Powered By Blogger

جنده افغانی+3gp


مرکز دانلود کلیپ سکسی ایرانی و عکس سکسی دختران ایرانیبهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان میباشد
موفق باشيد سياوش
http://iranpress3gp.blogspot.com/

جنده افغانی
دختر خوشگل افغاني

دختر  افغاني

دختر خوشگل  کس افغانی

افغان گایی

افغان گایی

 افغانی گایی

 کون کس افغانی

عکس سکسی و نیمه سکسی از دختران افغانی

7.jpg
کون کس افغانی
9.jpg
کون کس افغانی

15.jpg
کون کس افغانی


16.jpg

کون کس افغانی

قيافه معصومي داشت باباش بيست سالي ميشد كه توباغ ما باغبوني ميكرد همه جوره مورد اعتماد ما بودن هم مادرش هم پدرش هم خودش ديگه يه جورايي از خانواده ما شده بودن منو مريم تقريبا با دو ماه اختلاف از هم به دنيا اومديم البته خانواده مريم افغاني بودن و اين ظاهرا يك اختلاف طبقاتي رو نشون ميداد من يه پسر يكي يدونه لوس به نام هومن با يه دختر متين مظلوم و خوشگل تو دل بروي افغاني ابراهيم باباي مريم بود و مادر مريم هم كه با وجود اينكه حدود 38 ساله بود انگار 25 سالشه نسيبه بود .
107.jpg
کون کس افغانی


تازه از دانشگاه تعطيل شده بودم هواي باغ به سرم زد كه يه آبو هوايي عوض كنم بدون اينكه به خونه سر بزنم راهمو كج كردمو زدم به پيچ جاده سه چهار ساعت بكوب رانندگي كردم ساعت حدود شش بعد از ظهر رسيدم به باغ با وجودي كه كليد دارم ولي عادت من اينه كه پشت در باغ بوق بزنم تا ابراهيم درو باز كنه ولي هرچي بوق زدم كسي درو باز نكر د با ناراحتي پياده شدم كليد انداختم خودم درو باز كردمو رفتم تو باغ ديدم تو ورودي باغ ماشين بابارو كه ديدم پاركه تعجب كردم آخه بابا و اينجا ؟اونم بيخبر.؟ از تعجب داشتم ميمردم آروم رفتم تو ويلال ديدم كه هيچ صدايي نمياد بي صدا داشتم ميومدم بيرون ولي احساس ميكردم يكي تو ويلاست يه دفعه تو يكي از اتاقا صداي اوخ اوخ شنيدم گوشامو تيز كردم ديدم صداي بابا مياد كه داره قربون صدقه كون يكي ميرفت

biaclip_net_2472_eu6b7.jpg
کون کس افغانی


-اوخ جووووووون چه كون تنگي فذاش بشم جااااااان بيشتر قنبل كن جوووووووووون چه لمبه هايي
ديدم از نظر ديد به داخل اتاق تسلط ندارم رفتم بيرون و از تو پنجره به داخل اتاق نيگاه كردم ديدم بـــــــــــــــــــــــله بابا جون من داره تو كون نسيبه زن ابراهيم تلمبه ميزنه از طرفي كيرم راست شده بود از طرفي هم به حرفاي احمقانه بابا موقعي كه من با مريم حرف ميزدم مبني بر اصالت خانوادگي و بايد خودمونو در مقابل يك وسوسه كه اصالت خانوادگيمونو با مخاطره روبرو ميكنه افتادم گفتم بابا دهنت سرويس موبايلمو در آوردم و از اون صحنه فيلم گرفتم شايد يه روزي به دردم بخوره ناراحت و عصباني اومدم كنار رفتم سمت ماشين كه سوار بشم كه صداي نازي گفت آقا هومن سلام بر گشتم ديدم مريمه خيلي مريمو دوست داشتم ولي تحت تاثير حرفاي بابا بهش محل نميدادم .


big-fat-round-ass-latino-03.jpg
کون کس افغانی


ولي ديگه حرفاي پدرم ابهت سابقو نداشت براي اولين بار به مريم خنديدم انگار دنيا رو بهش دادم اومد نزديكم
سلام آقا هومن
سلام چند بار سلام ميكني
ببخشيد
چيكار داري مريم
هيچي ببخشيد كار بخصوصي ندارم
ببينم بابات كجاست
رفته بيرون از اداره كشاورزي سهميه سم و كود شيميايي بگيره
اينقدر اين دختر خوشگل بود كه نميتونستم تو چشماش مستقيم نگاه كنم يه لحظه ديدم مريم به برجستگي روي شلوارم نگاه ميكنه تا بهش نگاه كردم مسير ديدشو عوض كرد گفت آقا هومن چه زود داريد ميريد بفرماييد تو منزل يه چاي بخوريد براي اولين بار ديگه تعارف نكردم در ماشينو قفل كردم رفتم تو خونشون خونه محقري داشتن ولي اونقدر با سليقه چيده بودن انگار ويلاستتو خونه نشسته بوديم هوا رو به تاريكي ميرفت منو مريم تنها بوديم آروم رفتم كنار مريم بش گفتم مريم مامانت كجاست گفت حموم خراب بود رفت تو حموم ويلاديگه حيا رو قورت دادم دستمو انداختم گردن مريم مريم خودشو كنار كشيد گفتم چرا خودتو كنار ميكشي آهوي من كاريت ندارم ولي خيلي دوستت دارم مريم گفت ولي آقا من دختر كارگرتونم اونم افغاني گفتم مريم جان عشق ملت و قوميت و مذهب نميشناسه بدن مريم داشت ميلرزيد گفتم مريم جان كي تنهاي تا بيشتر صحبت كنيم منو من كرد گفت نميدونم بعداز مكث كوتاهي گفت فردا بعد از ظهر بابا مامانم ميرن تا ده بالا براي ديدن داييم .
گفتم عيب نداره من دو سه روزي ويلا هستم وقتت آزاد شد بهم سر بزن ديدم صداي كفش نسيبه مياد دستمو از گردن مريم باز كردم اونم با فاصله ازمن نشست منم ليوان چايي رو نزديك لبم گرفتم مثلا چايي ميخورم تا نسيبه اومد تو هول كرد
سلام آقا كوچيك

biaclip_net_2051_xpkmg.jpg
سلام نسيبه خانوم (خانومو يه كم كش دادم)سرش باز بود معلوم بود تازه حموم بوده گفتم عافيت باشه
سلامت باشيد آقا چايي رو نصفه كاره زمين گذاشتم گفتم من دارم ميرم ويلا در اين حين صداي ماشين بابا رو شنيدم كه داشت ازباغ بيرون ميرفت وقتي مطمئن شدم رفت بيرون منم رفتم توي ويلا ويلا ديگه اون ويلاي سابق نبود يه جورايي به بابا حق دادم آخه سه سال بود كه مامانم فوت شده بود

biaclip_net_2172_1wgeo.jpg

نسيبه خانوم هم كه از خوشگلي كم نداشت پس خودمو زدم به بيخيالي تو اوهام خودم بودم ياد كليپ ظبط شده خودم افتادم درش آوردم و نگاش كردم كيرم تو شلوارم بد ستمي ميكشيد آزادش كردم و در حين ديدن كليپميماليدمش كه ديدم يكي داره درب اتاقمو ميزنه ديدم نسيبه اومد تو گفت اقا شام آمادست اينجا ميل ميكنيد يا تو سالن گفتم همينج ديدم سيني رو آورد تو اتاق فكري به ذهنم رسيد كفتم نسيبه وايسا لبخند خوشگلي زد بله آقا گفتم ابراهيم كجاست گفت تازه رسيده يه شام كوچيك خورده و خوابيده گفتم تو موبايلم يه تصوير جالب داره ميخواي ببيني با مكث گفت چه از منو بابات فيلم گرفتي يهو مخم قفل كرد گفتم از كجا ميدوني گفت من روم اونور بود ولي از شيشه دكور پنجره ديدمت گفتم ميخوام اينو نشون ابراهيم بدم گفت اينكارو نميكني گفتم چطور گفت اونوقت بابات ميفهمه با دخترم دوست هستي ديگه هنگ كردم گفتم از كجا ميدوني گفت اول ماشينتو بيرون ديدم بعد صداتو شنيدم كه با مريم حرف ميزدي بعد هم از سوراخ قفل ديدمت كه دستت تو گردن مريمه و قرار فرداتونو ميدونم ديگه ريستارت كردم اومد كنارم گفت بابات آدم خوبيه تو هم مرد خوب و خوشگلي هستي از بچگيت تو دامن خودم بزرگ شدي ميدونستم اگه اينجا موندگار بشم يه روزي باز برميگردي بغلم گفتم نسيبه گفت هيچي نگو اومد لبشو گذاشت روي لبم عجب مزه اي داشت لباي نسيبه گفتم ابراهيم گفت قرص خواب بهش دادم يك ساله كه با بابات رابطه دارم ميخوابونمش گفتم اي بد جنس ديگه تو كار لب بوديم نسيبه داشت شونه هامو ميماليد منم از رولباساش پستوناي سفتشو ماليدم يه آه كشيدلباسشو در آورد يه تاپ داشت اونم در آورد گفت بقيش با خودت با ناز جلوم قد علم كرد منم كرست نارنجي خوشگلشو باز كردم و افتادم رو ممه هاش چقدر با مزه داشت من با همكلاسي هاي دانشگاه سكس داشتم ولي نسيبه چيز ديگه اي بودديگه داغ شده بودم با يه حركت شورتو شلوارشو از پاش بيرون كشيدم نسيبه هم متقابلا شلوار منو بيرون كشيد تانسيبه كيرمو ديد گفت واي جونم عجب كيري بزنم به تخته دو برابر كير باباته گفتم قابل نداره بعد 69 شديم با چه حرارت و مهارتي كيرمو ميخورد و بهشتشو به دهنم فشار ميدادآمنم كوسشو شروع كردم به ليسيدن يه كوس گرد و تپل كه انگار مال يه دختر 15 ساله رو به اين زن 40 ساله پيوند زدن نسيبه طاقتشو از دست داد برگشت با ين نفس عميق بشينه رو كيرم تا كلاهك كيرم رفت تو ناله اي كرد واي هومن جر خوردم با اين ميخواي دخترمو بكني؟گفتم چشه خانومي گفت كلفته گفتم بده گفت نه حال ميده خلاصه نسيبه جون رو كير من بالا پايين كردو قربون صدقه كير من ميرفت جوووووووووون چه كيري نفسمو بريد قد و بالاشو خايه هاتو بخورم ديگه داشتم ميومدم برش گردوندمو تا دسته تو كوسش فرو كرم ديگه خايه هام چسبيده بود به سوراخ كونش كه ديدم نسيبه يه آه بلند كشيد بعد نفسشو حبس كرد و بعد لرزيدنسيبه جون كه ارضا شد كيرمو بيرون كشيدمو آروم با سوراخ كونش بازي كردم نسيبه گفت نه با اين كير جر ميخورم ولي من گوش به حرفش نكردم و آروم كيرمو با كونش ميزون كردم و كم كم فرو كردم تا كلاهك كيرم تو كون نسيبه رفت از زير كيرم داشت در ميرفت كه بايه حركت سريع جلوشو گرفتمو بقه كيرمم تو كونش فرو كردم و با دوتا تلمبه آبم با فشار بيرون زد و همشو تو كون نسيبه ريختم نسيبه رو بر گردوندمو يه لب ناز ازش گرفتم اونم يك ساعتي تو بغلم خوابيد بعد دو تايي رفتيم تو حموم

biaclip_net_2049_uhqci.jpg





http://oron.com/hpg0zqai3c0w/CUTE_aunty.wmv.html

داستان شهوتی با عروس خاله

عروس خاله

تازه از سربازی اومده بودم و دنبال کار می گشتم که پسر خالهم بهم گفت بیا در مغازه من که دست تنهام و شب عید بود پسر خالم طلا فروشی داشت یه روز یه چک داد من بردم بانک و چون صاحب چک تو حسابش پول نبود برگشتم به کیوان ( پسر خالم ) گفتم پول تو حسابش نیست اونم قاطی کرد چون مبلغ چک یک میلیون و دویست هزار تومان بود و حدود 10 سال پیش کم پولی نبود گفت میرم قزوین دنبال پول صاحب چک آشناش بود به منم گفت موقع نهار برو در خونه ما به اکرم (زن کیوان ) بگو ظهر نمیام اگه خواست بره خونه باباش منم شب میرم اونجا منم ساعت یک رفتم خونه کیوان که اکرم در رو باز کرد و تعارف کرد رفتم تو ( کیوان حدود دوسال بود ازدواج کرده بود ) اکرم برام میوه آورد و چون من روی زمین نشسته بودم تا خم شد تعارف کنه چادرش از سرش افتاد و من تو همون حالتی که خم شده بود چشمم افتاد به یخه لباسش که باز بود و کرست و پستونهاش قشنگ معلوم شده بود کنترلم از دستم خارج شده بود همین طور به اکرم خیره شده بودم بعد از چند لحظه به خودم اومدم و فهمیدم اکرم هم داره به من نگاه میکنه ولی یه لبخند شیطنت آمیزی روی لبش بود با گفتن یه ببخشید بلند شدم و به اکرم گفتم من باید برم اونم گفت من تازه میوه آوردم و بعدشم نهار همینجا بمون هم دوست داشتم بمونم هم خجالت می کشیدم ولی به اسرار اکرم موندم و با تلفن به خونه خبر دادم و نشستم اکرمم روبروی من نشست و شروع به حرف زدن کردیم اکرم تو حرف زدن همش دستش رو تکون می داد و این کارش باعث شد چند بار دیگه چادرش از سرش افتاد اونم دیگه بی خیال چادر شد حالا چادرش رو شونه هاش بود من داشتم قشنگ موهای مش کرده و گردن سفیدش رو دید می زدم از یخه لباسشم که قشنگ چاک سینه هاش معلوم بود من دیگه متوجه حرفهاش نمیشدم و فقط نگاهش می کردم اونم فهمیده بود ولی معلوم بود بدش نیومده بود که یک جوون کف کرده با نگاهش اون رو بخوره خلاصه برای آوردن نهار که می خواست بلند شه بره سمت آشپزخونه همونجا چادرش رو روی زمین گذاشت و گفت تو که موهام رو دیدی پس دیگه چادر نمی خوام و بعد با خنده گفت فقط شتر دیدی ندیدی منم یه قیافه حق به جانب به خودم گرفتم و گفتم نه بابا این حرفها چیه وقتی بلند شد چون یه دامن کوتاه پوشیده بود چشمم افتاد به پاهای سفید و کشیده اش کون بزگش که کیر هر مردی رو راست می کنه دیگه اختیار کیرم دست خودم نبود تارفت منم رفتم تو دستشوئی یه جلق درست و حسابی زدم و بعدش کیرم رو با آب سرد شستم و یه کم که خوابید اومدم بیرون اکرم گفت رو میز نهار میخوری گفتم نه بابا رو زمین چون میدونستم رو میز دیگه امکان دیدن پاهای قشنگش نیست اونم رو زمین سفره رو پهن کرد منم الکی خودم به مو شونه کردن مشغول کردم تا اون بشینه بعد من روبروش بشینم وقتی نشستم چشمم افتاد به پاهاش که دیدم دامنش تا روی رونش بالا رفته حتی شرتش معلوم بود ولی انگار نه انگار مشغول خوردن شدیم همه حواسم به پاها و پستونهای اکرم بود اونم با خنده گفت معلوم حواست کجاست من که فرار نمی کنم غذاتو بخور بعد قشنگ بشین من رو نگاه کن با این حرفش احساس کردم امروز یه اتفاقهایی می افته بعد از خوردن غذا اکرم دوباره با خنده گفت بیا حالا یه ساعت وقت داری من رو نگاه کنی اومد قشنگ روبروی من نشست و دستهاش رو طوری گذاشت زیر پستونهاش و اونا رو به سمت بالا داد که نصفش از یخه لباسش معلوم بود منم همینطور مثل آدمهای کسخل نگاهش می کردم بعد گفت دیگه چی میخوای ببینی منم که انگار لالمونی گرفته بودم هیچی نمی گفتم متوجه حالت من شده بود گفت پس تو اگه جای کیوان بودی چی کار می کردی یه مرتبه بدون اختیار گفتم کاشکی می شد اکرم که انگار منتظر همین حرف من بود گفت میشه فقط یه شرط داره اونم اینکه این مسئله همین جا بمونه و دیگه هر جا منو دیدی تابلو نکنی زود گفتم چشم و منتظر موندم ببینم اکرم دیگه چی میگه که دیدم با حرکت تاپش رو از تنش درآورد حالا دیگه دوتا پستون قشنگ و بزرگ جلوی چشمم بود گفت بازم دوست داری جلوتر برم منم فقط با یه کلمه آره جواب دادم که دیدم اکرم بلند شد و دامنش رو هم از پاش درآورد حالا فقط با یه شرت و کرست جلو من ایستاده بود داشت مثل فشنها خودشو تکون می داد بعد دست من رو گرفت و از روی زمین بلند کرد و گفت تو فقط می خواستی دید بزنی شروع کن دیگه منم یه دست گذاشم پشت کمرش و یه دست پشت گردنش و اون رو چسبوندمش به خودم شروع کردم ازش لب گرفتن و خوردن گردن و گوشش اونم بیکار نبود و دکمه های لباس من رو باز کرد و اون رو از تنم درآورد حالا پوست نرم و لطیفش رو روی تنم حس می کردم بعد اکرم کمربند و زیپ شلوار من رو باز کرد دستش کرد تو شرتم و کیرم رو گرفت یه آخی گفت که من نزدیک بود همونجا آبم بیاد شلوارم و شرتم رو هم تا پائین زانوهام کشید منم کرستش رو باز کردم و پستونهاش رو که آزاد شده بود حسابی خوردم بعد نشست رو زانوهاش و یه کم با دستش کیرم رو مالید و بعد همه کیرم رو کرد تو دهنش شروع کرد به ساک زدن چنان ساک میزد و تخمهام رو می کرد توی دهنش که نگو چون من تازه جلق زده بودم خیالم راحت بود که آبم کمی طول میکشه تا بیاد دستم رو کرده بودم لای موهاش و با دستم حرکت سر اکرم رو کنترل می کردم گاهی هم فشار میداد که کیرم تا ته می رفت تو دهنش اونم اوقش می گرفت و تودلم به کیوان می گفتم کوفتت بشه کس به این حقی رو هر شب می کنی همینه هر روز ساعت 10 میای در مغازه بعد بلندش کردم و یه لب ازش گرفتم و خوابوندمش روی زمین و رفتم بین پاهش نشستم و شرتش رو از پاش در آوردم و چشمم افتاد به کس قشنگش اکرم کسش رو با مهارت خواصی اصلاح کرده بود تموم روی کسش سفید بدون حتی یک تار مو بود ولی بالای کسش به حالت هشت فارسی به نازکی یک سانت مو بود.
 با دهن شیرجه زدم روی کسش و شروع کردم به خوردن با لبام چوچولش رو می گرفتم فشار میدادم زبونم رو سفت کرده بودم می کردم تو سوراخ کسش و می چرخوندم زبونم رو می کشیدم روی سوراخ کونش دیگه اکرم تو آسمونا بود حرفایی می زد که من فکرشم نمی کردم از زبون اکرم بشنوم همش میگفت بخور بخور همه کسم ماله تو کونم ماله تو بخورشون جرشون بده کسم رو بگا کونم رو پاره کن با این حرفاش حسابی حشری شده بودم بعد خودش بهم التماس می کرد که کیرم رو بکنم تو کسش منم یه کم دیگه براش خوردم که یه دفعه از لرزش تنش و صدای جیغش و چنگی که روی شونه های من می کشید فهمیدم به اورگاسم رسیده بعد از ترس اینکه اکرم دیگه به من کس نده زود بلند شدم افتادم روش شروع کردم ازش لب گرفتن زبونش رو می کرد تو دهنم منم زبونش رو می مکیدم بعد خودش دستش رو از زیر من رد کرد رسوند به کیرم و اون رو با سوراخ کسش تنظیم کرد و یه کم خودش رو به سمت پائین کشید چون آب کسش اومده بود با یه حرکت تموم کیرم تو کسش رفت و شروع کردم عقب و جلو کردن تو همون حالت پستوناش رو هم می خوردم اکرمم دوباره زبونش باز شده بود داشت با حرفاش منو تحریک می کرد از روش بلند شدم بهش گفتم برگرد می خوام از کونتم کام بگیرم بر خلاف تصورم که مخالفت می کنه یه جون گفت و برگشت من که فکر می کردم حالا باید کلی زور بزنم تا کیرم بره تو کونش خیلی راحت نصف کیرم رو کردم تو ( معلوم بود کیوان هم کیر کلفته و هم حسابی به کون اکرم حال داده ) اکرمم اون زیر یکسره حرفای تحریک کننده بهم می گفت شروع کردم بالا پائین کردن کیرم رو در می آوردم و به سوراخ کون اکرم نگاه می کردم که حسابی باز وقرمز شده بود دوباره می کردم تو بعد از چند بار که اینکار رو کردم حدود دو قیقه مدام کیرم رو تو کون اکرم بالا و پائین کردم که احساس کردم آبم داره میاد به اکرم گفتم آبم رو کجا بریزم گفت تو دهنم و صورتم منم زود بلندش کردم تا کیرم رو گذاشتم تو دهنش آبم فواره زد بیرون از کنار لبش ریخت بیرون روی پستوناش اونم با دست همه روپخش کرد روسینه هاش وبعد بلند شد با هم رفتیم حموم اونجا هم من کلی پستوناش و کسش رو مالوندم اومدیم بیرون ساعت نزدیک چهار عصر بود یه لب اساسی دیگه ازش گرفتم و تشکر کردم و بعد با عجله رفتم در مغازه ولی تا شب همش کارایی که با اکرم کرده بودیم مثل فیلم جلوی نظرم بود یه هفته بعدش اکرم رو خونه مادر بزرگم اینا دیدم که خیلی عادی برخورد می کرد انگار هیچ رابطه ای بین ما دوتا نبوده یعنی همون شتر دیدی ندیدی
کلیپ عروس با خاله
کلیپ عروس با خاله
FILESERVE

DOWNLOAD
http://www.fileserve.com/file/uef5sRW/7FSSTR8JULY19ANR.rar