Powered By Blogger
‏نمایش پست‌ها با برچسب گالری عکس کون. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب گالری عکس کون. نمایش همه پست‌ها

g

کون

سياوش
برای بزرگنمایی روی عکس کلیک کنیدمرکز دانلود کلیپ سکسی ایرانی و عکس سکسی دختران بهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان میباشد
موفق باشيد سياوش
 داستان سکسی


 من  32 ساله از مشهد. قيافه خوبي هم دارم اين رو تمام دوستان و فاميل ميگم که شکل يک از هنر پيشه هاي هاليود هستم اين داستان رو که مي خوام براتون بگم تقريبا 3سال پيش اتفاق افتاد ما از لحاظ مادي وضعمون خيلي خوبه من ازخودم ماشين(زانتيا) دارم ويک آپارتمان خيلي شيک بهترين نقطه شهربا بهترين لوازم که فکرش و بکنيد تک پسر هم هستم و يک دونه خواهر که اون هم آلمان مامان و بابا هم نيمي از سال رو ميرن پيش اون خلاصه يک روز من تنها بودم وحوصلم سر رفته بود گفتم يک سر برم توي شبکه (چت روم) وقتمون بگذره همين جور که داشتم سرک مي کيشدم ديدم يک ايدي دختر وارد چت شد من هم نا خواسته بهش سلام کردم ولي جواب نداد من هم کم نياوردم اينقدر پيله شدم تا جواب داد بعد با هم صحبت کرديم و با ناز واکرا جواب من رو مي داد اسمش آزيتا بود و26سالش بود از من 3 سال کوچکتر بود با خودم گفتم اگر تو رو نکنم نامرد باشم از اين جريان 2 ماهي گذشت وکار من اين بود که هر روز ساعت 12 ظهر بيام و با اون چت کنم تا آخر با هزار کلک شماره بهش دادم واون هم بعداز 2هفته زنگ زد باز هم اين جريان 1 ماه طول کشيد باز هم تحمل کردم تا اينکه يک روز خودش گفت نمي خواي هم رو ببينيم من هم قبول کردم قرار گذاشتيم همون روز ساعت 9 توي يک رستوران آقا من توي کونم عروسي بود که ببينيم اين چه شکليه خلاصه رفتم وهمونجايي که قرار گذاشته بوديم ديدم بله يک خانم با همون مشخصات نشسته ولي اصلا خوشگل نيست و خيلي صورت معمولي داره سلام کرديم و ديگه هيچي نگفتيم غذا خورديم و بدون اينکه حرفي زده بايم خداحافظي کدم و رفتم حساب کردم و اومدم خونه وبا خودم گفتم اي کير توي اين شانسه من با اينکه هميشه از اين لحاظ خيلي خوش شانس بودم ولي اين سرس خيلي بد بود اون شب خيلي توي فکر بود که با اون حرفهايي که به من زده بود نمي خورد با خودم گفتم ولش کن مهم نيست ساعتهاي 1 شب بود که ديدم موبايلم داره زنگ مي خوره نگاه کردم ديدم شماره همونه جواب ندادم ولي ول کن نبود خاموشش کردم و نشستم به مشروب خوردن تا سپيده صبح مي خوردم نفهميدم کي خوابم برد نزديکهاي ظهر بود که از خواب بيدار شدم و اول موبايلم رو روشن کردم چون منتظر تماس يکي از دوستهاي کاري بودم رفتم دوش گرفتم ديدم داره زنگ مي خوره اومدم نگاه کردم ديدم با ز آزيتاست اينقدر تماس گرفت ديگه کلافه شدم جواب دادم الو سلام. سلام .خوبي اي . گفت چرا اينجوري جواب من رو ميدي گفتم هميچي بعد گفت ميخوام ببينمت گفتم نه حوصله ندارم خيلي اصرار کرد و من هم ناچار قبول کردم گفتم کجا گفت الان کجاي گفتم توي آپارتمان خودم گفت ميام اونجا اشکالي نداره با ناراحتي و بي ميلي گفتم باشه ولي من مي خوام برم جايي کار دارم گفت باشه تا نيم ساعت ديگه ميام با زور و اکرا گفتم باشه وگوشي رو قطع کردم نيم ساعت گذشت وديدم ايفون زنگ خورد گفتم: کيه؟ گفت: منم گفتم:باشه بيا بالا واحد 3. رفتم در رو باز کردم واومدم توي پذيرايي روي مبل نشستم چند ثانيه بعد اومد سلام تا برگشتم بگم سلام کپ کردم وبه لکنت افتادم واي چه هلويي جلوم ايستاده بود بلند شدم ودست دادم گفتم: بفرما بشين يک دسته گل خيلي قشنگ دستش بود داد به من گذاشتمش توي ظرف آب و اومدم مقابلش نشستم مونده بودم که اين ديروزي نيست که قدش بلندتر از اون سفيد لبهاي قلوه اي چشمهاي حالت دار گونه هاي خوشگل خيلي خوش اندام خلاصه هلو.رفتم و براش آب ميوه اوردم خورد وبعداز چند دقيقه گفت فقط خواستم خوب ببينمت و برم وبابت ديروز معذرت خواهي کنم اوني که اومده بود دختر کارگرمون بود چون نمي تونستم اعتماد کنم وخودم بيام وخودم اون طرف نشسته بودم ديدمت نمي تونستم بيام جلو گفتم که ناراحت ميشي بعد بهت توضيح ميدم ببخشيد يک ساعتي با هم حرف زديم البته اومد کنار من نشسته بود ومن هم هيچ کاري باهاش نکردم از چشماش التماس دعا رو ميخوندم ولي خودم رو بي تفاوت گرفتم حتي دستش رو هم نگرفتم بعد بلند شد گفت: کاري نداري من ميرم گفتم کجا گفت آخه تو کارداري مي خواي بري نخواستم کم بيارم گفتم اهان يادم نبود وقتي خم شد کفشش را پاش کنه کونش به طرف من بود واي چه کوني اصلا از رو مانتوش نشون نمي داد دست داد و رفت از اون روز چندروزي گذشت من هم هيچ اصراري نکردم براي دوباره ديدن شب جمعه همون هفته بود من باشگاه نرفتم و با 2 تا از دوستانم رفتيم شام بيرون و توپ مشروب خورديم آزيتا تماس گرفت که کجايي جريان رو بهش گفتم بدون هيچ حرفي قطع کرد من هم ناراحت شدم گفتم ديگه جوابش رو نميدم آخر شب بر گشتيم واز دوستام جداشدم چون تنها بودم و مامان و بابا رفته بودن آلمان جاي خواهرم اومدم آپارتمان خودم ساعت رو نگاه کردم 12 بود لباسهام رو در آوردم وبا يک شرت روي کاناپه داز کشيدم داشتم شبکه XXL رو نگاه مي کردم که آيفون زنگ خورد من هم بدون اينکه بگم کيه در رو زدم ودرب آپارتمان رو باز کردم واومدم باز روي کاناپه داراز کشيدم آخه اونقدر خورده بودم که فقط مي خواستم ولوبشم با خودم گفتم حتما پسر داييمه چون اون بيشتر اوقات که من تنها بودم شب جمعه ها ميومد توي همين فکر بودم که دست گرمي روي بازوم احساس کردم برگشتم نگاه کردم ديدم آزيتاست جا خوردم گفتم: تو؟ گفت: آره اومدم امشب با تو باشم گفتم: خونوادت پس چي؟ گفت: اونها با عموم از بعدازظهر رفتن شمال و5 روز ديگه ميان گفتم:
کون
پس خواهرت چي؟ گفت: به اونا گفتم من با دوستام مي خوام برم کيش خيالم راحت شد لباسهاش رو از تنش در آورد وبا يک دونه تاپ نشست جلوي من بعد گفت: من مشروب ميخوام گفتم: برو از يخچال بيار يک شيشه ويسکي آورد وشرع کرد به خوردن گفت قليان (ميوه اي) هم ميخوام من رفتم آماده کنم وقتي که اومدم ديدم نصفه شيشه رو خورده بعد شروع کرد به کشيدن قليان معلوم بود اولين بارش گفتم: تو که نمي توني چرا ميکشي؟ گفت: چون تو ميکيشيدي براي همين. فهميدم که چون من رفته بودم با دوستام ناراحت شده و مي خواد تلافي کنه قبلا بهم مي گفت که دوستم داره باورم نميشد ولي امشب باورم شد ديگه داشت ولو ميشد گفت: بريم رو تخت من هم قبول کردم دراز کشيد روي تخت و لباسهاش رو در آورد من هم فقط يک شرت پام بود خودش برام درآورد خدا عجب هيکلي داشت سفيد وبي مو کمر باريک و کون تپل وتراشيده آخه ورزشکار بود کمربند مشکي رزمي داشت سينه هاش سفت وسربالا کس تپل و سفيد و صورتي ولي من خودم رو خيلي نگه داشتم اومدم کنارش دراز کشيدم من رو گرفت توي بغلش وشروع کرد با موهاي سينم بازي کردن وهمين جور هم دستش به کيرم بود کيرم اينقدر سفت شده بود که نگو من بلند شدم وبه بهانه آب ميوه آوردن اومدم اسپري بي حس کننده زدم به کيرم وبا دوتا ليوان آب ميوه اومدم توي اتاق ديدم نشسته وداره تلويزيون ميبينه من هم نشستم وشروع کردم به حرف زدن تا قشنگ بي حس بشه (کيرم) آب ميوه رو خورديم من هم اومدم توالت وکيرم رو قشنگ شستم اومدم توي اتاق ساعت2 صبح بود کنارش خوابيدم ديدم گفت: شهرام من ميخوام گفتم: چي؟ گفت: کير گفتم: ول کن بابا حوصله لا پايي رو ندارم گفت نه ديوونه بکن توي جلو وعقبم گفتم: مگر تو پرده نداري؟ گفت نه من يک بار ازدواج کردم ولي خب به دلايلي طلاق گرفتم من هم آب از دهنم راه افتاده بود خنديدم وخودش فهميد که بايد شروع کنه رفت سراغ کيرم وبا يک اشتهايي شروع کرد به خوردن که انگار از گرسنگي داره ميميره من هم شروع کردم به مالوندن سينه هاش گفت: شهرام کسم رو بخور من هم خيلي بدم ميومد گفتم: نه گفت: تازه حمام بودم وبرات تميزش کردم با بي ميلي رفتم سراغ اون گل سرخ تازبونم خورد ديدم عجب حالي داره واي داشتم ديوونه ميشدم چنددقيقه اي گذشت گفت: صبر کن يک کار ديگه ورفت شيشه ويسکي رو آورد گفت: پاشو به ايست به من گفت که از روي سينت بريز تا من از زيره کيرت بخورم من هم همين کار رو کردم بعد نوبت من شد بهش گفتم بيا لبه تخت بشين من هم سرم رو بردم زيره کون و کسش اون از بالا مي ريخت من هم ميخوردم شيشه تمام شد بعد گفت بکن ديگه وقتشه من هم نامردي نکردم سرشهرام کوچولو رو گذاشتم دمه کسش وخان رو سواره درشکه کردم واي چقدر گرم بود وتنگ بزور رفت تووحالا نکن که کي بکن اصلا از ارضاشدن من خبري نبود اون آه و نالش تو اتاق پيچيده بود ويک فرياد بلند زد فهميدم ارضا شد گفتم: پس من چي؟ گفت: اينقدر بکن تا تو هم بشي من هم گفتم: چشمممم کيرم رو در آوردم گذاشتم دمه کون خوشگلش آروم فشار دادم شروع کرد به جيغ زدن گفت: شهرام دارم جر ميخورم ولي بکن حال ميده بعد بيشتر قنبل کرد واقعا داشتم رواني ميشدم از خوشحالي خيلي کونش قشنگ بود تا حالا توي عمرم همچين کوني نديده بودم از بغلهاي پام زده بود بيرون سفيد و تپل و نرم و ناز خلاصه شروع کردم به عقب جلو کردن اون هم مي گفت: شهرام محکمتر من هم وحشي شده بودم هرچقدرزور داشتم فشار ميدادم نفهميدم چقدر طول کشيد ولي ديگه عرق جفتمون در اومده بود مثل اينکه رفتيم دوش گرفتيم وکم کم به لحظه موعود نزديک شدم اره داشتم ارضا مي شدم خواستم بکشم بيرون گفت: نه بريز تو کونم من هم که نميتونم حرف خانم خوشگل هارو زمين بزنم اطاعت کردم همش رو ريختم توي کون مبارکش ديگه ولو شديم چنددقيقه اي گذشت بعد با هم رفتيم حمام و باز توي وان شروع کرديم به کردن وقتي اومديم بيرون ديديم صبح شده اومديم روي تخت خوابيديم تا عصر وبازهم تکرار تا شب شام رفتيم بيرون واين 4 روز با من بود ولي خيلي به من حال داد خيلي واقعا کم نذاشت براي من والان هم با هم ارتباط داريم ولي صيغه اش کردم اين هم نتيجه پيله بازي من بود و بد نبودبه شما هم نصيحت ميکنم کم نيارين

عکس سکسی زنان آسیایی سينه كوچولو

برای بزرگنمایی روی عکس کلیک کنید
عکس سکسی زنان آسیایی 
مرکز دانلود کلیپ سکسی ایرانی و عکس سکسی دختران بهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان میباشد
موفق باشيد سياوش
سیاوش دلسوز
عکس کوس اين جيگر نگاه کن بچه سینه , سینه زنی
عکسهای خفن دختران خارجی

بچه سینه


سینه زنی
سينه كوچولو

بچه سینه
بچه سینه







خرداد پارسال بود که تصميم گرفته بوديم به دو شهر مسافرت کنيم؛ پس از رفتن به شهر اول مجبور بوديم برگرديم خونه و پس از آن به شهر دوم سفر کنيم. وقتي به خانه رسيديم من به بهانه هاي مختلف از رفتن به سفر امتنا کردم؛ اين بود که پدرم هم تصميم گرفت به سفر نرود و پيش من بماند ولي با هزار دليل و برهان اون رو هم قانع کردم که همراه بقيه به سفر برود؛ پس من ماندم و يک خانه خالي؛ سپس تلفن رو برداشتم و به شيدا زنگ زدم خودش گوشي رو برداشت تا گفتم سلام صدام رو شناخت و گفت اشتباه گرفتيد؛ حدس زدم حتماً کسي پيشش بوده و نتونسته صحبت کنه؛ صبر کردم تا خودش زنگ بزنه؛ 10دقيقه بعد تماس گرفت و وقتي دليل کارش رو پرسيدم ديدم که حدسم درست از آب درآمده چون پدرش نزديک او بوده و نميتونسته صحبت کنه؛ بهم گفت پدر و مادرش رفتند بيرون و فقط اون و خواهرش توي خونه هستن؛ جريان رو بهش گفتم و ازش خواستم که به خونه ما بياد؛ اون هم با کمي دو دلي قبول کرد؛ رفتم تا بساط پذيرايي رو آماده کنم؛ سيمي رو هم که قبلاً براي اتصال کامپيوتر به تلويزيون آماده کرده بودم به تلويزيون وصل کردم و منتظر شدم تا بياد؛ حدود ?? دقيقه اي طول کشيد تا خودشو به خونمون رسوند و زنگ زد؛ رفتم و در رو براش باز کردم و با احترام اون رو به داخل راهنمايي کردم. رفتيم همون اتاقي که تلويزيون و کامپيوتر بود؛ قبلاً چند تا شوي مشتي گلچين کرده بودم و از طريق تلويزيون داشتم نگاه ميکردم؛ رفت و روسريشو درآورد و توي کيفش گذاشت و بعد پيشم نشست؛ با هم نشستيم و گپي زديم و شوها رو نگاه کرديم. بعد از مدتي سر صحبت رو به مسائل سکسي کشوندم؛ من قبل از اين که اون بياد يک شيطوني کرده بودم و اون اينکه آخر شوها يک فيلم سوپر هم Add کرده بودم که بعد از آخرين شو نوبت اون بود که نمايش داده بشه؛ حالا من فقط به اندازه ? دقيقه وقت داشتم تا جو عاطفي حاکم بر خانه را به جو سکسي تبديل کنم و کم کم هم موفق به اين کار شدم؛ 30 ثانيه قبل از اينکه شوي آخر تمام بشه به بهانه آوردن قهوه اتاق رو ترک کردم تا وقتي فيلم سوپر شروع ميشه من داخل اتاق نباشم؛ يک دقيقه اي معطل کردم و با سيني قهوه وارد اتاق شدم؛ شيدا محو تماشاي فيلم شده بود چون من قبلاً فيلم را Edit کرده بودم تا وقتي فيلم شروع ميشه از صحنه حشر انگيزي آغاز بشه؛ شيدا هم غرق در تماشاي فيلم بود و به طور نامحسوسي يکي از دستهاشو به زير مانتوش برده بود و کسشو داشت ميماليد؛ با ورود من يکم دست پاچه شد و خودشو جمع و جور کرد؛ قبل از اينکه اون حرفي بزنه بهش گفتم فيلمش خيلي باحاله آخه اصولاً فيلم سوپرهاي ژاپني يه حال ديگه اي ميده؛ رفتم و کنارش نشستم و کم کم خودمو به اون نزديک کردم و دستم رو به دور گردنش انداختم و شروع به لب گرفتن از هم کرديم بعد ازش خواستم مانتوش رو دربياره بعد خوابوندمش روي زمين و روش افتادم و شروع کردم لب و گردنش رو بوسيدن؛ پيرهنم رو درآوردم و پيرهن و کرست شيدا رو هم از تنش درآوردم؛ دو خورشيد در يک دشت پر از برف يکدفعه در خونمون طلوع کرد و گرمايي به خونمون بخشيد؛ واقعاً که سينه و پستونهاي نازي داشت شروع کردم به مک زدن و گاز گرفتن نوک پستوناش؛ جيغ هاي کوتاهي از شادي ميکشيد و لذت ميبرد دامنش رو از تنش بيرون کشيدم و چند لحظه اي به شرت سفيدش خيره شدم مانده بود که بعد از اين مرحله با چه چيز حيرت آوري روبه رو خواهم شد؛ بالاخره شرتش رو هم بدون هيچگونه مقاومتي از جانب شيدا از پاش درآوردم؛ واي که چه کسي بود مثل يک گل سرخ که درميان انبوهي از برف پنهان شده باشه؛ شروع به ليسيدن کسش کردم هرچه ميگذشت شيدا حشري و حشري تر ميشد از من خواست تا من هم لباسامو کامل درآورم ولي من با خودم گفتم بذار چند دقيقه ديگه هم تو کف بمونه تا حشري تر بشه و به حرفش اهميت ندادم ديگه شيدا فريادهاش به هوا بلند شده بود و از درد حشر داشت ميمرد؛ من هم شلوار و شرتم را درآوردم و ازش خواستم تا کيرمو ساک بزنه اول با کمي اکراه ساک ميزد ولي بعد خوشش اومد و تا آخر کيرمو تا حلقش فرو ميکرد؛ خوب که از خوردن کيرم سير شد کيرمو از دهنش درآوردم و ازش خواستم تا کونش رو واسه گاييده شدن آماده کنه؛ اون يک لحظه ترسيد چون ميترسيد دردش بياد به خاطر همين رفتم کمي کرم آوردم و داخل سوراخ کونش رو چرب کردم و بعد با يک انگشتم کونش رو انگشت کردم تا گشاد بشه و بعد انگشتم رو درآوردم و شصتم را داخل کونش کردم و براي اينکه مطمئن بشم حسابي گشاد شده بعد از چند لحظه شصتم رو درآوردم و دو تا از انگشتام رو وارد کونش کردم ديگه حسابي کونش آماده گاييدن بود من هم که قبل از اومدن شيدا از اسپري Viagra استفاده کرده بودم و مطمئن بودم حالا حالا ها آبم نمياد؛ براي اينکه شيدا نترسه ازش خواستم خودش سر کيرم رو به سوراخ کونش نزديک کنه و اونو وارد کونش بکنه؛ واي که وقتي کيرم توي کونش رفت داشت آتيش ميگرفت بس که کونش داغ بود؛ آروم آروم شروع به تلمبه زدن کردم و آخ و اوخ شيدا هم بلند و بلند تر ميشد کم کم ريتم تلمبه زدنم رو تندتر و تندتر ميکردم خيلي حال ميداد ديگه کونش داشت جر ميخورد؛ کيرم رو بيرون کشيدم و ازش خواستم رو کيرم بشينه؛ بعد دراز کشيدم و اون هم آمد و خودش سر کيرم رو وارد کونش کرد بعد ازش خواستم خودش رو بالا و پايين ببره؛ اول براش سخت بود ول بعد ريتم کار دسش اومد؛ با يکي از دستهاش هم کسشو ميمالوند و هي آخ و اوه ميکرد من هم همراه با بالا و پايين رفتن شيدا کيرم رو به بالا و پايين حرکت ميدادم تا کيفش بيشتر بشه شيدا هم همينطور به سرعت مالوندن کسش اضافه ميکرد که ديدم بدنش سست شد و لرزيد من هم چون فهميدم چه خبره براي اينکه از حال در نيام بيرون به سرعت حرکت دادن کيرم اضافه کردم و بالاخره آبم رو تو کونش خالي کردم و بدون اينکه کيرم رو از کونش در بيارم شيدا رو خوابوندم زمين و روش دراز کشيدم و شروع کردم صورت و گردنش رو ليسيدن؛ وقتي که کيرم کم کم آب رفت کيرمو بيرون کشيدم و از شيدا لب گرفتم معلوم بود که شيدا هم مثل من کاملاً ارضا شده بود بعد با هم رفتيم حمام و يه حال ديگه اي تو حمام با هم کرديم و بالاخره خودمونو خوب شستيم و اومديم بيرون خودمونو خشک کرديم بعد که ديدم شيدا ديرش شده چون بقيه با ماشين رفته بودن سفر موتور رو برداشتم و تا نزديکي خونشون رسوندمش. هنوز هم مزه اون سکس زير زبونمه
سیاوش دلسوز

Amateur Pictures-سیاوش

دوست عزيز روی عکس کليک بکنيد بزرگ ميشود.
  موفق باشيد سياوش
http://iranpress3gp.blogspot.com/


لینک دانلودعکس سکسی

imagebam.comimagebam.comimagebam.com






18 foto
File download
File size: 29.0 MB
http://uploading.com/files/c2217924/Spectacular_EX-GIRLFRIEND_0-100-070.rar/


65 foto



File download
File size: 14.7 MB
http://uploading.com/files/3baf4f96/vacation456.zip/

سیاوش

سیاوش

سیاوش


کلیپ شماره 11

Amateur arab slut (Anal)
 

نماز جمعه

چند ماه قبل بود . روز جمعه . برای یه کاری رفته بودم انقلاب . خلاصه دم دمای ظهر داشتم از جلوی دانشگاه تهران رد میشدم.
کون تنگ
نماز جمعه تموم شده بود و همه داشتن بر میگشتن .یه دفعه چشمم افتاد به یه کس تمیز و بچه مثبت. این کس با اون هایی که تا به حال کرده بودم کلی فرق داشت. این یکی چادری بود و تا به حال سبیلا شو حتی نزده بود . نمی دونم چرا یه دفه کونم خارید برم مخش رو بزنم.
 آ قا ما گفتیم نگاه هم به ما نمیکنه . رفتیم جلو و بعد از کلی قر دادن و دلقک بازی مخش رو ریختم تو کاسه. خلاصه شماره رو دادیم و زدیم به چاک . اصلآ چشمم آب نمیخورد تماس بگیره .
يك كون ناز مثل توپ
از اون روز به بعد دهن موبایل منو گایید. اسمش فاطمه بود و از اونجایی که آمار میداد از اون خونواده های خفن حزب ا... داشت .
میگفت بابا ننش اجازه نمیدن از خونه بره بیرون میگفت درسش تموم شده و حتی توی عمرش با یه پسر درست و حسابی حرف نزده چه برسه با یکی دوست بشه.خلاصه از اونجایی که من تخمام میخواره واسی این جور دختر ها شروع کردم به خر کردنش. خودمونیم ها این جور دختر ها خوب خر میشن .

ما هم تا جایی میتونستیم روش کار کردم تا راضیش کردم یه تریپ قرار بزاریم بیرون .خلاصه قرار شد جمعه ی بعد یه جوری نماز جمعه رو دو در بزنه تا همدیگه رو ببینیم. جمعه بعد رفتم انقلاب تا دیدمش یهو کس خانوم شکفت اومد جلو . دستم رو طرفش دراز کردم اما یهو دیدم اخم کرد و گفت من دست نمیدم چون گناه کبیره هست. آقا ما رو میگی از همون لحظه تصمیم گرفتیم دهن خوشگل خانومو بگاییم. برای همین مجبور شدم از شیوه های درجه اول مخ زنی استفاده کنم.
چه کونی ترو تمیزی داره
 کلی باهاش صحبت کردم بد جوری عاشقش کردم . از اون روز به بعد فقط با تلفن با هم در ارتباط بودیم .کلی پشت تلفن گریه میکرد و میگفت از عاشقی داره میمیره . تا اینکه همین جمعه قبل یه تریپ تصمیم گرفتم بیارمش خونه ببینم چند زنه حلاجه . فکر نمیکردم بیاد ولی مثل آب کیری که میپا شه اون هم پرید تو خونه. نماز جمعه رو دو در زده بود . وقتی اومد تو حتی چادر ش رو هم نکند ما هم یه جو رایی بیخیال گاییدنش شده بودم پیش خودم میگفتم این بدبخت چه گناهی داره به همین زودی بی پرده بشه . اومد نشست رو کاناپه . من هم رسیور رو روشن کردم و نشستم کنارش . گفت: ببین محسن اصلآ فکر بدبدی به ذهنت نرسه من اصلآ از اون دختر هانیستم که بدنم رو نا محرم ببینه. از ودکا و آبجو براش حرف زدم میگفت اصلآ تو عمرش این چیزا رو نشنیده چه برسه بخواد بخوره. تا اینکه نمیدونم چی شد خواست بزنم شبکه شو . من هم از خدا خواسته زدم شبکه شو سوپر. فکر میکردم ناراحت میشه . ولی خوشش هم اومده بود . برای چند لحظه سکوت حکمفرما بود. دیدم چهرش داره عوض میشه.کیر ما هم داشت شق میشد. هی میگفتم بابا محسن بیخیال تو توبه کردی ولی فشار کیر نمیذاشت. دستم رو حلقه کردم دور گردنش فکر میکردم ناراحت میشه ولی به روی خودش نیوورد .تازه فهمیدم خوشگل خانوم هم حشری شده. کم کم لاله ی گوشش رو مالیدم. دیدم خودش رو زده کوچه علی چب. گفتم فاطمه جون چادرت رو در بیار گرمت میشه ها. تو همون حس گفت : خودت درش بیار. من هم از خدا خواسته شروع کردم اولش چادرش رو در اووردم . کس خانوم هم فکر میکرد من نمیدونم همش چشم دوخته بود به تلویزیون. ما هم داشتیم عملیات انجام میدادیم. حشرم زده بود بالا. لبم رو گذاشتم رو لبش.بدبختی لب دادن هم بلد نبود.تا جایی میتونستم زبونم رو کردم تو دهنش در اوردم. کردم و در اوردم. یهو دیدم یه چیزی داره کیرم رو میماله. دستش رو گذاشته بود رو کیرمو داشتم میمالید.گفت: محسن این کارا که گناه نداره؟ منم گفتم: نه عزیزم تازه اگر دو طرف راضی باشن صواب هم داره!(پیش خودم هم میگفتم:اره جنده خانوم برو عمت رو خر کن چرا خودت رو خر میکنی) روسریش رو کندم. چه موهای قشنک و بلندی داشت.کم کم رفتم به سمت پایین . خابوندمش رو کاناپه. پستونش رو که دیدم داشت آبم میومد. تا حالا اینطور پستونی ندیده بودم. نوک پستونش خفن شق کرده بود.منم یه ربع لیسش زدم. شروع کرد به آه آه کردن. داد میزد. حشرش زده بود بالا. رفتم پایین تر مانتوش رو در اووردم.و بعدش شلوار و شرتش رو که کیشیدم پایین نزدیک بود غش کنم.چه کس تمیزی.چه کس تنگ و جمع و جوری .بابا اصلآ حیفم میومد این چنین کسی رو بازش کنم. گفتم پاتو باز کن. اونم باز کرد . شروع کردم لیسیدن. عجب چوچولی داشت.چقدر ناز وتمیز بود . چه بوی خوبی داشت کسش. دیدم داره از حال میره. گفتم محسن حالا نوبت منه. شلوار رو کشیدیم پایین و خانوم شروع کرد به سا ک زدن. چنان کیر ما رو میخورد که فکر کردم الانه که کیرم تموم بشه.داشتم ارضا میشدم که از دهنش کشیدم بیرون. دلم نیومد بزنم تو کسش گفتم برگرد گف واسیه چی از عقب.تعجب کردم .همونطوری که روش خابیده بودم کیرم رو گرفت کرد تو کس نازش.گرمای کسش رو حس کردم. چه گرمای دلپذیری. چه کس تنگی داشت.تازه فهمیدم جنده خانوم از اون حرفه ای هاست.و داشته تا الان برای ما فیلم بازی میکرده. ما هم شروع کردیم به بالا پایین کردم. چقدر داد و ناله میکرد. بهش گفتم فاطمه جون آهسته تر میگفت نمیشه دست خودم نیست. نتونستم خودم رو نگه دارم و تنگی کسش هم باعث میشد کیر ما زود تر تف کنه. بهش گفتم فاطمه ابم داره میاد بزار بکشمش بیرون گفت نه من دارم ارگاسم میشم.آ قا ما کف کردیم اسم ارگاسم رو دیگه از کجا بلده! خلاصه راضی شد به جای کسش ما ابمون رو بریزیم تو کون مبارکش. عجب کون تنگ و تمیزی داشت. گفتم بزار ابم دیر بیاد .کشیدم از کسش بیرون و شروع کردم به لیسیدن کونش. وای چه حالی میداد. کونش اینقدر تنگ بود که زبونم نمیرفت توش حالا ما مونده بودیم چطوری کیری به این کلفتی بکنم توش. خلاصه هرچی تف و مف بود زدیم به آقا کیره و از فاطمه جون هم یه ذره تف قرض کردیم و با تمام قدرت سر کیره رو فشار دادیم تو سوراخ کون خانوم.چنان داد و قالی میکرد که گفتم الان شهید میشه.گفتم فاطمه دردت اومده بکشم بیرون داد میزد نه بکن تو ما هم با تما م توان کیر رو تا دسته کردیم تو خودم هم موندم چطوری کیر به اون کلفتی رفت تو اون سوراخ دو میلیمتری یهو دیدم آقا کیره داره فوران میکنه خلاصه تا میتونستیم کون مبارک خانوم رو پره آب کردیم فکر کنم یه دو لیتری اومد. بعدش دوتا یه نیم ساعت بی حرکت افتادیم رو کاناپه.آخرش که داشت میرفت بهش گفتم فاطمه کی اپنت کرده؟ گفت یه پسر عمویی داره که 10 سال ازش بزرگتره و تازه زن وبچه داره و از اون ریشوهاست اولین بار اون اپنش کرده و هر سری خونه تنها هست میاد سراغش و تا دسته ترتیبش رو میده. خلاصه بعد از اینکه رفت ما تا چند ساعت منگ و گیج میزدیم و هنوز باورم نمیشد دختر چادری که به من حتی دست نمیداد بیاد و تا دسته بکنمش و اونم زمانی که از نماز جمعه جیم شده.

صحنه گاییدن

عکس سکسی 5

دختر جنده،کون

کرم نرم بی حس کننده کون


کون و کس توپ

بکن توش



حالا کونش بازشد


اماده کون دادن

ساک زدن

ابشون امد تو سوراخ کون