Powered By Blogger
‏نمایش پست‌ها با برچسب /دختر سکسی سیاوش /دلسوز۲۰ /دخترایرونی/. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب /دختر سکسی سیاوش /دلسوز۲۰ /دخترایرونی/. نمایش همه پست‌ها

اینکه می گویند خودارضایی مضر نیست، چقدر حقیقت دارد؟


 این بهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان میباشد  مرکز دانلود کلیپ خفن,کلیپ سکسی 3gp
عکس سکسی دختران خوشگل کوس و کون شهوانی
موفق باشيد
سياوش
حمید توکلی کرمانی


در مورد اینکه خودارضایی مضر هست یا خیر، دو نظر وجود دارد، برخی از کارشناسان فرهنگ جنسی مانند جناب دکتر حمیدرضا شیرمحمدی، بر این باورند که خودارضایی یک فعالیت جنسی سالم است و حتی نوعی خودارضایی هدایت شده را به عنوان یک از روش های موفق در درمان زودارضایی توصیه می کنند.
و برخی دیگر چون جناب شهریار یاربخت، نه تنها خودارضایی را به عنوان یکی از روش های درمانی زودارضایی نمی دانند بلکه حتی انجام این عمل را به عنوان یکی از ریشه های اصلی زودارضایی و سایر بیماری ها و اختلالات جنسی معرفی می کنند.
اختلاف نظر این دو دسته از کارشناسان در مورد مضر بودن خودارضایی از بعد جسمانی است، اما در مورد اینکه پورنوگرافی مضر است یا خیر کمتر صحبت شده و جنبه های روانشناسی و جامعه شناسی خودارضایی کمرنگ تر پنداشته شده اند.
پورنوگرافی چیست؟ پورنوگرافی که معادل فارسی آن هرزه پردازی است، به معنای تصور یا تجسم سکس یا هر گونه فعالیت جنسی دیگر مثل بوسیدن است، هرزه پردازی یکی از الزامات خودارضایی است به این معنی که هیچکس نمی تواند به صرف بازی کردن با آلت تناسلی خویش به ارضاء جنسی برسد مگر آنکه خود را در حال سکس با شخص دیگری تصور نماید، در خودارضایی رسیدن به ارضاء جنسی بدون بازی با آلت غیرممکن نیست، اما خودارضایی بدون هرزه پردازی غیر ممکن است.
بطور خلاصه هر کس خودارضایی می کند، هرزه پردازی هم می کند، پس اگر هرزه پردازی مضر باشد، قطعا خودارضایی هم مضر است، حتی اگر این عمل آنطور که آقای شهریار یاربخت می گویند، عامل بسیاری از بیماری ها و اختلالات جنسی و همچنین ضعف بینایی و … نباشد.
برخی مضرات هرزه پرداری در موارد زیر قابل بیان هستند:
  1. افزایش سطح توقعات جنسی که یکی از تشدیدکننده های تنوع طلبی است
  2. اتکای بیش از حد به لذات بصری که موجب اختلال در رابطه با همسر شده و همچنین یکی از دلایل افزایش رابطه مقعدی است.
  3. تجربه ی مکرر ارضاء ناقص جنسی که یکی از ریشه های تنوع طلبی است
  4. عدم برقراری رابطه عاطفی و ایجاد اختلال در روابط عاطفی بعد از ازدواج
  5. افزایش خطا در لذت جویی جنسی در اثر راحت طلبی های مغز در مورد به خاطر سپاری تصاویر سکسی
  6. گرایش به خلاف جنسی و ماندگاری بر این گرایش
  7. سرآغاز و مقدمه ی سایر انحرافات جنسی در صورت بهره برداری از داستانها، فیلم ها و تصاویر سکسی
  8. کاهش اراده و اعتماد به نفس در صورت اعتقاد به حرام بودن خودارضایی و تلاش مکرر برای ترک آن
در متن های بعدی موراد فوق مورد بررسی قرار خواهند گرفت. نویسنده: حمید توکلی کرمانی
.

  • خودارضایی + گفتگوهای شهوت انگیز از طریق تلفن یا چت
  • آیا خودارضایی برای زنی با این شرایط، شرعا مجاز است؟
  • پیش از ارضاء شدن از خودارضایی دست میکشم که گناه نکرده باشم!
  • احادیثی در مورد زنا، همجنس بازی، خودارضایی و نگاه به نامحرم
  • برای پایه گذاری رشته علوم جنسی در دانشگاههای ایران تلاش نماییم!
  • اگر زنی در حین سکس با آلت خودش بازی کرده و آن را تحریک نماید





بهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان میباشد مرکز دانلود کلیپ خفن,کلیپ سکسی 3gp عکس سکسی دختران خوشگل کوس و کون شهوانی موفق باشيد سياوش http://sia20.wordpress.com/

 بهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان میباشد
 مرکز دانلود کلیپ خفن,کلیپ سکسی 3gp
عکس سکسی دختران خوشگل کوس و کون شهوانی
موفق باشيد سياوش
http://sia20.wordpress.com/





  سال بيشتر نداشتم يه شب تو پارك محل نشسته بودم كه ديدم يه دختره داره مياد به طرفم. يه كم كه اومد جلو ديدم مهساست. مهسا و مهديس با هم خواهرند ولي چه خواهرايي. از اون دخترايي هستند كه مورد دارند ولي اگه يه پسري تو محل چيزي بهشون بگه مثه سگ پاچش رو ميگيرند. انگار اون شب ندا تنش خيلي مي خاريد. اومد جلو داشت چيپس مي خورد! با هم سلام و احوال پرسي كرديم. گفت فرزاد بلند شو بريم آخر پارك چون اونجا تاريكه و اگه اونجا صحبت كنيم كسي ما رو نمي بينه! داشتيم صحبت مي كرديم كه يهو گفت من بايد برم گفتم آخه چرا؟! گفت خالم تو خونه تنهاست و منتظر منه! بايد برم نگران ميشه. با پرو بازي گفتم منم باهات ميام. دنبالش راه افتام و با هم رفتيم در خونشون. بهم گفت فرزاد نيا ... بابا ، مامانم خونه اند. اينو كه گفت فهميدم كه با خالش تو خونه تنها هستند رسيديم در خونشون. گفت برو ميخوام برم تو خونه. گفتم منم ميام. مهسا گفت تو چقدر پررويي ...! برو ديگه مي خوام برم بابام تو خونه است. گير دادم گفتم منم ميام مي خوام بيام پيش بابات. زنگ زد خالش با آيفون در رو باز كرد مي خواست بره تو پا گذاشتم جلو در و نذاشتم در و ببنده. گفت بزار برم تو الان بابام مياد. گفتم نه .... گفت خالم رو صدا مي كنما. يهو صداي خالش اومد گفت مهسا با كي هستي! گفت هيچي خاله دوستمه. خالش با يه شلوارك و يه تاپ اومد جلوي در راهرو. تا منو ديد يهو رفت تو گفت ندا تو كه گفتي دوستمه. مهسا گفت خوب دوستمه ديگه.(حس كردم نمي خواد جلو خالش كم بياره). گفت مهسا در رو ببند بيا تو. زشته يكي ميبنت! تو در و همسايه خوب نيست... . نزديك نيم ساعتي با هم صحبت كرديم . زد به سرم يكم اذيتش كنم. دكمه هاي مانتوش رو تو چارچوب در باز كردم (دستش به در بود كه من نرم داخل) يه تي شرت سفيد با عكس ميكي موس تنش بود و سينه هاي كوچيكش از زير تي شرتش معلوم بود. دست گذاشتم رو سينه هاش و يكم مالوندم . هيچ كاري نميتونست بكنه چون جرأت نداشت دستش رو از جلوي در برداره مي ترسيد برم داخل. منم همونجا سينه هاش رو فشار دادم و شروع به لب گرفتن كردم. يه دفعه هولم داد گفت برو عقب كثافت ، بي شعور. دستت رو بكش عوضي ... . دوباره رفتم جلو نزديك يه ربع ديگه با هم صحبت كرديم . يهو صداي خالش اومد گفت مهسا بسه ديگه دوستت رو رد كن بره، بيا داخل الان بابات مياد. اونم گفت فرزاد برو الان بابا، مامانم ميآند. گفتم يه لب بده تا برم ... بهم گفت اگه يه لب بدم ميري؟ منم گفتم آره، يه لب باحال گرفتم و رفتم عقب بهم گفت خيلي

3خري، عوضي ... ! در و بست و رفت! نزديك يك ماه از اين ماجرا مي گذشت. قرار بود طبقه بالاي خونمون رو كرايه بديم يه روز تو خونه تنها بودم كه ديدم در ميزنند . در رو كه باز كردم ديدم مهديس (خواهر مهسا ) با شوهرش و دخترشون پشت در قرار دارند. گفتم بفرمائيد امري داشتيد. شوهرش گفت مي خوايم خونتون رو ببينيم . گفتم خواهش ميكنم بفرمائيد. رفتن بالا و يه بازديدي كردن و گفتن فردا دوباره ميآند واسه صحبت كردن ... . نزديك يك ربع از رفتنشون مي گذشت كه دوباره زنگ خونه به صدا در اومد آيفون رو زدم و رفتم داخل راهرو . ديدم مهسا در خونمونه .سلام كرد . گفتم سلام مهسا خانم از اينطرفا، كاري داشتين؟ گفت خواهر و شوهر خواهرم اينجا هستند؟! يهو تو يه لحظه فكر كثيفي به سرم زد. گفت آره چطور مگه؟! گفت انگار قرار بوده بيان خونه شما رو ببينند. پرسيد هنوز هم اينجا هستند؟ گفتم آره رفتن بالا خونه رو ببينن! گفت ميتونم برم بالا؟ گفتم چرا كه نه. وايسا خودم هم ميام! با هم رفتيم بالا. يه حسي بهم دست داد بهترين موقعيت بود مي تونستم هر كاري كه ميخوام با مهسا بكنم چون كسي تو خونه نبود. در رو باز كرد رفت داخل. گفت پس كجان؟ سريع در رو قفل كردم و گفتم اينجا هستند. شوكه شد ... گفت در و باز كن ... وگرنه داد
ميكنم . بهش گفتم اي قدر داد كن تا خسته بشي چون كسي صدات رو نمي شنود. مهسا گفت بزار برم. منم گفتم شرمندتم ... . گفت مي خواي چي كار كني؟! بهش گفتم هيچي بابا يه چند دقيقه اي با هم هستيم بعد برو خوبه؟ دستش رو به زور گرفتم و بردمش تو آشپزخانه و نشوندمش رو سراميكهاي كف آشپزخانه. كاملا تسليم شده بود انگار خودش هم دلش ميخواست. خم شدم طرفش و روسري اش رو از سرش برداشتم يه چنگ تو موهاش زدم و شروع كردم به لب گرفتن. آخ كه عجب لبهايي داشت. همونطور كه در حال لب گرفتن بودم شروع كردم به باز كردن دكمه هاي مانتوش هيچ اعتراضي نمي كرد منم مانتوش رو در آوردم زير مانتوش يه تي شرت نارنجي تنگ پوشيده بود. تي شزتش رو يكم دادم بالا تا دكمه شوارش رو باز كنم. گفت فرزاد چي كار ميكني؟! گفتم ببين مهسا چند دقيقه مي خواهيم با هم حال كنيم قول مي دهم هيچ آسيب جسمي بهت نرسونم. شلوارش رو تا سر زانوهاش كشيدم پايين نشستم رو پاهاش. تي شرتش رو از تنش در آوردم و شروع كردم به خوردن سينه هاش. بعد رفتم بالاتر و شروع كردم به مكيدن زير گلوش ، خيلي بهش حال ميداد چون بد جوري صداي آه و ناله اش در اومد. گفتم مهسا يكم آروم تر همسايه ها صدات رو ميشنوند آبرو مون ميره! گفت من كه ميخواستم سر و صدا كنم گفتي اينقدر داد كن تا خسته شي حالا ... . از رو پاهاش بلند شدم و شلوارش رو كاملا از پاهاش بيرون آوردم. دستم رو بردم طرف شرتش تا شرتش رو در بيارم ولي نذاشت. گفتم مهسا ضد حال نزن. بذار حال كنيم قول ميدم كه بهت آسبي نزنم. گفت نه شرت رو ديگه نميذارم! گفتم مهسا ... و زوري شرتش رو از پاهاش بيرون آوردم. سريع دستش رو گذاشت رو كسش! بهش گفتم آخ كه ندا تو چقدر نجيبي . گفت نميزارم! گفتم چي رو نميزاري؟! گفت اجازه نميدم ديگه به اينجام دست بزني! زوري دستش رو كنار زدم .واي كه عجب كس تميزي داشت! مثل يك غنچه گل رز بود. پاهاش رو دراز كردم و افتادم روش اينقدر عجله داشتم كه يادم نبود لباس هاي خودم رو در بيارم. تي شرتم رو از تنم در آوردم بعد دكمه هاي شلوارم رو باز كردم و شلوارم رو به سختي كشيدم پايين آخه كيرم اينقدر بزرگ شده بود كه ديگه اچازه پايين كشيدن شلوار رو بهم نميداد ، بعد از شلوار شرتم رو در آوردم و مهسا رو به زور خوابوندم رو زمين . بهم گفت جون هر كسي كه دوست داري بلند شو سراميكا خيلي يخ هستند! گفتم عيب نداره خودم گرمت ميكنم. دوباره از بالا شروع كردم به خوردن گردن و بعد سينه تا رسيدم بالاي كس اش! از رو ندا بلند شدم و اومدم جلوي پاهاش نشستم . كمرش رو گرفتم بالا و از ساق پاش شروع كردم خوردم رفتم بالا تا رسيدم به رونش. نزديك كس اش كه رسيدم ديگه نفس مهسا بند اومد و داشت از حال ميرفت! رفتم سراغ كس اش و شروع كردم به خوردن و مك زدن يكم بد مزه بود ولي خوب اينقدر حال ميداد كه چيزي از مزه اش نمي فهميدي! انقدر كس اش رو مكيدم كه مهسا به غلط كردن افتاد و قسمم داد كه بس كنم! كمرش رو آروم گذاشتم رو زمين و خوابيدم روي مهسا و كيرم رو گذاشتم بين پاهاش و ده،

پونزده بار عقب جلو كردم. يهو مهسا دست گذاشت رو كس اش و گفت خواهش ميكنم به اينجام كاري نداشته باش! گفتم تا الان واسه خودت حال كردي حالا كه نوبت من شد! گفت خواهش ميكنم ... . مهسا رو برگردوندم و دست گذاشتم زير شكمش و بلندش كردم. لباسها رو كشيدم زير زانوهاش و خوابوندمش رو زمين . دوباره كيرم رو گذاشتم بين پاهاش و چند بار جلو عقب كردم . زياد حال نميداد واسه همين مجبورش كردم خم بشه دستاش رو بزاره رو زمين و تكيه كنه رو زانوهاش. كيرم رو گذاشتم رو سوراخ كونش و يكم فشار دادم ولي فايده نداشت چون خيلي تنگ بود. ديدم اينجوري اذيت ميشه گفتم مهسا تو كيفت كرم ، مرم پيدا نميشه گفت چرا دارم . در كيف اش رو باز كردم يه تيوپ پر داخل كيفش بود نصف بيشترش رو ماليدن سر كيرم و از پشت گذاشتم در كونش يكم فشار دادم به سختي رفت داخل ، ولي مهسا خيلي دردش گرفت از چشماش معلوم بود . همونطور كه رو زانو هاش خم شده بود شروع كردم به تلمبه زدن يك بار دو بار .... يك لحظه دچار جنون شدم وقتي به خودم اومدم ديدم مثل اينكه خيلي درد داره چون جيغ ميكشيد . گفتم مهسا جون آروم تر ما آبرو داريم ديگه داشت آبم ميامد كيرم رو در آوردم و گذاشتم لاي پاهاش ، مهسا دستش رو گذاشت رو كيرم و چسبوندش به كسش و آبش رو ريختم تو دستش .






مهسا هم كير بي حالم به همراه آبش مي ماليد به كسش. برش گردوندم دلم سوخت براش بنده خدا سر زانو هاش سياه شده بود هيچي هم نگفته بود. يه چند تا لب اساسي ازش گرفتم يه چند ثانيه اي رو هم خوابيديم بعد با دستمال كاغذي كه تو كيف مهسا بود آب رو از روي كس و لاپاش پاك كردم كمكش كردم لباساش رو بپوشه سريع لباس هاي خودم رو هم پوشيدم ديگه هوا تاريك شده بود . از مهسا بخاطر حال دادن تشكر و براي اذيت شدنش معذرت خواهي كردم وقتي مي خواست بره كمكم كرد تا كف آشپزخونه رو تميز شستيم بعد هم در و واسش باز كردم فرستادمش رفت خونه.
پانویس: با سلام به 50000 نفری که داستان های قبلی من رو خوندند و بعضی ها راضی نبودند .این داستان ها هر 3 تخیلی و ساخته ی ذهن من بودند و اگر باب میل شما نبود از همه عذر خواهی می کنم و برای کسانی که در نظرات فحاشی کردند و صفات لایق خود و خانواده شان رو به من نسبت دادند تاسف می خورم.

عكس س کسی

نورزتان پیروز هر روزتان نوروز
 موفق باشيد سياوش
http://iranpress3gp.blogspot.com/

دختر سکسی با بدن خالکوبی


ک وس و ک و ن

ک وس تنگ




هم جنس بازی

ک س دختر ۱۸ ساله

سینه ها و کوس دختره رو

سینه ها دختره رو

کوس دختره رو میماله

دختر سکسی با بدن خالکوبی

گاییدن

سینه ها دختره رو

این کوس کردن داره

افزودن عنوان


این کوس کردن داره

دخترایرونی