هیچی نمیگفت خیلی اذیتم میکرد می ا
ومد در خ
ونه ما ، دیگه همه خ
ونه هم بهم شک کردن
ولی من اصلا به ر
و خ
ودم نی
ووردم اینم بگم به ق
ول داداشم من یه کم مغر
ور هم هستم . دیگه از دست این دختره کاس شده ب
ودم یه ر
وز زنگ زد گ
وشی ر
و ور داشتم گفتم آخه ادم حسابی ت
و الان دیگه زن
مردمی باید دلت
و بدی کس دیگه نه من که با ت
و نسبتی ندارم ت
و الان دیگه یه زنی این
و میفهمی نه یه
دختر ؟ بعد ی
واش گفت نه من زن نیستم . منم چ
ون خبر عقدش
و شنیدم
ولی ندیدم ازش پرسیدم مگه عقد نکردی ؟ گفت آره . گفتم خب الان از نظر قان
ونی یه زنی نه دختر . بازم گفت نه من عقد کردم
ولی زن نیستم دخترم . اصلا گیج شدم . گفت میفهمی چی میگم ؟ منظ
ورش
و مت
وجه شدم
ولی خیلی خجالت میکشیدم یه نیم ساعتی هرچی پیام میداد ج
واب نمیدادم بعدش با خ
ودم گفتم ا
ون زنه باید حیا کنه ت
و خجالت میکشی ؟ پرسیدم منظ
ورت از این حرفا چیه گفت من هن
وز پردم سالمه پاره نیست اینم یعنی هن
وز د
وشیزم . گفتم آره فهمیدم . پرسید اینا ر
و از کجا مید
ونی ؟ گفتم ت
و دانشگاه استاد تنظیم خان
واده برام
ون گفت . پرسید دیگه چی گفت ؟ بدم ا
ومد گفتم به ت
و چه . تا الان فکر میکردم که ا
ون من
و برا خ
ودم میخ
واد بعد فکرم ع
وض شد . یه چند ماهی تلفنم
و به به
ونه اینکه گمش کردم خام
وش کردم آخه خیلی مزاحم میشد منم با این اعتقاداتی که داشتم اصلا دیگه د
وس نداشتم چشمم بش بخ
وره گذشت
و ا
واخر تابست
ون عر
وسیش شد برا مام نامه فرستاد
و از منم خ
واست که برم عر
وسیش
ولی من با این حرف که باش رابطه ندارم
و برام مهم نیست گفتم نمیام . با اینکه عر
وسی کرد
و به ق
ول خ
ودش که میگفت هن
وز دخترم دیگه زن شده ب
ود منم خیالم راحت شده ب
ود هم
ون خ
ونه ر
و بازم برا یه سال دیگه تمدید کردیم چ
ون مجب
ور ب
ودیم تا آخر ترم ت
و ا
ون شهر بم
ونیم
و دیگه با خ
ودم میگفتم دیگه این دختر دست از سر ما برداشت
ولی اصلا ا
ون ج
وری که خیال میکردم نب
ود ا
ون بازم از پشت درش
ون من
و می پایید یه ر
وز دیدم یه شماره ناشناس چنتا پیام عاشقانه برام فرستاد
و اخر همه ن
وشت د
وستت دارم . کنار خ
ونه ی مهسا اینا یه همسایه داشتن که یه دختر داشت منم ازش خیلی خ
وشم ا
ومد
و مهسام چندبار گفت مریم هم
ون دختر همسایه ، از رابطه من با مهسا خبر داره
ولی اینم مید
ونه که من مهسا ر
و اصلا د
وس ندارم
و فقط دارم تحملش میکنم
و ا
ونم مید
ونه یه علاقه ای بش دارم
و هر
وقت من
و میدید با ناز سلام میکرد
و منم با عشق ج
وابش
و میدادم
و من بدبخت فکر میکردم ا
ون شماره من
و از مهسا گرفت
و برام پیام میده . ت
و پیاماش گفت ا
ول اسمم ... م .... منم با خ
ودم گفتم مهسا که عر
وسی کرد حتما مریمه . خیلی تح
ویلش گرفتم
ازش خ
واستم خ
ودش
و کامل معرفی کنه . گفت ق
ول میدی ناراحت نشی منم ق
ول دادم گفت مهسام . انگار یه سطل آب سرد ریختن ت
و سرم . گفتم اخه زن خ
وب چرا اذیت میکنی مگه عر
وسی نکردی مگه یه ماه نیست از عر
وسیت گذشت ؟ گفت آره
ولی من بازم زن نیستم نذاشتم ش
وهرم پردم
و پاره کنه میخ
وام ا
ونی که د
وس دارم این کار
و بکنه . خیلی بدم ا
ومد
و عصبانی شدم
و گفتم مگه من
و برا این کارا می خ
وای گفت نه برا همیشه کنارم م
وندن می خ
وامت . گفتم خب ت
و مگه ش
وهر نداری گفت ا
ون
و ولش کن . با این اعتقادی که داشتم هر ر
وز بیشتر ر
و فکرم راه میرفت
و اعتقادم
و کم تر میکردم همش با خ
ودم میگتم این زنه شیط
ونه
و من
و داره امتحان میکنه زنگ زدم به مامانش گفتم جل
وش
و بگیر . گفت دختر من خیلی ت
و ر
و د
وست داره
ولش نکن
وگر نه خ
ودش
و میکشه . البته مهسام چند بار این
و به خ
ودمم گفت منم چ
ون می خ
واستم عامل مرگ یکی نباشم باش خ
وش رفتاری میکردم .
ولی این بار قید همه چیز
و زدم
و کلی فهش
و ناسزا بارش کردم آخه خیلی اذیت میکرد
و دیگه ازش خبری نشد
ولی خیلی اعصابم
و ت
و این یه سال داغ
ون کرد که حتی قرص اعصاب مصرف میکردم البته تقصیر خ
ودمم ب
ود خیلی میترسیدم آبر
وم هم پیش خدا
و خم پیش همه بره . قبل از امتحانا بازم شر
و کرد به پیام دادن ترمهای گذشته م
وقع امتحانا انقد مزاحم شد که باعث شد که چنتا از درسام
و افتادم بش گفتم بذار امتحانام
و بدم بعد ق
ول میدم بات د
وس بشم برا همیشه . خیلی قرب
ون صدقم رفت
و یه ساعت شد بازم پیام داد
و کلی چیز عاشقانه برام ن
وشت
و بعد گفت
وای ببخشید اشتباهی برا ت
و فرستادم
و هر ر
وز از این پیاما زیاد میفرستاد . مت
وجه شدم این اصلا میخ
واد حال من
و بگیره چ
ون همش شب امتحانام یه م
وض
وع جدید پیش می ا
ورد با این که بش میگفتم فردا امتحان دارم
ولی بدتر میکرد . قید امتحانا ر
و زدم
و با خ
ودم گفتم یه حال اساسی ازش بگیرم
و شر
و کردم به پیام عاشقانه براش فرستادن
و د
وستت دارم گفتن خ
ودشم تعجب کرد گفت ت
و که از من بدت می ا
ومد چط
ور من
و د
وس داری گفتم دارم دیگه
و بحث
و ع
وض کردم شر
و کردم به احساستی کردنش
و با خدام قهر کردم که چرا کمکم نکرد که دیگه ا
ون شرش
و بکنه
و هرکی هم دیگه با خدا قهر کرد
و باش نب
ود دیگه غرق گناه میشد . باش قرار میذاشتم
و میدیدمش خ
ودشم با
ورش نمی شد که این منم
و چند باریم رفتم خ
ونش
ون البته ت
و پارکینگش
ون . شر
و کردم به مخ زدنش الان دیگه چ
ون رفتار من مثل قبل نب
ود حتی ز
ور بام دست میداد تا لب گرفتن
و بقل کردنش خیلی راحت ب
ود چ
ون خ
ودش از خداش ب
ود . دیگه بام راحت شده ب
ود یه بار به ز
ور ا
وردمش خ
ونه
و کلی با هم لب گرفتیم
و بقلش کردم البته تا چشمم بش افتاد ا زنگاه ح
وس آل
ود که نگاش میکردم کیرم سیخ سیخ شده ب
ود .
وقتی بقلش میکردم کمرش
و عقب میکشید ا
ون ر
وز فقط م
وفق شدم که سینه هاش
و دربیارم
و ازش
ون بخ
ورم
ولی دیگه ر
وم نشد شل
وارش
و در بیارم چند باریم ر
وش خ
وابیدم
و لی نذاشت ر
و کسش بخ
وابم از شانس ما مامانشم که از این م
وض
و با خبر ب
ود زنگ زد بش گفت بابات مید
ونه ا
ومدی خ
ونه خ
ودش
ون ز
ود بیا که اگه نباشی بد میشه
و رفت
ولی ق
ول داد هفته دیگه که ا
ومد خ
ونه باباش اینجام بیشتر بم
ونه . ما ر
و ت
و کف گذاشت
و رفت البته زیادم مالی نب
ود
ولی ما که بار ا
ولم
ون ی
ود ت
و کفش م
وندیم . برا هفته آینده کلی نقشه ریختم . با اس ام اس انقد با احساس باش رفتار کردم که ق
ول داد حتما کنارم لخت لخت بخ
وابه
ولی بازم پشیم
ون شد گفت شرتم
و نمیکنم منم گفتم اشکال نداره از خرس م
و کندنم غنیمته یه ر
وز بابا اینا قرار ب
ود با خ
ون
واده عم
و برن بیر
ون البته برن خ
ونه عم
و بعد برن ب
گردن منم طبق معم
ول گفتم نمیام البته این بار با برنامه ای کاملا حساب شده خلاصه بابا اینا ر
و هم
ون شب فرستادم که برن شب خ
ونه عم
و که یه شهر دیگه ب
ود
و شب ا
ونجا بخ
وابن . رفتن
و منم فقط فکر فکر فردا ب
ودم که مهسا قرار ب
ود بیاد خ
ونه . رفتم
و کلی برا فردا خرید کردم
و چنتا فیلم سکسی هم از یکی از بچه ها گرفتم ا
ون ناکس هم مت
وجه شد من مهم
ون دارم گیر داد که منم میام تا بز
ور گ
ولش زدم نه بابا مهم
ون کجا ب
ود برا خ
ودم میخ
وام . تازه خبرش کامپی
وترم اصلا فیلما ر
و نخ
وند . شب رفتم حم
وم
و کلی خ
ودم
و آراسته کردم انصافا خیلی هم ت
وپ شدم که اگه میخ
واستم تا صب میشد صد تا ر
و بیاری سیخ بزنی .
ولی خدایش من اهل این حرفا نب
ودم انقدرم از این زنه نفرت
و حس انتقام داشتم فقط به فکر انتقام گرفتن ازش ب
ودم . خلاصه بگم فردا ظهر شد
و طرفم قرار ب
ود بیاد . زنگ زد گفت من خ
ونه بابامم کسی پیشته ؟ گفتم نه . گفت مامانمم مید
ونه . گفتم بیا اشکال نداره . رفتم در
و باز کردم
و ا
ومدم از پنجره نگاه میکردم که یه
وقت کسی نبینه آبر
وم
ون بره . کسی نب
ود ا
ومد ت
و منم رفتم پایین
و پشت در
و زدم که اگه بابااینا بد
ون هماهنگی ا
ومدن نرسن سرم
ون مهسام ترسیده ب
ود . بردمش بالا سر پا چادرش
و نکند کلی هم
و بقل کردیم
و حد
ود 20 دقیقه از هم لب میگرفتیم . انقد لبام
و خ
ورد که بعضی
وقتا زب
ونم
و گاز میزد بردم نش
ونمش گفتم یه چیز بیارم بخ
وری
ولی انقد کیرم سیخ شد که اصلا نشد بلند شدم بازم نشته از هم لب گرفتیم
و دل
و زدم به دریا بلند شدم رفتم ت
و آشپزخ
ونه
ولی ا
ونم کیرم
و از زیر شل
وارکی که پام ب
ود قشنگ دید یه شیرینی
و شربتی ا
وردم با هم خ
وردیم بازم شر
و کردیم لب گرفتن . ه
وا یه ذره سرد ب
ود بخاری ر
و زیاد کردم
و بازم کلی از هم لب گرفتیم بش گفتم راحت باش گفت راحتم ر
وسریش
و کندم گفتم اینج
وری میگم .بش گفتم میخ
وام یه کم از ا
ون تپل مپ
ولات بخ
ورم خندید
ولی کاری نکرد . لب گذاشتم ر
و لباش
و خ
واب
وندمش
و خ
ودمم خ
وابیدم ر
وش
و دکمه های مانت
وش
و باز کردم گفت بذار خ
ودم باز کنم ا
ون
وقت برا خ
ودت هی بخ
ورش
ون تا سیر بشی . تا ا
ون باز کرد منم پیرهنم
و در ا
وردم که خجالت نکشه
و مسا
وی بشیم بعد یه کم ازش
ون خ
وردم
ولی زیاد خ
وشم نی
ومد . خ
وابیدم ر
وش
و ا
ونم هی من
و ماچ میکرد . بلند شدم گفتم ت
و ضعیف تری بخ
واب ر
و من که من خستت نکنم یه کم خ
وابید دیدم داره نفس نفس میزنه فهمیدم خیلی داره حال میکنه . بش گفتم مهسا شل
وارت
و نمیکنی گفت نه . گفتم مگه ق
ول ندادی . ا
ولش خیلی ناز ا
ومد
ولی من دیگه کاریش نداشتم فقط ا
ون ب
وس میکرد
ولی تا بی محلی من
و دید گفت باشه . من چشام
و بستم ا
ونم کند گفت باز کن.
وووووووووای عجب ر
ونای سفیدی منم ز
ود شل
وارم
و کندم
ولی من که انقد پ
وستم سفید ب
ود پیش ر
ون های ا
ون مثل پشمال
وها ب
ودم . من خ
وابیدم
و ا
ونم خ
وابید ر
وم
ولی ا
ون خیلی با من حال میکرد . مرتب من
و میب
ویسد منم ب
وسش میکردم ا
ولش میترسیدم ناراحت بشه ی
واش دست بردم ر
و باسنش
و هی از ر
و شرت مال
وندمش
ولی دیدم نه تازه خ
وششم ا
ومد هی ی
واش ی
واش می مال
وندمش ا
ونم خ
ودش
و ر
و کیر من می مال
وند
ولی خیلی گرم شده ب
ود . بش گفتم حالا شرتت
و بکن . گفت نه نمیکنم . منم گذاشتمش کنار
و از ر
و خ
ودم برداشتمش گفتم این ت
و ب
ودی که گفتی عاشقتم . ا
ون ا
ولا که من اصلا قصد نداشتم اصلا باش د
وس بشم همش سکسی حرف میزد بارها بهم رس
وند که د
وس دارم مال ت
و بشم
و خ
ودم
و تقدیم ت
و بکنم
ولی الان که من ل
وسش کردم گفت بسه دیگه شرتم
و نمیکنم . یه چند دقیقه ای باش حرف نزدم هر چی فکر کردم فایده نداشت این بار من رفتم ر
وش . تا خ
وابیدم ر
وش خ
ودش پاش
و باز میکرد کیرم از زیر د
وتا شرت که یکیش مال ا
ون ب
ود یکیش مال من داغی کسش
و حس میکرد من زیاد باش حال نکردم نه با لباش نه با سینه هاش
و نه با بدنش
ولی خ
واستم ا
ون حال اساسی ر
و ازش بگیرم . هی ر
و شرتی به هم می مال
وندیم . من دست زیر شرتش بردم
و کونش
و با انگشتام می مال
وندم
ولی ا
ون
کونی حاضر نشد شرتش
و بکنه
و یه چند دقیقه ای می مال
وندمش
ولی انصافا ا
ون خیلی حال میکرد . با خ
ودم گفتم پس من چی ؟ خ
واستم شرتش
و بکنم یه باره خ
ودش
و جم کرد
و مانع شد منم یه ز
وری زدم
ولی فایده نداشت این بار دیگه از ر
وش رفتم کنار
و هیچی نگفتم . با خ
ودم یه کم فکر کردم گفتم باید ر
و احساساتش راه برم . من نقش بازی کردن
و خیلی خ
وب بازی میکردم قبلا هم ت
و چندتا نمایش
و تاتر مقام ا
وردم . خ
ودم
و زدم به گریه
و چنتا قطر اشک الکی ریختم . خیلی ناراخت شد گفت چته . بش گفتم دلم برا خ
ودم میس
وزه
و از این ج
ور چیزا . یه چند بار ماچم کرد
و ازم لب گرفت
و ازم خ
واست برم ر
وش تا رفتم خ
ودش تابل
و پاش
و وا کرد
و منم از ر
و شرت مال
وندمش خ
ودش از خداش ب
ود که بکنه چ
ون چندبار صداش در ا
ومد خیلی حال میکرد منم کیرم تمام گرمای کس تنگش
و احساس میکرد خیلی آه آه میکرد . گفتم مهسا
وقتشه دیگه این بار خ
ودش شرتش
و کند منم کندم دیگه انقد عجله کردم که اصلا چشمم به کسش نیفتاد تا خ
وابیدم ر
وش اصلا چیزی نگفت منم دیگه تف نزدم ر
و کلاهک هسته ای
ولی کس مهسا هم داغ داغ ب
ود هم خیس خیس . پاش
و باز کرد
و منم ی
واش حل دادم ت
وش . مهسا سنی نداشت 18سالش ب
ود
ولی د
ور کسش م
وداشت الته ندیدم با کیرم احساس کردم .
سوراخش خیلی تنگ ب
ود منم ی
واش حل دادم ت
و یه درد ک
وچیک احساس کرد
و منم خیلی ملایم می رفتم
و می
ومدم ا
ونم سفت من
و بقل کرد
و از هم لب میگرفتیم انقدر قبلش به هم
ور رفتیم که من خیلی ز
ود آبم ا
وم
و ریختمش ت
وش
ولی انقدر ا
ومد که با این که هن
وز تا آخر ت
و ب
ود از کنارش بیر
ونم می
ومد
و همینج
ور گذاشتمش ت
و و بی حال خ
وابیدم ر
وش تا کیرم خ
ودش ی
واش ی
واش خابید ا
ومد بیر
ون
ولی شاید به اندازه یه لی
وان آب داشت که تا بیر
ون ا
ومد با اینکه مهسا کلی ش
و با دسمال پاک کرد
ولی هی از ت
و کسش آب می
ومد که ر
و تشک زیر پام
ونم ریخته شد . بعد مهسا سریع به به
ونه دست ش
ویی رفت دستش
ویی
ولی من مطمعنم دستش
ویی نداشت یه کار کرد که من آخرش مت
وجه نشدم . مهسا د
ومین د
وست دخترم ب
ود البته ا
ولیش هم مث مهسا زیاد پابرجا نب
ود
و منم یه د
وست مذهبی
و با ایمان
و خ
وب میخ
واستم که با ا
و قط رابطه کردم
و بعد این قضیه مهسا پیش ا
ومد . مهسا ا
ولین دختری ب
ود که من باش قرار گذاشتم ببینمش ، ا
ولین دختر غریبه ب
ود که با من دست داد ، ا
ولین دختری ب
ود که با هم ب
وس بازی کردیم ، ا
ولین دختری ب
ود که من بدنش
و دیدم
و ا
ولین دختری ب
ود که من باش رابطه سکسی داشتم . من برا خ
ودم اعتقادایی داشتم به خدا
و پیغمبر . اعتقاد داشتم که اگه پاک باشم خدایی عادل هست که یه زن پاک
و نجیب بهم میده
ولی حیف !!!!!!!! قبل از این کار همش میگفتم یه خاطر اینکه یه حال اساسی ازش بگیرم این کار
و میکنم
ولی الان اعتراف میکنم ا
ون خیلی حال کرد
و این من ب
ودم که یه حال اساسی ازم گرفته شد از این
واقعیت حد
ود یه سال میگذره
ولی هر ر
وز عذابش برام بیشتر
و بیشتر میشه چ
ون گناه به این بزرگی انجام دادم
و قدر پاکی خ
ودم
و ند
ونستم ا
ون هن
وزم مزاحمم میشه
ولی من هم ت
وبه کردم
و هم خدا ر
و قسم دادم که کمکم کنه دیگه این چنین گرفتار شیطان نشم
و چند
وقتیه که ازش خبری نیست
ولی من قسم خ
وردم که اگه یه بار دیگه مزاحم شد به باباش بگم آخه شمارش
و دارم.
ن
وشته: مهندس