Powered By Blogger
‏نمایش پست‌ها با برچسب لیسیدن سینه. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب لیسیدن سینه. نمایش همه پست‌ها

داستان سکسی 11

اون روز غروب هم مثل هميشه اومد خونه ما.ميومد و در مورد مشکلاتي که هنگام کار با کامپيوتر براش پيش اومده بود راهنمايي مي خواست و منم راهنماييش مي کردم.کلاس دوم راهنمايي بود و 13 ساله.هيکل خوب و نازي داشت قد بلند ابروهاي کماني و لباي کوچک و غنچه اي و يه کوني داشت که هر کي مي ديد هوس مي کرد يه بار کير مبارکشو بفرسته تو اون کون.اسمش شهلا بود. من هم ميشه تو اين فکر بودم که به هر طريقي که شده حداقل برا يه بار هم که شده کيرمو بفرستم تو اون کون با حال و قشنگ. تا اينکه اون روز غروب رسيد و شهلا اومد خونه خوشبختانه من اونروز تنها بودم و خانواده هم شام رفته بودند خونه خاله اينا.شهلا اومد و در مورد مشکلي که تو ورد براش پيش اومده بود توضيح خواست ومن هم براش توضيح دادم.همش تو اين فکر بودم که از اين موقعيت خوبي که پيش اومده بود استفاده کنم و هر طور شده کير مبارکو با اون سوراخ کون قشنگ آشنا کنم.

سوراخ کون قشنگ
 اما نمي تونستم.شهلا کنارم نشسته بود و داشت کار کردن منو تماشا مي کرد من هم دل و به دريا زدم و يکي از داستانهاي سکسي رو که از رو يکي از سايتها(خاطر جمع باشيد که سايت سیاوش نبود) ذخيره کرده بودم باز کردمو مشغول خوندن شدم و زير چشمي نگاهي به شهلا که کنارم نشسته بود کردم ديدم داره يواشکي مطالبو مي خونه.به رو خودم نيووردم و به خوندن مطالب ادامه دادم.

دختر خوشگل
 کيرم حسابي شق شده بود و داشت شورتمو پاره کي کرد بد جور حشري ده بودم در همين لحظه حس کردم يکي داره به کيرم دست ميزنه و از رو شلوار باهاش ور ميره نگاه کردم وايييييييييي باورم نمي شد.شهلا بود که داشت با کيرم ور مي رفت منم ديگه

کون کردن اینطوری حال میده
فرصت ندادمو لبامو گذاشتم رو لباش و شروع کرديم به لب گيري.بعد از اينکه حسابي ازش لب گرفتم دست کردمو بلوزشو از تنش در آوردم و سوتينشو باز کردم و واييييييييييييييييييييييي که چه سينه هايي داشت کوچولو و با نمک شروع کردم به خوردن اون سينه هاي رويايي . واي که چقدر خوشمزه بودنديگه حسابي صداي آخ و اووف شهلا در اومده بود صداش تمام فضاي اتاقو پر کرده بود.ديگه سينه هاش حسابي سرخ و برجسته شده بودن.که دست از سرشون بر داشتم بلند شدم و شلوار و شورت شهلا رو هم از تنش در آوردم که کس کوچولو و صاف و بي موش پيدا شد وايييي که چه حالي بهم دست داد.شهلا هم لباساي منو از تنم در آورد و مشغول خوردن کيرم شد. واي که چه خوب ساک ميزد خيلي ماهرانه . ازش پرسيدم که قبلا هم با کسي سکس داشته که گفت نه منم گفتم ولي خيلي خوب ساک مي زني گفت آره هم تو فيلما ديدم و هم دستام که سکس داشتن کلي راهنماييم کردن و دوباره مشغول خوردن کيرم شد. کير کلفتم همه دهن کوچولوشو پر کرده بود و داشت حسابي بهم حال ميداد يه مدت که ساک زد احساس کردم آبم داره مي اد بهش گفتم سرشو کشيد عقب و من يه کم خودمو کنترل کردم که آبم نياد و بعد ازش خواستم که اجازه بده کيرمو بکنم تو کسش که گفت پرده داره.و من هم قبول کردمو گفتم که بذارم تو کونش که گفت فقط خواهشن آروم بذار که شنيدم خيلي درد داره مخصوصا که بار اولش هم بود .
بچه کون سفید و نرم


سريع پريدم از تو ساک يه دونه کرم بر داشتم و ماليدم به کيرم و رفتم سراغ سوراخ کونش و بازبون شروع کردم به ليسيدن و بعد انگشتم با کرم چرب کردم و آروم آروم کردم تو کونش که دردش نگيره و بعد از مدتي که ديگه سوراخ کونش حسابي باز شده بود و داد ميزد و کيرمو به داخل شدن دعوت مي کردازش خواستم که قنبل کنه و بعد آرووم آروومسر کيرمو که خيلي کلفت تر به نظر مي رسيد آروم گذاشتم در سوراخ کونش و آروم تا کلاهک کردم تو.يه کم که مي خواستم بيشتر فشار بدم ديدم که صداش در اومد و گفت آروم تر منم مکث کردم و آرووم و ب احتياط کيرمو کم کم کردم تو کونش تا اينکه تموم کيرم رفت تو. منکه باورم نمي شد کير به اين کلفتي تو همچين کون کوچيکي جاشده باشه. شروع کردم آروم آروم تلمبه زدن کم کم سرعت تلمبه زدنمو بيشتر کردم و شهلا حسابي تو لذت بود و مي گفت بکن بکن بکنننننننننننننن
تلمبه زدن


منم با تمام وجود مي کردمش و با يه دستم با چوچولش بازي مي کردم . واي که کونش چقدر بهم مي چسبيدبعد از يه مدت که داشتم مي کردمش ازم خواست که کيرمو بيرون بکشم.منم کيرمو از اون کس نازنين کشيدم بيرون ديدم شهلا به رو خوابيد و گفت بيا کيرتو بکن تو کسم بيا کسمو پاره کن و من مي خواستم بگم که تو پرده داري که دستمو کشيد و منو انداخت رو خودش منم کيرمو کذاشتم تو کسش و آروم کردم تو که ديدم داره سرم داد مي زنه زود بکن منو بکن با اون کير کلفتت کسمو پاره کن منم شروع کردم به تلمبه زدن و هي ميکردمش تموم کيرم تو کس کوچولو و تنگش بود و مدام در رفت و آمد بوداينقدر حرکاتم تند شده بود و شهلا داشت لذت مي برد که خودشو بلند مي کرد و به همراه من کسشو بالا پايين مي کرد که يهو جيغ خفيفي زد و احساس کردم چيزي مپل کارد تو کمرم فرو رفت و ديدم که بدن شهلا شل شد منم آبم ديگه داشت مي اومد کيرمو از کسش کشيدم بيرون و بهش گفتم کجا بريزم ديدم کونشو قنبل کرد و گفت بريز اين تو. منم کيرم کردم تو کونشو دو سه تا تلمبه که زدم آبم اومد و همشو تو کون شهلا خالي کردمو بعد کنار شهلا بي حال روي تخت

 

سوراخ کونش


افتادم بعد از يه مدت که حالمون بهتر شد و بلند شديم ديدم واي از کس شهلا يه خوني زده بيرون .تازه فهميديم که شهلا بي پرده شده و نشست ناراحت يه گوشه اخم کرد و بعد هم گريه کرد ولي بعد از يه مدت بلند شد و منو تو بغلش گرفت و منو بوسيد و گفت بي خيال پاره شده که پاره شده من سکس خودمو انجام دادمو لذتمو بردم هر وقت هم که بخوام مي تونم سکس داشته باشم

پس بيخييييييييييال

بعد هم بلند شد رفت خودشو تميز کرد و رفت خونه منم بلند شدم ديدم بله کيرم پر از خونه و راهي حمام شدم.

مديريت سايت سیاوش

داستان سکسی 7

[68.jpg]
 چه هیکلی
 برای تحویل دادن پایان نامه ام داشتم حسابی کار میکردم و شبها تا دیروقت بیدار می موندم. حتی وقت نمی کردم با دوست پسرم قرار بزارم و ببینمش و استاد راهنمام حسابی ازم کار میکشید. دو سه ماه قبل از تاریخ دفاعیه ام بود که برای یه سری کارهای نهایی رفته بودم خونه ی همین استاد راهنمام که خیلی زن مهربون و خوبیه. تا دیروقت پشت میز نشسته بودیم و داشتیم کارهای نهایی رو انجام میدادیم. شام رو هم از بیرون پیتزا گرفته بودیم که زیاد وقتمون تلف نشه و همینطور مرتب کار میکردیم. شوهر خانوم لواسانی(استاد راهنمام) حدود ساعت دوازده بود که رفت بخوابه و به زنش گفت "انقدر خودتونو خسته نکنین!" و یه چشمکی بهش زد که قلب من ریخت.
یه کون آماده برای گاییدن/ بکن

معلوم بود که روابطشون خیلی خوبه. شوهر خانوم لواسانی مرد قد بلند و چهارشونه ای بود. جوری که آدم کنارش احساس امنیت میکرد. آدم موقر و متینی هم بود و خیلی به جا حرف میزد. خلاصه یکی دو ساعت بعد از اینکه از رفتنش گذشت ما هم تصمیم گرفتیم که ادامه ی کار رو بذاریم برای فردای اون روز. من بلند شدم و مانتوم رو پوشیدم. خانوم لواسانی گفت "ببین یلدا جون، اگه دوست داری امشبو اینجا بمون. الان هم دیروقته تو هم که تنهایی. بمون و شب تو اتاق مهمون بخواب. فردا صبح هم که من بیکارم و با هم کار رو ادامه میدیم." دودل بودم. از یه طرف خودمم میترسیدم اون موقع شب تنها برم بیرون و از یه طرفی هم خجالت میکشیدم. ولی بالاخره با اصرار خانوم لواسانی قبول کردم و یه زنگ به خونه مون زدم و قرار شد که بمونم هرچند پدرم زیاد راضی نبود. یه لباس راحت از خانوم لواسانی گرفتم و رفتم تو اتاق مهمون و رفتم تو رختخواب. انقدر خسته بودم که خوابم نمیبرد و خلاصه بعد از یه ربع خوابم برد. نمیدونم چقدر خوابیده بودم که یهو بیدار شدم و به شدت احساس تشنگی کردم. اولش خواستم بی خیال شم چون خیلی خوابم میومد ولی دیدم دارم از تشنگی میمیرم. این بود که بلند شدم و از اتاق اومدم بیرون و رفتم سمت آشپزخونه تا آب بخورم. از جلوی اتاق خواب خانوم لواسانی داشتم رد میشدم که دیدم یه صداهایی میاد. اومدم آروم رد شم که دیدم صدای خانوم لواسانی میاد که "آآآآآه.....جون". فهمیدم که زن و شوهر مشغولن. قلبم حسابی داشت میزد و حسابی گر گرفته بودم. آخه من زیاد اهل فیلم سوپر و اینا هم نیستم و تا اون موقع هم سکس هیچ دونفری رو از نزدیک ندیده بودم. حتی با دوست پسرمم سکس کامل نداشتیم و من فقط به کیرش دست میزدم و حتی بهش اجازه نمیدادم کُسمو ببینه. کنار در ایستادم و گوشمو بردم نزدیک در اتاق. صداهای نفس زدن خانوم لواسانی میومد. اولش چندشم شد ولی بعدش بلافاصله نمیدونم چه حسی بود که یهو خودمم حشری شدم. صدای خانوم لواسانی میومد که میگفت "آها... بلیسش... همینطوری... آها.... آخ... آروم تر.... زبونتو بکن توش... آها....". باورم نمیشد. حشرم زده بود بالا و از فهمیدن اینکه خانوم لواسانی داره حال میکنه خودمم داشتم حال میکردم. میدونستم که زبون شوهرش الان دم کُسشه. نمیدونم چی شد که دستم رفت سمت شورتم و آروم شروع کردم به نوازش کردن کسم و همزمان هم صدای نفس زدنا و حال کردن خانوم لواسانی رو میشنیدم که کم کم داشت اوج میگرفت و یهو با یه جیغ کوتاه قطع شد. معلوم بود که ارضا شده... وای که چقدر دلم برای ارضا شدن تنگ شده بود. تازه من همیشه با خودم حال میکردم و تا حالا هیچ پسری منو ارضا نکرده. یعنی کلاً به هیچ پسری اجازه ندادم که دست به کُسم بزنه. بعدش یه سری صداهایی شنیدم که معلوم بود دارن جا به جا میشن. نمیتونستم تحمل کنم. باید میدیدم چه کار میکنن. از سوراخ کلید نگاه کردم ولی چیزی معلوم نبود و همه جا تاریک بود. صدای شوهرش رو شنیدم که میگفت "برگرد. میخوام کیرمو تا ته بکنم تو کُست". شنیدن این حرف حسابی حشری ترم کرد. نمیتونستم تحمل کنم و باید می دیدم. با خودم گفتم وقتی صدای آه و ناله ی خانوم لواسانی بلند شد در رو آروم باز میکنم. دستم داشت از روی شورت با چوچوله ام بازی میکرد. یهو صدای آه بلند خانوم لواسانی رو شنیدم. فهمیدم کیر رفته تو کُسش. یکی دو بار دیگه هم آهش بلند شد و بعد صدای خوردن پاهاشونو شنیدم که معلوم بود تلمبه زدنای شوهرش شروع شده. خانوم لواسانی هم صدای آه و اوهش منظم تر شده بود. آروم دستگیره ی در رو گرفتم و لای در رو باز کردم. فقط خدا خدا میکردم که در با ناله باز نشه که بفهمن و خوشبختانه همینطور هم شد. انقدر هیجان زده بودم که تشنگیم رو هم یادم رفته بود. حالا یه کمی معلوم بود. خانوم لواسانی پشت به شوهرش دولا شده بود و اونم داشت تلمبه میزد. دستمو بردم تو دهنم و حسابی خیسش کردم و بردمش تو شورتم. وااای که چه حالی داد. آروم چوچولم رو که حالا سفت سفت شده بود گرفتم و شروع کردم به بازی کردن باهاش و دیدن صحنه ی سکس استادمو شوهرش. خانوم لواسانی همینطور آه و اوه میکرد و وسطش هم میگفت: "محکم تر... محکم تر... تا ته بکنش تو... آها... حالا شد. داره میخوره به ته کُسم... وااای چه کیری" و شوهرش هم همینطور داشت میکرد. عجب کمر سفتی داشت. منم که داشتم با خودم حال میکردم. چقدر دوست داشتم رفتن کیر تو کس رو تجربه کنم. به خصوص اون موقع که داشتم همین صحنه رو هم میدیدم. خانوم لواسانی حسابی داشت کس میداد و شوهرش هم داشت سفت میکردش. بعد از یه مدت کوتاه شوهرش کیرشو درآورد و گفت حالا برگرد. تو زمانی که خانوم لواسانی داشت برمیگشت کیر شوهرش رو دیدم. باورکردنی نبود که یه کیر انقدر بزرگ باشه. شایدم من اون شب انقدر حشری بودم که نمیفهمیدم. ولی کیرش به نظرم خیلی بزرگ اومد. خانوم لواسانی برگشت و خوابید رو تخت و شوهرش رفت بالا سرش و دوتا پاش رو گذاشت دو طرف زنش و نشست. اولش فکر کردم نشست روی زنش ولی دقت که کردم دیدم رو زانوهاشه و کیرشو گذاشته لای دوتا پستونای خانوم لواسانی. خانوم لواسانی هم دو تاپستونای گندشو به هم فشار داده بود تا راه کیر شوهرش تنگ تر بشه. اونم کیرشو هی از بین دو تا پستونا رد میکرد و من داشتم دیوونه میشدم. حرکت دستم خود به خود تند تر شده بود و هر لحظه امکان داشت خودمم ارضا بشم. یه مدت کوتاه که گذشت برای اولین بار صدای شوهر خانوم لواسانی بلند شد که یه آهی کشید از سر لذت. معلوم بود که داره آبش میاد و حرکتش هم تند تر شده بود. یه ذره بعدش دیدم آبش محکم زد بیرون و ریخت رو گلوی خانوم لواسانی که میگفت "جووون...چه آب داغی" وای خدای من. داشتم میمردم از حشریت. میخواستم برم تو و کیر بزرگ شوهر خانوم لواسانی رو میکردم تو دهنم و همه ی آبشو میخوردم. تند تر از قبل خودمو داشتم میمالوندم و داشتم با صداهای مردی که داشت ارضا میشد منم ارضا میشدم. چشمامو بسته بودم و گوش میکردم و با هر آهی که اون مرد میکشید منم بیشتر تحریک میشدم تا جایی که کاملاً ارضا شدم و چقدر سخت بود که صدامو درنیارم. وقتی چشامو باز کردم دیدم سینه ی خانوم لواسانی و گلوش پر از آب شده جوری که انگار یه لیوان آب کیر روش ریخته باشن. آروم خودمو کشوندم کنار و رفتم تو اتاقم و خودمو زدم به خواب. صدای رفتنشون به توالت میومد و من داشتم همچنان از تشنگی میمردم ولی حال خیلی خوبی داشتم. مدتها بود که ارضا نشده بودم.