Powered By Blogger
‏نمایش پست‌ها با برچسب خاطرات سكسي. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب خاطرات سكسي. نمایش همه پست‌ها

داستان سکسی 7

[68.jpg]
 چه هیکلی
 برای تحویل دادن پایان نامه ام داشتم حسابی کار میکردم و شبها تا دیروقت بیدار می موندم. حتی وقت نمی کردم با دوست پسرم قرار بزارم و ببینمش و استاد راهنمام حسابی ازم کار میکشید. دو سه ماه قبل از تاریخ دفاعیه ام بود که برای یه سری کارهای نهایی رفته بودم خونه ی همین استاد راهنمام که خیلی زن مهربون و خوبیه. تا دیروقت پشت میز نشسته بودیم و داشتیم کارهای نهایی رو انجام میدادیم. شام رو هم از بیرون پیتزا گرفته بودیم که زیاد وقتمون تلف نشه و همینطور مرتب کار میکردیم. شوهر خانوم لواسانی(استاد راهنمام) حدود ساعت دوازده بود که رفت بخوابه و به زنش گفت "انقدر خودتونو خسته نکنین!" و یه چشمکی بهش زد که قلب من ریخت.
یه کون آماده برای گاییدن/ بکن

معلوم بود که روابطشون خیلی خوبه. شوهر خانوم لواسانی مرد قد بلند و چهارشونه ای بود. جوری که آدم کنارش احساس امنیت میکرد. آدم موقر و متینی هم بود و خیلی به جا حرف میزد. خلاصه یکی دو ساعت بعد از اینکه از رفتنش گذشت ما هم تصمیم گرفتیم که ادامه ی کار رو بذاریم برای فردای اون روز. من بلند شدم و مانتوم رو پوشیدم. خانوم لواسانی گفت "ببین یلدا جون، اگه دوست داری امشبو اینجا بمون. الان هم دیروقته تو هم که تنهایی. بمون و شب تو اتاق مهمون بخواب. فردا صبح هم که من بیکارم و با هم کار رو ادامه میدیم." دودل بودم. از یه طرف خودمم میترسیدم اون موقع شب تنها برم بیرون و از یه طرفی هم خجالت میکشیدم. ولی بالاخره با اصرار خانوم لواسانی قبول کردم و یه زنگ به خونه مون زدم و قرار شد که بمونم هرچند پدرم زیاد راضی نبود. یه لباس راحت از خانوم لواسانی گرفتم و رفتم تو اتاق مهمون و رفتم تو رختخواب. انقدر خسته بودم که خوابم نمیبرد و خلاصه بعد از یه ربع خوابم برد. نمیدونم چقدر خوابیده بودم که یهو بیدار شدم و به شدت احساس تشنگی کردم. اولش خواستم بی خیال شم چون خیلی خوابم میومد ولی دیدم دارم از تشنگی میمیرم. این بود که بلند شدم و از اتاق اومدم بیرون و رفتم سمت آشپزخونه تا آب بخورم. از جلوی اتاق خواب خانوم لواسانی داشتم رد میشدم که دیدم یه صداهایی میاد. اومدم آروم رد شم که دیدم صدای خانوم لواسانی میاد که "آآآآآه.....جون". فهمیدم که زن و شوهر مشغولن. قلبم حسابی داشت میزد و حسابی گر گرفته بودم. آخه من زیاد اهل فیلم سوپر و اینا هم نیستم و تا اون موقع هم سکس هیچ دونفری رو از نزدیک ندیده بودم. حتی با دوست پسرمم سکس کامل نداشتیم و من فقط به کیرش دست میزدم و حتی بهش اجازه نمیدادم کُسمو ببینه. کنار در ایستادم و گوشمو بردم نزدیک در اتاق. صداهای نفس زدن خانوم لواسانی میومد. اولش چندشم شد ولی بعدش بلافاصله نمیدونم چه حسی بود که یهو خودمم حشری شدم. صدای خانوم لواسانی میومد که میگفت "آها... بلیسش... همینطوری... آها.... آخ... آروم تر.... زبونتو بکن توش... آها....". باورم نمیشد. حشرم زده بود بالا و از فهمیدن اینکه خانوم لواسانی داره حال میکنه خودمم داشتم حال میکردم. میدونستم که زبون شوهرش الان دم کُسشه. نمیدونم چی شد که دستم رفت سمت شورتم و آروم شروع کردم به نوازش کردن کسم و همزمان هم صدای نفس زدنا و حال کردن خانوم لواسانی رو میشنیدم که کم کم داشت اوج میگرفت و یهو با یه جیغ کوتاه قطع شد. معلوم بود که ارضا شده... وای که چقدر دلم برای ارضا شدن تنگ شده بود. تازه من همیشه با خودم حال میکردم و تا حالا هیچ پسری منو ارضا نکرده. یعنی کلاً به هیچ پسری اجازه ندادم که دست به کُسم بزنه. بعدش یه سری صداهایی شنیدم که معلوم بود دارن جا به جا میشن. نمیتونستم تحمل کنم. باید میدیدم چه کار میکنن. از سوراخ کلید نگاه کردم ولی چیزی معلوم نبود و همه جا تاریک بود. صدای شوهرش رو شنیدم که میگفت "برگرد. میخوام کیرمو تا ته بکنم تو کُست". شنیدن این حرف حسابی حشری ترم کرد. نمیتونستم تحمل کنم و باید می دیدم. با خودم گفتم وقتی صدای آه و ناله ی خانوم لواسانی بلند شد در رو آروم باز میکنم. دستم داشت از روی شورت با چوچوله ام بازی میکرد. یهو صدای آه بلند خانوم لواسانی رو شنیدم. فهمیدم کیر رفته تو کُسش. یکی دو بار دیگه هم آهش بلند شد و بعد صدای خوردن پاهاشونو شنیدم که معلوم بود تلمبه زدنای شوهرش شروع شده. خانوم لواسانی هم صدای آه و اوهش منظم تر شده بود. آروم دستگیره ی در رو گرفتم و لای در رو باز کردم. فقط خدا خدا میکردم که در با ناله باز نشه که بفهمن و خوشبختانه همینطور هم شد. انقدر هیجان زده بودم که تشنگیم رو هم یادم رفته بود. حالا یه کمی معلوم بود. خانوم لواسانی پشت به شوهرش دولا شده بود و اونم داشت تلمبه میزد. دستمو بردم تو دهنم و حسابی خیسش کردم و بردمش تو شورتم. وااای که چه حالی داد. آروم چوچولم رو که حالا سفت سفت شده بود گرفتم و شروع کردم به بازی کردن باهاش و دیدن صحنه ی سکس استادمو شوهرش. خانوم لواسانی همینطور آه و اوه میکرد و وسطش هم میگفت: "محکم تر... محکم تر... تا ته بکنش تو... آها... حالا شد. داره میخوره به ته کُسم... وااای چه کیری" و شوهرش هم همینطور داشت میکرد. عجب کمر سفتی داشت. منم که داشتم با خودم حال میکردم. چقدر دوست داشتم رفتن کیر تو کس رو تجربه کنم. به خصوص اون موقع که داشتم همین صحنه رو هم میدیدم. خانوم لواسانی حسابی داشت کس میداد و شوهرش هم داشت سفت میکردش. بعد از یه مدت کوتاه شوهرش کیرشو درآورد و گفت حالا برگرد. تو زمانی که خانوم لواسانی داشت برمیگشت کیر شوهرش رو دیدم. باورکردنی نبود که یه کیر انقدر بزرگ باشه. شایدم من اون شب انقدر حشری بودم که نمیفهمیدم. ولی کیرش به نظرم خیلی بزرگ اومد. خانوم لواسانی برگشت و خوابید رو تخت و شوهرش رفت بالا سرش و دوتا پاش رو گذاشت دو طرف زنش و نشست. اولش فکر کردم نشست روی زنش ولی دقت که کردم دیدم رو زانوهاشه و کیرشو گذاشته لای دوتا پستونای خانوم لواسانی. خانوم لواسانی هم دو تاپستونای گندشو به هم فشار داده بود تا راه کیر شوهرش تنگ تر بشه. اونم کیرشو هی از بین دو تا پستونا رد میکرد و من داشتم دیوونه میشدم. حرکت دستم خود به خود تند تر شده بود و هر لحظه امکان داشت خودمم ارضا بشم. یه مدت کوتاه که گذشت برای اولین بار صدای شوهر خانوم لواسانی بلند شد که یه آهی کشید از سر لذت. معلوم بود که داره آبش میاد و حرکتش هم تند تر شده بود. یه ذره بعدش دیدم آبش محکم زد بیرون و ریخت رو گلوی خانوم لواسانی که میگفت "جووون...چه آب داغی" وای خدای من. داشتم میمردم از حشریت. میخواستم برم تو و کیر بزرگ شوهر خانوم لواسانی رو میکردم تو دهنم و همه ی آبشو میخوردم. تند تر از قبل خودمو داشتم میمالوندم و داشتم با صداهای مردی که داشت ارضا میشد منم ارضا میشدم. چشمامو بسته بودم و گوش میکردم و با هر آهی که اون مرد میکشید منم بیشتر تحریک میشدم تا جایی که کاملاً ارضا شدم و چقدر سخت بود که صدامو درنیارم. وقتی چشامو باز کردم دیدم سینه ی خانوم لواسانی و گلوش پر از آب شده جوری که انگار یه لیوان آب کیر روش ریخته باشن. آروم خودمو کشوندم کنار و رفتم تو اتاقم و خودمو زدم به خواب. صدای رفتنشون به توالت میومد و من داشتم همچنان از تشنگی میمردم ولی حال خیلی خوبی داشتم. مدتها بود که ارضا نشده بودم.

عکس سکسی8


آشنایی من و شیرین اینجوری بود که من شماره تلفن خودم رو تو یه گپ – خونه (چت) به یکی از دوستاش داده بودم .

یه روز سر ناهار بودم که یکی زنگ زد و گفت که شماره رو از یکی از دوستای نزدیکش گرفته من که یادم نبود در هر صورت قرار گذاشتیم که همون روز یک ساعت بعدش همدیگه رو ببینیم خیلی می ترسیدم که نکنه می خواد یه اتفاق بدی بیفته ولی چون محل قرار نزدیک بود رفتم .
ایکس ترکنده
دختر ناز خوشگل
 بدن ناز سینه پستون توپ فوتبال کوس سفید ۳ تیغه کرده کون گرد
اینها کی میکنه؟


ظهر بود و هوا گرم ، روبروی … قرار داشتیم سر موقع اومد یه دختر قد بلند و تو نظر اول هم خوشگل خوشم اومد اما پای تلفن خیلی کلاس می گذاشت جوری که به خودم گفتم که من از پس خرج این بر نمی آم در هر صورت رفتیم پارک … خیلی ادعای درس خون بودن و با سواد و فهمیده بودن میکرد ولی من هم کم نیاوردم روز اول از خیلی چیزا گفت دختر باکره به نظر می اومد و من هم می ترسیدم حرف بدی بزنم خودش هم از بقیه دخترها بد می گفت سرتونو درد نیارم اون روز کلی با هم گشت زدیم وخیلی خسته شده بودیم اخرش شماره خودشو بهم داد و برای فردا تو پارک … قرار گذاشتیم .


همون فرداش یه ذره با من احساس راحتی بیشتری کرد وقتی تو پارک با هم ور می رفتیم فکر می کردم قصدی نداره ولی شب که برگشتم خونه زنگ زد و حرف س-ک-س رو پیش کشید یادم نیس چی شد که گفت من پرده حلقوی دارم پرسیدم یعنی چه گفت هر چی س-ک-س کنم معلوم نمیشه و تا بچه از شکمم خارج نشه پرده ام پاره نمیشه .


من دیگه فهمیدم که طرف باید خیلی وارد باشه بعد گفتش که قبلا س-ک-س داشته ولی فقط با بوی فریند(دوست پسر) قبلی اش، حدس زدم راست میگه ….

از من خیلی خوشش اومده بود دیگه کلاس گذاشتنش مهم نبود دختر مایه داری بود اما یه طوری تازه به دوران رسیده به نظر می رسید .

روز سوم آشنایی من برای شام خونه یکی از دوستام دعوت شده بودم و نشد که قرار بذاریم اما اومد تو کوچه مون و تا دم خونه دوستم باهام بود بعدش برای فردا قرار گذاشتیم تو همون پارک .

فرداش تو همون پارک نشسته بودیم البته یه جای خیلی خلوتی یه تی شرت تنم بود بهم گفت زیر تی شرتت زیر پوش داری ؟ گفتم نه گفت ببینم من هم زدم بالا سر شرتم بیرون بود گفت پس کیرت کو ؟

من جواب نداشتم دست انداخت رو شلوارم کیرم رفته بود پایین گفت کجاس؟ گفتم دستتو بنداز گفت چرا؟ باز دست زد و کیرمو پیدا نکرد چون پایین بود گفتم صبر کن تا بیارمش بالا کیرم شق شده بود از رو شلوار باهاش بازی می کرد دکمه هامو باز کردم چیزی هم نگفتم از زیر دست کرد و کیرمو گرفت ول کن هم نبود منهم داشتم می مردم چون که خیلی هال می داد خلوت خلوت بود جای دید هم نبود یه دفعه کیرمو در اورد من خودم ترسیدم گفتم اگه یکی بیاد چی ؟ جواب مو نداد و کیرمو کرد تو دهنش وای الانه که آبم بیاد کیرم راست راست ایستاده تا حالا کسی برام اینکارا رو نکرده بود ابم نیومد چون خودش یه لحظه به خودش اومد که نکنه کسی بیاد ، پا شدیم رفتیم یه تاکسی گرفتیم اما تو تاکسی هم ول نمیکرد هی از رو شلوار با کیرم ور می رفت تا اینکه یکی زدم رو دستش که ناراحت شد گفتم آخه راننده از تو آینه ما را می بینه، خلاصه بعد هر کی رفت خونش . تو خونه داشتم از شق درد می مردم چون آبم نیومده بود .

حالا روز چهار شنبه بود و می دونستم که روز جمعه خونه خلوت می شه زنگ زدم و برای روز جمعه گفتم که بیاد خونه ما ، شانس بد ما روز جمعه سرما خوردم ولی بی خیال شدم رفتم بیرون و یه بسته کاندوم سه تایی خریدم با یه ذره خوردنی و اومدم خونه و آماده شدم که ازش پذیرایی کنم .

وقتی اومد بردمش توی اتاق خودم و از چیزهایی که خریده بودم تعارفش کردم ولی نخورد مانتوشو در اورد گفت لباسم خوشگله ؟ گفتم آره خیلی .یه بلوز و دامن مشکی بود که توری هم داشت یه نگاه به پاهاش کردم دیدم خیلی سفید هستن من رو تخت نشسته بودم اومد جلو بغلم کرد و ازم لب گرفت .خیلی تو فرنچ کیسینگ ماهر بود مدت خیلی زیادی هی لب میگرفت زبونشو می کرد توی دهنم زبونمو مک می زد و من هم زبونشو مک می زدم . بعد لخت شدیم کرستشو باهم باز کردیم پستوناشو که می خوردم یه صدایی از خودش در می اورد که انگار با ده نفر یکجا س-ک-س داره بعد شرتشو کشیدم پایین و با یک انگشت کردم تو کس اش بعد دو تا از انگشتامو کردم و تو فشار دادم تا جایی که جا داشت، خیلی داد و بیداد می کرد عاشقانه نگاه میکرد و جیغ می کشید می گفت تا ته تا ته بکن تو ! بیا جلو که ببوسمت! اونقد جیغ می زد که می ترسیدم همسایه ها بشنون خودم یه شرتک پام بود کشیدمش پایین و از پاهام درش اوردم یه کاندم زدم رو کیرم و با اینکه هنوز کامل شق نشده بود کردمش تو کس اش گفتم چرا کس ات وا نمیشه ؟ آخه خیلی تنگ بود گفت تا تو نخوریش راه نمی ده می گفت تو باید یاد بگیری که اول کس را بلیسی و بخوری و بعد بری تو دروازه !

خلاصه بعد برگشت و گفت از پشت بکن توش ایندفعه کیرم راحت رفت تو کس اش و شروع کردم به کردنش

خیلی هم خسته بودم چون سرما خوردگی داشتم باسن اش هم جلوم بود و خیلی قشنگ همینطور که می کردمش با دست محکم می زدم روش طوری که خیلی سرخ شده بود اما او کیف می کرد و هی اه اوه می کرد بعد بیرون کشیدمش و او منو رو کمر برگردوند و کاندوم رو در آورد و برام ساک زد و دیدم که یه طوری شده یعنی حساب حشری دیگه حشری شده بود گفت بازم کاندوم داری یکی دادم تو دستش خودش واسم کاندوم زد و نشست رو کیرم و مثل اسب سوارها بالا و پایین می رفت بعد از مدتی دیدم جیغ عجیبی کشید و یه لرزی تو تنش افتاد گفت از تو که هنوز نیومده ؟ گفتم نه، پا شد و اومد با دستاش شروع کرد برام جلق زدن (البته بدون کاندوم) که یهو آبم اومد زد بیرون و رو دستش ریخت، رفت کلینکس آورد و دست خودش و سر کیرم و شکمم رو تمیز کرد بعدش هم اشکالاتمو تو س-ک-س بهم گفت

نماز جمعه

چند ماه قبل بود . روز جمعه . برای یه کاری رفته بودم انقلاب . خلاصه دم دمای ظهر داشتم از جلوی دانشگاه تهران رد میشدم.
کون تنگ
نماز جمعه تموم شده بود و همه داشتن بر میگشتن .یه دفعه چشمم افتاد به یه کس تمیز و بچه مثبت. این کس با اون هایی که تا به حال کرده بودم کلی فرق داشت. این یکی چادری بود و تا به حال سبیلا شو حتی نزده بود . نمی دونم چرا یه دفه کونم خارید برم مخش رو بزنم.
 آ قا ما گفتیم نگاه هم به ما نمیکنه . رفتیم جلو و بعد از کلی قر دادن و دلقک بازی مخش رو ریختم تو کاسه. خلاصه شماره رو دادیم و زدیم به چاک . اصلآ چشمم آب نمیخورد تماس بگیره .
يك كون ناز مثل توپ
از اون روز به بعد دهن موبایل منو گایید. اسمش فاطمه بود و از اونجایی که آمار میداد از اون خونواده های خفن حزب ا... داشت .
میگفت بابا ننش اجازه نمیدن از خونه بره بیرون میگفت درسش تموم شده و حتی توی عمرش با یه پسر درست و حسابی حرف نزده چه برسه با یکی دوست بشه.خلاصه از اونجایی که من تخمام میخواره واسی این جور دختر ها شروع کردم به خر کردنش. خودمونیم ها این جور دختر ها خوب خر میشن .

ما هم تا جایی میتونستیم روش کار کردم تا راضیش کردم یه تریپ قرار بزاریم بیرون .خلاصه قرار شد جمعه ی بعد یه جوری نماز جمعه رو دو در بزنه تا همدیگه رو ببینیم. جمعه بعد رفتم انقلاب تا دیدمش یهو کس خانوم شکفت اومد جلو . دستم رو طرفش دراز کردم اما یهو دیدم اخم کرد و گفت من دست نمیدم چون گناه کبیره هست. آقا ما رو میگی از همون لحظه تصمیم گرفتیم دهن خوشگل خانومو بگاییم. برای همین مجبور شدم از شیوه های درجه اول مخ زنی استفاده کنم.
چه کونی ترو تمیزی داره
 کلی باهاش صحبت کردم بد جوری عاشقش کردم . از اون روز به بعد فقط با تلفن با هم در ارتباط بودیم .کلی پشت تلفن گریه میکرد و میگفت از عاشقی داره میمیره . تا اینکه همین جمعه قبل یه تریپ تصمیم گرفتم بیارمش خونه ببینم چند زنه حلاجه . فکر نمیکردم بیاد ولی مثل آب کیری که میپا شه اون هم پرید تو خونه. نماز جمعه رو دو در زده بود . وقتی اومد تو حتی چادر ش رو هم نکند ما هم یه جو رایی بیخیال گاییدنش شده بودم پیش خودم میگفتم این بدبخت چه گناهی داره به همین زودی بی پرده بشه . اومد نشست رو کاناپه . من هم رسیور رو روشن کردم و نشستم کنارش . گفت: ببین محسن اصلآ فکر بدبدی به ذهنت نرسه من اصلآ از اون دختر هانیستم که بدنم رو نا محرم ببینه. از ودکا و آبجو براش حرف زدم میگفت اصلآ تو عمرش این چیزا رو نشنیده چه برسه بخواد بخوره. تا اینکه نمیدونم چی شد خواست بزنم شبکه شو . من هم از خدا خواسته زدم شبکه شو سوپر. فکر میکردم ناراحت میشه . ولی خوشش هم اومده بود . برای چند لحظه سکوت حکمفرما بود. دیدم چهرش داره عوض میشه.کیر ما هم داشت شق میشد. هی میگفتم بابا محسن بیخیال تو توبه کردی ولی فشار کیر نمیذاشت. دستم رو حلقه کردم دور گردنش فکر میکردم ناراحت میشه ولی به روی خودش نیوورد .تازه فهمیدم خوشگل خانوم هم حشری شده. کم کم لاله ی گوشش رو مالیدم. دیدم خودش رو زده کوچه علی چب. گفتم فاطمه جون چادرت رو در بیار گرمت میشه ها. تو همون حس گفت : خودت درش بیار. من هم از خدا خواسته شروع کردم اولش چادرش رو در اووردم . کس خانوم هم فکر میکرد من نمیدونم همش چشم دوخته بود به تلویزیون. ما هم داشتیم عملیات انجام میدادیم. حشرم زده بود بالا. لبم رو گذاشتم رو لبش.بدبختی لب دادن هم بلد نبود.تا جایی میتونستم زبونم رو کردم تو دهنش در اوردم. کردم و در اوردم. یهو دیدم یه چیزی داره کیرم رو میماله. دستش رو گذاشته بود رو کیرمو داشتم میمالید.گفت: محسن این کارا که گناه نداره؟ منم گفتم: نه عزیزم تازه اگر دو طرف راضی باشن صواب هم داره!(پیش خودم هم میگفتم:اره جنده خانوم برو عمت رو خر کن چرا خودت رو خر میکنی) روسریش رو کندم. چه موهای قشنک و بلندی داشت.کم کم رفتم به سمت پایین . خابوندمش رو کاناپه. پستونش رو که دیدم داشت آبم میومد. تا حالا اینطور پستونی ندیده بودم. نوک پستونش خفن شق کرده بود.منم یه ربع لیسش زدم. شروع کرد به آه آه کردن. داد میزد. حشرش زده بود بالا. رفتم پایین تر مانتوش رو در اووردم.و بعدش شلوار و شرتش رو که کیشیدم پایین نزدیک بود غش کنم.چه کس تمیزی.چه کس تنگ و جمع و جوری .بابا اصلآ حیفم میومد این چنین کسی رو بازش کنم. گفتم پاتو باز کن. اونم باز کرد . شروع کردم لیسیدن. عجب چوچولی داشت.چقدر ناز وتمیز بود . چه بوی خوبی داشت کسش. دیدم داره از حال میره. گفتم محسن حالا نوبت منه. شلوار رو کشیدیم پایین و خانوم شروع کرد به سا ک زدن. چنان کیر ما رو میخورد که فکر کردم الانه که کیرم تموم بشه.داشتم ارضا میشدم که از دهنش کشیدم بیرون. دلم نیومد بزنم تو کسش گفتم برگرد گف واسیه چی از عقب.تعجب کردم .همونطوری که روش خابیده بودم کیرم رو گرفت کرد تو کس نازش.گرمای کسش رو حس کردم. چه گرمای دلپذیری. چه کس تنگی داشت.تازه فهمیدم جنده خانوم از اون حرفه ای هاست.و داشته تا الان برای ما فیلم بازی میکرده. ما هم شروع کردیم به بالا پایین کردم. چقدر داد و ناله میکرد. بهش گفتم فاطمه جون آهسته تر میگفت نمیشه دست خودم نیست. نتونستم خودم رو نگه دارم و تنگی کسش هم باعث میشد کیر ما زود تر تف کنه. بهش گفتم فاطمه ابم داره میاد بزار بکشمش بیرون گفت نه من دارم ارگاسم میشم.آ قا ما کف کردیم اسم ارگاسم رو دیگه از کجا بلده! خلاصه راضی شد به جای کسش ما ابمون رو بریزیم تو کون مبارکش. عجب کون تنگ و تمیزی داشت. گفتم بزار ابم دیر بیاد .کشیدم از کسش بیرون و شروع کردم به لیسیدن کونش. وای چه حالی میداد. کونش اینقدر تنگ بود که زبونم نمیرفت توش حالا ما مونده بودیم چطوری کیری به این کلفتی بکنم توش. خلاصه هرچی تف و مف بود زدیم به آقا کیره و از فاطمه جون هم یه ذره تف قرض کردیم و با تمام قدرت سر کیره رو فشار دادیم تو سوراخ کون خانوم.چنان داد و قالی میکرد که گفتم الان شهید میشه.گفتم فاطمه دردت اومده بکشم بیرون داد میزد نه بکن تو ما هم با تما م توان کیر رو تا دسته کردیم تو خودم هم موندم چطوری کیر به اون کلفتی رفت تو اون سوراخ دو میلیمتری یهو دیدم آقا کیره داره فوران میکنه خلاصه تا میتونستیم کون مبارک خانوم رو پره آب کردیم فکر کنم یه دو لیتری اومد. بعدش دوتا یه نیم ساعت بی حرکت افتادیم رو کاناپه.آخرش که داشت میرفت بهش گفتم فاطمه کی اپنت کرده؟ گفت یه پسر عمویی داره که 10 سال ازش بزرگتره و تازه زن وبچه داره و از اون ریشوهاست اولین بار اون اپنش کرده و هر سری خونه تنها هست میاد سراغش و تا دسته ترتیبش رو میده. خلاصه بعد از اینکه رفت ما تا چند ساعت منگ و گیج میزدیم و هنوز باورم نمیشد دختر چادری که به من حتی دست نمیداد بیاد و تا دسته بکنمش و اونم زمانی که از نماز جمعه جیم شده.

صحنه گاییدن

آپارتمان جدید

تازه اومده بودیم توی یک آپارتمان جدید . همسایه طبقه پایینی یک دختر 18 ساله داشت . اون فوق العاده خوش اندام و خوش هیکل بود. خیلی هم خوب آرایش می کرد. چند روز از اومدن ما نگذشته بود که یک سر شبی دیدم دارن در می زنن. اتفاقا" توی خونه تنها بودم، از فرط خستگی حال حرف زدنم نداشتم . با بی حوصلگی درو باز کردم . دیدم که دختر همسایه است.

بچه کوس

در حالیکه یک چادر رنگی سرش و خودش رو هم با وسواس پوشونده بود سلام کرد و گفت : اجازه میدین یک تلفن بزنم ؟ آخه تلفنم قطعه ! با بی تفاوتی گفتم : بفرمایید. وارد شد و رفت سروقت تلفن و شماره ای گرفت و با حالت نجوا حدود نیم ساعتی حرف زد ، یهو با حالت فریاد گفت : تو مگه نمی فهمی من الان احتیاج دارم و گوشی رو قطع کرد.
من که رفته بودم توی اتاق با این صدا ناخواسته اومد توی حال و گفتم چی شده . اون پشتش به من بود وقتی برگشت دیدم یک تاپ نارنجی تنشه بایک مینی جوب تنگ قرمز آتشی . بدنش مثل برف سفید بود . کمی خودشو جمع وجور کرد و با حالت خجالت گفت : هیچی . گفتم دعوات شد ؟ گفت : نه ولی ..... دیگه حرفشو ادامه نداد.
 از طرز ولی گفتنش فهمیدم که دوست داره خرف بزنه / ازش خواهش کردم بشینه .
حدود یک دقیقه ای مردد بود ولی بعد قبول کرد. نشست و گفت که پدر و مادرش رفتن مهمونی وتوی خونه تنهاست.
گفتم با کی حرف می زدی ؟ بی اختیار گفت با آرمین نامرد . گفتم : آرمین ؟ تازه فهمیده بود که لو رفته!!!!! گفت : آره ، چیزه ، دوست دادشم ، البته پسر عمومم هست . فهمیدم داره چاخان می کنه . گفتم : می خواستی دعوتش کنی ؟ گفت : آره ولی نمی تونه بیاد . گفتم اگرنا راحتی چادرتو بردار . بعد بدون اینکه منتظرجوابش بشم چادرشو ازش گرفتم . اونم مقاومتی نکرد. نشستم کنارش. دستشو گرفتم و گفتم اینکه ناراحتی نداره . خوب شاید کار داشته . اون دیگه جوابی نداد و فقط شروع به جویدن لباش کرد.
 بهش گفتم عصبی هستی ؟ گفت : آره ، دارم دیونه می شم . گفتم چرا ؟ گفت : آخه حدود چهارده روز پیش پریود بودم ؟ من یه کمی گیج شدم . (خوب یعنی چی ) بعد خودش ادامه داد آخه وقتی حدود 12 روز از زمان پریود بگزره هرمون استروژن شروع به ترشح می کنه و روز چهاردهم روز اوولاسیون است (روزی که تخمک زن آزاد میشه ) این روز بحرانی ترین روز برای زناست و اونا به شدت احتیاج به سکس دارن. گفتم: اینکه مشکلی نیست ، من هر کمکی که ازدستم بر بیاد برات انجام می دمو فقط تو راحت باش. بعد یک لب باحال ازش گرفتم . بلا فاصله متوجه شدم مزه دهنش عوض شد و شروع به نفس نفس زدن کرد. آروم سینه اش را توی دستم گرفتم و درحالیکه لاله گوششو می مکیدم با سینه هاش ور رفتم . کم کم با زبون حرکت کردم بسمت چونه و زیر گردن و بعدهم بین دو سینه و مسیر مورب بین زیر بغل تا نوک سینش . دیگه اینقدر هیجانی شده بودیم که متوجه هیچیزی نمی شدیم . خودش رو کمی شل کرد و پاهاشو بازگذاشت و من شروع به نوازش روناش کردم .اونم چه رونایی خوش تراش و نرم و یک دست سفید . بدون حتا یک خال ریز. بالاخره در حالیکه به نرمی روی سینه هاشو دندون می گرفتم دستم و بردم طرف کوسش . متوجه شدم پنتی (شورت ) نداره. با لطافت با انگشت اشاره بصورت حرکت دورانی و بدون فشار با کلیتوریس (یک برآمدگی کوچک بالای کس که مثل زیر سوراخ کیر فوق العاده حساس است)و لبه های کوچک (دوزایده کوچک که سوراخ واژن رو می پوشونه ) بازی کردم . واقعا دیوانه شده بود. بعد خودم کشیدم کنار و ولو شدم روی مبل . گفت: حالا من باید چی کار کنم . تمنا توی چشماش موج می زد. گفتم : لخت شو. لخت شد. گفتم حالا بیا با کیرم بازی کن . کیرم و در آورد و شروع کرد به مالیدن و هراز چند گاهی یک نیشکون کوچولو می گرفت . بعد بهش گفتم : یک کمی لیسش بزن .
اونم با احتیاط زبونشو نزدیک کرد و یک لیس کوچولو زد. گفتم : با دستت بالا نیگرش دار و زیر سوراخشو لیس بزن . اونم اینکارو کردوبعد هم توی دهنش کرد. درحالتی که میک می زد دهنشو بالا پایین می برد. حسابی دیگه دیونه ی دیونه شده بودیم . گفتم برگرد و به حالت (نیچز پوزیشن ) سجده ای روی مبل قرار بگیر. او برگشت و من روی زمین دو زانو زدم و لای کسشو باز کردم . دیدم به به ، هایمنش ( پرده بکارتش ) حلقویه . گفتم می خوای حسابی دیونه بشی ؟ گفت : من الان دارم دیگه منفجر می شم . جون هر کی دوست داری زود باش. گفتم : فقط نترسی ؟ گفت : مگه می خوای چی کار کنی ؟ گفتم : می خوام بکنم توش . گفت : نه نه من دخترم تازه دوستام میگن خیلی درد داره . گفتم اگر حتا یک ذره هم دردت اومد پاشو . گفت : باشه . گفتم پس یک کمی صبر کن برم ژل بیارم .گفت : فقط زود باش . از اولش تا اون موقع حدود 20 دقیقه طول کشیده بود . رفتم از توی کشو ژل و اوردم و حسابی بهش ژل زدم . بعدش هم خیلی آروم و بدون عجله ذره ذره کیرمو فشار دادم تا وارد شد و تا آخر رفت و باز خیلی آروم آروم در آوردم . دیگه آماده شده بود . بدنش ریلکس ریلکس و پرده شم نرم نرم . حدود 10 دقیقه هم تلمبه زدم تا اینکه آبم می خواست بیاد . سریع کشیدم بیرون و اونم برگشت و کیرم گذاشت بین سینه هاش و آبم ومالید روی بدنش . و درحالیکه با یک دست آبم رو به تنش می مالید با دست دیگه خودشو حدود 2 دقیقه مالوند تا ارضا شد. حالا واقعا اگه شما بودین چی کار می کردین؟


داستان سکسی 4

خواهرم با ماشین با یه دختر همسن و سال خودش تصادف کرده بود و بدتر از اون اینکه مقصر هم بود. فرداش مادرم گفت که برای انجام کارهای بیمه و پرداخت خسارت طرف تصادف بجای خواهرم من برم .. من هم با کراهت قبول کردم ..وقتی که اونا با ماشین دم خونه ما اومدن من هم ماشین رو برداشتم و دنبال اونها به اداره بیمه به م آرژانتین رفتم..

ساک زدن یا کیر خوردن

دختره 24 سالش بود با خواهرش بود و به همراه یکی از دوستاش.. دختره اسمش سمیه بود ( اسم واقعیش هم همینه) و در خانواده مذهبی هم بزرگ شده بود ، دختری بود ریز نقش با تیپ دانشجویی و پوست سفید با موهای مشکی ..توی اداره بیمه زمانی که منتظر نوبت بودیم من سر صحبت رو با دختره باز کردم در حالیکه دوستش به نظرم قشگتر میومد( البته بدها به این نتیجه رسیدم که تصمیمم درست بوده) از کارو بارش پرسیدم و اینک چه رشته ای میخونه و کلی سئوالهای دیگه ک اصلا یادم نیست چون برای گرفتم جواب نمی پرسیدم بلکه برای ادامه صحبت باهاش سئوال می کردم.





آخر صحبتها وقتی فهمیدم کارهای گرافیک بلده بهش گفتم که برام یه کارت ویزیت طراحی کنه و اون هم قبول کرد. چند روز بعد برای گرفتن کارت باهاش قرار گذاشتم و کارت رو ازش گرفتم و بعد از اون قرار های بعدی و دیدار های بعدی تا اینکه روز دوم عید ازش دعوت کردم که به عید دیدنی من بیاد و من هم خونه تنها بودم چون خانواده برای عید دیدنی به جایی رفته بودن. وقتی زنگ زد و از پله ها بالا میومد اصلا باورم نمیشد که این دختری که اصلا بهش نمیومد با کسی سکس داشته باشه الآن توی خونه منه( و بعدها هم فهمیدم قبلا با کسی سکس نداشته ). یه جعبه شیرینی گرفته بود و یه مانتو سفید و قشنگی هم پوشیده بود و صورتش هم زیباتر شده بود. وقتی مدت کوتاهی نشست و ازش پذیرایی عید کردم تلفنهای مادرش شروع شد که کجایی و چرا به من نگفته ای کجا میری.. نمی دونم بیشتر از نیم ساعت صحبتها طول کشید و سمیه مدام می گفت که من خونه دوستم هستم و بزودی بر می گردم.. خلاصه وقتی تلفنها تموم شد پیش من برگشت و من ازش عذر خواهی کردم که توی دردسر انداختمش و اون هم می گفت که اصلا اینطور نیست در همین حال که این تعارفها رو رد وبدل می کردیم اومد نزدیک و کنار من نشست در حالیکه پاش به پای من چسبیده بود ودر همین حال به آرامی روی مبل لم داد من هم که قبلا باهاش تجربه ای نداشتم به عنوان اولین تجربه ام باهاش دچار هیجان شدم با این حال به بهانه عذر خواهی از ایجاد دردسر براش به طرفش لم دادم و لبهاش رو برای اولین بار بوسیدم ولی ادامه بوسه از طرف اون نزاشت که من برگردم. قبلم داشت از سینه ام بیرون میزد و شهوت رو فراموش کرده بودم با این حال داشتم به خودن لبهاش ادامه میدادم و اون هم همینطور تا اینکه احساس کردم ضربان قلب اون هم شدید شده و صدای نس نفس زدنش بلند شده بود و مدام به بدنش کش و قوس میداد ..

جثه ریز نقشش زیر بدن من که حالا بکلی روش افتاده بود گم شده بود .. من بی اختیار از روی لباس به سینه هاش دست کشیدم و ممانعتی نکرد و همین باعث شد که من با شدت بیشتری سینه اش رو بمالم بعد از اون دستم رو به ریز بلوزش بردم و بعد از رد مراحل زیاد دستم رو زیر سوتینش بردم و برای اولین بار گرمی و نرمی پستانش رو حس کردم ..تمام حجم پستانش در یک مشت من جا می گرفت و نوک پستانش رو بین انگشتهایم گرفته بودم و فشار می دادم و گاهی هم می پیچوندم تا جایی که با جیغ آهسته ای اعتراض می کرد.دیگه کیرم از شدت تحریکی از شرتم بیرون زده بود و مدام گز گز می کرد شهامت به خرج دادم و بلوزش رو بالا زدم و پستان کوچک و سفید و نرم و البته گرمش رو دیدم و باور نمی کردم که دارم به پستانهای سمیه نگاه می کنم چون اصلا فکر نمی کردم روزی بتونم باهاش سکس داشته باشم..نوک پستانش رو می گرفتم و بالا می کشیدم و ول می کردم و پستانش به حالت ارتجاعی پایین بر می گشت و به طرز شهوت آوری تکون می خورد.. وقتی دیدم که شرایط روی مبل برای این کار مناسب نیست در حالیکه سعی می کردم راست شدگی کیرم رو از روی شلوار م نبینه بلند شدم و دستش رو گرفتم و گفتم به اتاق خواب بریم..گفت همینجا خوبه من نمیام..با این حرفش با یه حرکت تمام بدنش رو بلند کردم وبه حالت بغل کردن نوزاد به اتاق خواب و روی تخت ، (جایی که قبلا روی همین تخت بهم حال نداده بود و من رو توی کف نگه داشته بود پرتش کردم) و روش خوابیدم و به خوردن لبهاش ادامه دادم و ازش خواستم که زبونش رو بیرون بیاره و با بیرون آوردنش، زبونش رو هم می لیسیدم و لب پایینش رو گاز می گرفتم..لبهاش رو رها کردم و شروع کردم به بوسیدن بی وقفه صورت و گردنش و بناگوشش که وقتی به بناگوشش میرسیدم نفس هاش بلند تر میشد و من فهمیدم که به اینجا حساسه برای همین بناگوشش رو لیس زدم و تمام گردن سفیدش رو با زبونم خیس کردم دیگه داشت صدای نفسهاش به ناله تبدیل می شد..قبل از اینکه بخواد از حس بیوفته بلوزش رو از زیر بالا کشیدم و دوباره پستانش رو دیدم و تا آخر به بیرون درآوردن لباسش ادامه دادم تا بالا تنه اش رو کاملا لخت کردم و حالا شروع کردم به خوردن نوک پستانش به نوبت. وقتی نوک سینه اش رشد می کرد سراغ اون یکی سینه اش می رفتم و سینه قبلی رو با دستم نوازش می کردم و گاهی می چلوندم..یه لحظه صدای ناله اش قطع نمیشد و من هنوز باور نمی کردم که این سمیه س که من دارم پستانش رو می مکم..دستم رو روی زیپ شلوار جینش بردم و شروع کردم به باز کردم زیپش و وقتی تا آخر بازش کردم دستم رو تا روی شرتش تو کشیدم که دستم رو با دستش گرفت و اجازه نداد.. من هم زیاد اصرار نکردم و دستم روی باسن نرمش بردم و مالیدم و ممانعتی نکرد. تمام باسنش هم در یه مشت من جا می گرفت..شروع کردم انگشتم رو از همون عقب به طرف کسش بر دم و شروع کردم به مالیدن که باز ممانعت کرد دستم رو بیرون کشیدم و شلوارش رو از پاش بیرون کشیدم و برای اولین بار پاهای سفید و ریز نقشش رو دیدم که رانهاش به اندازه ساق پای من بود.در همین حال با صدای آهسته ای در گوشم گفت " تو هم در بیار!" و من هم شروع کردم به در آوردن لباسم و چون می دونستم خوش خجالت می کشه دستش رو گرفتم و ریر شرتم بردم و با کیرم آشناش کردم که این کارم براش غیر منتظره بود و یکه خورد ولی شروع کردم به مالیدم کیرم. حالا سمیه کنار من خوابیده بود و داشت کیرم رو که تماما خیس شده بود از زیر شرتم می مالید در همین حال شرتم رو پایین کشید و کیرم بیرون افتاد و حالا من هم لخت جلوی دختری خوابیده بودم که نسبت بهش رودر بایستی داشتم. یه بار دیگه دستم رو توی شرتش بردم اینبار وقتی خواست با دست جلوی من رو بگیره دست راستشر رو گرفتم و زیربدنم قرار دادم و دست چپش رو هم ما دست چپم ار بالای سرش محکم گرفتم و دست راستم رو توی شرتش بردم و برای اولین بار نرمی و گرمی کسش رو با انگشت هام احساس کردم از شهوت خیس شده بود و فوق العاده داغ بود.. داشت زیر من آهسته دست و پا میزد و مدام اسمم رو صدا می کرد که به کسش دست نزنم ولی توان آزاد کردن خودش رو نداشت.وقتی نزدیک بود ازحال بره دستم رو بیرون کشیدم و جای خودم رو با اون عوض کردم و با یه حرکت اون رو به روی خودم کشوندم. حالا من زیر قرار گرفتم و سمیه روی من خوابیده بود و هنوز به بدنش کش و قوس می داد .. من در همین حال شرتش رو درآوردم و خودش هم به کمک پاهاش بهم کم کرد.
 
سمیه رو در حالیکه لخت لخت بود و روی من خوابیده بود با همه وجود بغل کردم و پاها و دستانم رو دور بدنش پیچیدم که توی بدن من گم شد و نفس کشیدن براش مشکل شد.در عرق بدن همیدگه غرق شده بودیم وبا حرکت باسنش کسش رو روی کیر من می مالید و از بالا هم زبونهامون رو به من می مالیدیم و من هم با دستانم باسنش رو می مالیدم..من اصلا متوجه نشدم که ارضا شد یا نه. درهر صورت این موضوع رو پنهان کرد.. از روی من پایین اومد و کنار من خوابید و شروع کردم به مالیدن کیرم ..دیگه آبی توی بدنم نمونده بود..وای کیرم توی دستهای لطیف و کوچک سمیه بود و سمیه هم اون رو با دستهاش بالا و پایین می برد و شهوت هم بهم اجازه نمیداد که احساس خجالت کنم. دیگه ناله ای من هم بلند شه بود و هر بار که دتش به نوک کیرم می خورد تمام بدنم رعشه می گرفت تا اینکه لذت شهوت رو توی تمام عضلاتم حس کردم و توان این رو نداشتم که به سمیه بگم مواظب پاشیده شدن آبم باشه ..لبم خشک شده بود و بلند نفس نفس میزدم که در همین لحظه آبم با تمام قدرت به صورت سمیه پاشیده شد و از ناگهانی بودنش جا خود و به مالیدنش با قدرت بیشتر ی ادامه داد.چند لحظه تا ارضای کاملم بدن لخت و داغ سمیه رو با تمام قدرت چسبیدم تا زمانی که تا آخر ارضا شدم و بی حال روی تخت ولو شدم و مثل همیشه در این لحظه شروع کردم به خندیدن.. گفت زهر مار!! و من به خندیدن ادامه دادم.. گفت چه بویی میده! بوی وایتکسه! . من می خندیدم..
بلند شد وهمینطور لخت رفت تا آبم رو که تمام سینه و صورتش رو خیس کرده بود بشوره.

ادامه دارد....نویسنده مهرپویا