داستان که می خوام براتون بگم واقعیت داره ،🙏🏻💛
درود👏👏👏🌹🌹🌹
من و همسرم و دخترم نازی یه روز خواستیم بریم به استان اردبیل و شهر سرعین ، همون شهریکه آب گرم و معدنی داره .
بعد از ظهر به سرعین رسیدیم و دنبال اتاق گشتیم تا اینکه در هتل ماهان اتاقی اجاره کردیم و قرارشد که دویا سه شب اونجا باشیم . درب همه این اتاقها به راهرو چند ضلعی بازمیشد .
ما از بس خسته بودیم که حال رفتن به اب گرم را نداشتیم برای همین رفتیم تو شهر دور بزنیم و آش دوغ سرعین بخوریم . بعد از خوردن آش و گشتن در شهر و خوردن شام به هتل برگشتیم . شب از بس خسته بودیم همه خوابیدیم و قرار شد که صبح همسرم و دخترم بروند به استخر آب گرم سبلان و من هم بعد از ظهر برم و تا ظهر خوب استراحت کنم .
ساعت 9 اونها از اتاق خارج شدند و من هرچقدر کردم خوابم نیومد و خواستم برم بیرون و صبحانه بخرم . موقع خروج از اتاق دیدم که درب اتاق مقابل بازه و خانم خم شده و اتاق رو جارو می کند . با دیدن این منظره کمی مکث کردم تا شاید منو ببینه و عکس العمل نشون بده . خانم وقتی منو دید لبخندی زد و سلام کرد و من هم جواب سلام رو دادم .
درود👏👏👏🌹🌹🌹
من و همسرم و دخترم نازی یه روز خواستیم بریم به استان اردبیل و شهر سرعین ، همون شهریکه آب گرم و معدنی داره .
بعد از ظهر به سرعین رسیدیم و دنبال اتاق گشتیم تا اینکه در هتل ماهان اتاقی اجاره کردیم و قرارشد که دویا سه شب اونجا باشیم . درب همه این اتاقها به راهرو چند ضلعی بازمیشد .
ما از بس خسته بودیم که حال رفتن به اب گرم را نداشتیم برای همین رفتیم تو شهر دور بزنیم و آش دوغ سرعین بخوریم . بعد از خوردن آش و گشتن در شهر و خوردن شام به هتل برگشتیم . شب از بس خسته بودیم همه خوابیدیم و قرار شد که صبح همسرم و دخترم بروند به استخر آب گرم سبلان و من هم بعد از ظهر برم و تا ظهر خوب استراحت کنم .
ساعت 9 اونها از اتاق خارج شدند و من هرچقدر کردم خوابم نیومد و خواستم برم بیرون و صبحانه بخرم . موقع خروج از اتاق دیدم که درب اتاق مقابل بازه و خانم خم شده و اتاق رو جارو می کند . با دیدن این منظره کمی مکث کردم تا شاید منو ببینه و عکس العمل نشون بده . خانم وقتی منو دید لبخندی زد و سلام کرد و من هم جواب سلام رو دادم .
![]() |