Powered By Blogger
‏نمایش پست‌ها با برچسب داستان سکسی فارسی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب داستان سکسی فارسی. نمایش همه پست‌ها

خاطره و داستان سکسی حشری کننده+کس کوچولو ناز و خوردنی

موفق باشيد
سیاوش دلسوز

afghan doctor

کس کوچولو ناز و خوردنی
کوس دادن

کس کوچولو ناز و خوردنی
,کوس تمیز
خاطره و داستان سکسی حشری کننده همراه با عکس سکسی..
قبل از اینكه شوهر كنم یك پسر توی محله ما بود كه از اون چاقو كشها و قداره بندها بود یك هیكل درشتی داشت و چندتا نوچه دنبال خودش جمع كرده بود و تقریبا همه اهالی محل از دستش شاكی بودن تا اینكه یك روز این پسر به خواستگاری من اومد چون كاملا میشناختیمش بهش جواب رد دادیم اما اون ول كن نبود مدام میومد خواستگاری بعد از مدتی هم شروع به عربده كشی كرد چند بار به پلیس زنگ زدیم اما یا فرار میكرد یا با دادن رشوه خلاص میشد خلاصه دیدیم واقعا داره كارد به استخون میرسه به خانوادم گفتم خودم این مشكل رو حل میكنم!
یك روز كه سر كوچه با نوچه هاش وایساده بود بهش اشاره كردم كه بیاد بعد ازش پرسیدم كه چی میخواد گفت كه باید زنم بشی گفتم من نمیتونم چون خانوادم مخالفت میكنن ولی اگر بخوای باهات فرار میكنم!


قبول كرد من پیش خانوادم رفتم و گفتم برای اینكه سر و صدا بخوابه چند روزی میرم خونه عمو تو شهرستان اونها هم قبول كردن من طبق قراری كه با پسره گذاشته بودم با هم به خونه یكی از رفقاش كه تو كار فروش تریاك بود رفتیم. اون خونه حالت خونه تیمی رو داشت كه تو محله خاك سفید بود زیر زمین خونه هاش به همدیگه راه داشت غیر از ما یك پسر و دختر شهرستانی هم كه اونها هم ظاهرا فرار كرده بودن زندگی میكردن صاحبخونه پسر شهرستانی رو مجبور كرده بود براش تریاك بفروشه و وقتی پسره نبود دختره رو مجبور میكرد كس و كون بده یا براش ساك بزنه دختره هم از ترس به پسره هیچی نمیگفت اسم دختره بلور بود و اسم پسره اسماعیل اسم دوست پسر من كه باهاش فرار كرده بودم جواد بود جواد خیلی سفت و محكم منو میكرد خیلی هم به گاییدن كون من علاقه داشت یك روز كه دمر خوابیده بودم و داشتم به جواد كون میدادم دیدم صاحبخونه در حالی كه موهای بلور رو گرفته كشون كشون آوردش تو جواد گفت اصغر آقا مگه نمیبینی من با شهین مشغولم اصغر گفت كاریتون ندارم اتاق بغلی دارن تریاك می كشن نمیشه اونجا گاییدش!
جواد به من گفت كه پتو رو روی خودمون بكشیم در همون حالت اصغر شروع به لخت كردن بلور كرد واقعا هیكل بلور سفید و بلوری بود قد بلند و هیكل تپلی داشت بلور گفت تو خیلی كثیفی كه از اعتماد اسماعیل به خودت سؤاستفاده میكنی اصغر گفت مثلا بدونه چه غلطی میكنه خودت بهش بگو تا شكمت رو سفره كنه بعد كیرش رو دراورد و صورت بلور رو بهش نزدیك كرد.......
بلور شروع به خوردن كیر اصغر كرد یكدفعه ضربات كیر جواد محكمتر شد و با شدت بیشتری كونمو میگایید!
گفتم چی شده حشری شدی؟

گفت وقتی همچین كونی زیر منه چرا كیرمو تا نصفه توش كنم!
من خودمو كمی گشاد تر كردم تا تحمل كیر جواد برام آسونتر بشه نگاهی به كیر اصغر كه بلور داشت میخوردش انداختم واقعا خیلی كلفت بود از كیر جواد هم كلفتر بود با اینكه اصغر حدودا 40 سالش بود اما خیلی كمر قوی بود بلور پاهاشو از هم باز كرد و اصغر رفت وسط پاش و كیرشو تو كسش فرو كرد بلور همون جور كه داشت كس میداد گفت یك شلوار مثل همون كه زنه پاش بود برام میخری؟
اصغر گفت كدوم زنه و كیرشو محكمتر تو كس بلور فشار داد!
بلور ناله ای كرد و گفت همون زنه كه اومده بود مواد بخره!
اصغر چنگی به پستونهای بلور انداخت و گفت به اسماعیل بگو برات بخره ودرهمون حالت كون بلور را انگشت محكمی كرد بلور با ناراحتی گفت كسش رو تو میكنی لباسش رو اسماعیل بخره حیوونكی از موقعی كه اومدیم اینجا دو مرتبه هم به من دست نزده اونوقت تو به اندازه 20 برابر كل عمرم منو كردی!!
اصغر دوباره كیرشو تو كس بلور چپوند و گفت تازه كم گاییدمت اون هم از سرت زیادیه ...
جواد به من گفت كه برگردم تا بتونه تو كسم بكنه داشتم به جواد كس میدادم كه یكدفه ناله بلور درامد. اصغر داشت تو كونش میذاشت و سوراخ كون تنگ بلور طاقت كیر كلفت اصغر رو نداشت قشنگ صدای شلاپ شلوپ كیر كلفت اصغر تو كون تنگ بلور میومد!
بعد از مدتی اصغر كیرشو بیرون كشید و آب كیرشو روی كون بلور پاشید جواد هم همون موقع آب كیرشو روی شكمم ریخت اصغر كیرشو تو دهن بلور كرد و گفت زود باش میك بزن تا تمیز بشه جواد هم از روی من بلند شد رفت كه خودشو بشوره وقتی جواد رفت اصغر گفت فكر نكن جواد خیلی به تو وفاداره امروز كه كمرشو خالی كردی ولی فردا بیا انبار پشتی تا ببینی كه داره همین بلور رو میگاد مگه نه بلور؟




بلور همون طور كه داشت كیر اصغر ساك میزد به علامت تایید سرشو تكون داد!
من گفتم تو دروغ میگی؟ میخوای جواد رو از من دور كنی ...
گفت اگه باورنمیكنی شرط بندی میكنم سر یك دور حال كردن با تو درعوض اگه من باختم هرچی پول بخوای بهت میدم فكر میكنی چرا بلور به این راحتی حاضره من بكنمش؟ چون دیده آقا جواد شما كون اسماعیل و گاییده و چون اون از مرد كونی بدش میاد حاضر شده به من بده مگه نه بلور؟ بلور با علامت سر تایید كرد من كه باورم نمیشد محلشون نذاشتم و لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون بعد از مدتی فهمیدم اصغر راست میگه اما دیگه نذاشتم هیچكدومشون منو بكنن من از اونجا فرار كردم و به خونمون برگشتم جواد هم دیگه سراغ من نیومد و بعد از مدتی شنیدم كه اعدامش كردن به جرم لواط وزنا و كشتن اصغر صاحب خونه.!!!
...

این داستان داستان آشنایی من با دوست پسرم حمیده كه شاید از زبون خود من شنیده باشید اما من از حمید خواهش كردم داستان رو از زبون خودش براتون تعریف بكنه
...
اولین بار كه من شهین خانم رو دیدم تازه با شوهرش به محله ما اومده بودن شهین خانم خیلی زود با زنهای همسایمون خودمونی شد و باب رفت و آمد و دید و بازدید رو باز كرد اكثر اوقات كه به خونمون میرفتم میدیدم با مادر من مشغول صحبت هستند و یا با هم دارن سبزی پاك میكنند از همون موقع من برق شیطنت رو توی چشمهاش حس كردم.
با اینكه شهین همیشه چادر سرش میكرد اما اصلا روی خودش رو نمیپوشوند و حسابی چادر باد میداد من حس كرده بودم كه تنش میخواره و یك چیزهایی دستگیرم شده بود!
یادمه روز جمعه بود بابای من با شوهر شهین خانم باهم تصمیم گرفتن كه به گردش بریم چون ما ماشین نداریم سوار ماشین شوهر شهین خانم شدیم شهین خانم چون تپلی بود صندلی جلو نمینشست برای همین بابای من جلو نشست و من و مادرم و شهین عقب ماشین نشستیم مادرم بغل پنجره نشسته بود و شهین وسط بغل دست من وقتی ماشین حركت كرد حس كردم شهین جابجا شد طوری كه یكی از رونهاش روی پام قرار گرفت من خودمو كمی جمع كردم ولی دیدم باز اون خودشو به طرف من هل داد ولبخند معنی داری كرد من خودمو جابجا كردم طوریكه یكی از پاهاش كاملا روی پای من قرار گرفت و وقتی منو نگاه كرد چشمكی بهش زدم تا وقتی كه رسیدیم و بساط پهن كردیم و بابام اینها شروع به درست كردن كباب كردن
من متوجه شدم شهین داره به من اشاره میكنه چون شوهرش اونجا بود زیاد بهش توجه نكردم برگشتن هم مادرم بین من و شهین نشست و دیگه اتفاقی نیفتاد. اما از اون روز رفتار شهین جون با من فرق كرد تا اینكه شوهرش به مسافرت رفت من یك روز توی راه پله باهاش روبرو شدم فوری سر صحبت رو با من باز كرد و بعد از حرفهای حاشیه ای گفت یادته حمید با هم كه رفته بودیم گردش پای من روی پای تو افتاده بود ...



من كه حسابی خجالت كشیده بودم و فكر نمیكردم شهین همچین چیزی رو بگه سرمو پایین انداختم بعد گفت ناقلا اون موقع تو یك چشمك به من زدی كه فهمیدم اهل حالی حالا اگه دوست داری میتونی بیای خونمون چون شوهرم نیست
باورم نمیشد كه بتونم به این راحتی شهین رو تصاحب كنم.
اون از جلو و من از پشت سر حركت كردیم از پشت كون بزرگش رو میدیدم و از این كه تا چند دقیقه دیگه در اختیار من قرار میگیره حسابی شق كرده بودم .
كون شهین بد جوری بالا و پایین میرفت و من هم عاشق كون و كون كردن هستم وقتی داخل خونشون شدیم شهین به صورت استریپ تیز شروع به دراوردن لباساش كرد جوری كه من فقط توی فیلمهای سكسی دیده بودم من روی مبل نشستم و شهین شروع به رقصیدن كرد پشتشو به من كرده بود و با رقصوندن كونش آروم آروم پیرهنشو دراورد بعد دامنشو پایین كشید كون سفید و تپلی جلوی من ظاهر شده بود یك دور چرخید و دامنش به زمین افتاد بعد شهین مونده بود و یك شرت وكرست با رقصوندن پستوناش كرستشو به زمین انداخت و دوباره پشتشو به من كرد و از كون قنبل كردش شورتشو پایین كشید خط وسط لپهای كونش كمی از هم باز بود معلوم بود كه قبل از من حسابی از اون كون زیبا چشیده بودند بعد خم شد سوراخ كونش كمی قرمز رنگ بود و به حالت خوشایندی جمع شده بود گفتم شهین جون من همیشه آرزو داشتم سوراخ های دخترها وزنها رو از نزدیك و با دقت ببینم میشه برای اولین بار برای تورو ببینم؟
گفت چرا نمیشه عزیزم خوب نگاهش كن اومد جلو من و كونشو به طرف من قنبل كرد من دقیقا سوراخ كون تنگش و كس نرمش رو شروع به بازدید كردم اول دوتا انگشت سبابه رو با هم توی سوراخ كونش كردم و تقریبا سوراخش روباز كردم بعد دوتا اتنگشت دیگرم رو توی كس نرم و مهمون نوازش كردم واقعا چیز زیبا و دوست داشتنی بود بهش گفتم برگرده لب محكمی ازش گرفتم و زبونم رو توی دهنش كردم بعد اون زبونشو توی دهنم كرد واقعا شیرین بود بعد من با خشونت انگشت محكمی تو كونش كردم كه باعث شد شروع به ناله كردن بكنه بهش گفتم شهین جون یك آهنگ تند تكنو بزار میخوام سفت و سخت بكنمت.


با مهربونی منو بوسید و یك آهنگ تند گذاشت دیگه كم كم وحشی شده بودم پستوناشو میمكیدم و چنگ میزدم بعضی وقتها چنگ بهش میزدم و وشگون محكمی ازش میگرفتم كمی پستونهاش كبود شده بود شروع به خوردن كسش كردم در همون حالت سوراخ كونش روبرو من قرار گرفته بود و كونش رو انگشت های محكمی میكردم ازم پرسید سوراخام چطوره؟
گفتم تا حالا كه بد نبوده كونت تنگ و نرمه ولی مثل اینکه شوهرت بد جوری كست رو پاره كرده گفت نه شوهرم نبوده قبل از اینكه بیایم اینجا یك قصاب تو محلمون داشتیم كه بد جوری كیرش كلفت بود و شانس آوردی كه فقط از كس منو میكرد برای همین كسم گشاد شده.


كونشو انگشت محكمی كردم و گفتم پس من هم كونتو گشاد میكنم گفت باشه كونم در اختیار توست. بلند شدم و وایسادم و كیرم رو بیرون آ وردم گفت جووون واقعا كه كلفته اینو گفت و شروع به ساك زدن كرد. خیلی وارد بود بیشتر عمیق ساك میزد و كیرم از حلقش رد میشد و زبونش به تخمام میخورد موهاشو گرفتم و سرشو به طرف كیرم فشار دادم شروع به سرفه كرد و گفت خفم كردی دهنمو بد جوری گاییدی. ..
ازش پرسیدم شهین جون تا حالا شده وقتی كونتو بگان گوز بدی؟ خجالت كشید و گفت آره اگه فشار به سوراخم و شكمم زیاد باشه بعد از خجالت سرخ شد دوباره كیرمو تو دهنش كردم و بهش گفتم فعلا كیر كلفت بخور



لبخندی زد و گفت بده بخورم حسابی ملچ مولوچ میكرد با دست دیگرش كسشو میمالید .
بعد من روی مبل نشستم و بهش گفتم كه روی كیرم بشینه كسشو باز كرد و روی كیرم نشست. كس واقعا داغی داشت وقتی نشست خیلی راحت كیرمو داخل كسش كردچند بار كه بالا و پایین شد در حالی كه كیرم توی كسش بود چرخید طوری كه پشتش به من بود و به من گفت همین جور كه داری تو كسم میكنی كونمو انگشت كن شروع به انگشت كردن كونش كردم سوراخ كونش واقعا تنگ بود با یك دست كونشو انگشت میكردم و با دست دیگه پستونشو میمالیدم واقعا حشری شده بود به من گفت قدر این موقعیتو بدون اگه یكی توی خیابون حتی از روی مانتو یا چادر منو انگشت بكنه آنقدر داد و فریاد میكن تا توجه همه به كونم جلب بشه اما تو داری مفتی تو سوراخم رو انگشت میكنی اینو كه گفت كونشو انگشت محكمتری كردم بهش گفتم میخوام بزنمت زمین و كونتو بگام؟ به من گفت یك خورده دیگه با كسم حال كن بعد كونم بزار. گفتم باشه و چند تا تلنبه دیگه زدم در همون حالت به كف دستم تف میزدم و به در كون شهین میمالیدم كونش حسابی آماده شده بود من بهش گفتم كه حالا دیگه كون میخوام گفت باشه و رفت دمرو دراز كشید و گفت بیا شروع كن گفتم نه این طوری نه من میخوام روی اون صندلی تكی پشتو رو بشینی و رونهاتو بیرون بدی گفت خیلی خوب رفت صندلی رو آورد و طوری نشست كه رویش به طرف پشتی صندلی بود و قنبل كونش كاملا بیرون افتاده بود رفتم پشتش وایسادم و سر كیرمو دم سوراخ كونش گذاشتم سر كیرمو به آرومی داخل سوراخش كردم سوراخش حتی از كسش هم گرمتر بود با این تفاوت كه خیلی تنگ بود ناله ای كرد و گفت یواش بكن یواشتر من كونم حساسه خیلی بهش اهمیت میدم...
گفتم باشه كیر منم حساسه به زور بقیه كیرمو داخل كونش كردم بعد شروع به تلنبه زدن كردم خیلی دردش میامد من برای اینكه بیشتر لذت ببرم شدت ضربه هامو بیشتر كردم طوری كه با هر فشار من صندلی قرچ و قروچ میكرد
گفتم شهین از روی صندلی بلند شو و روی زمین به حالت سجده قنبل بكن همون طوری كه كیرم توی كونش بود قنبل كرد و با دوتا دستهاش لپهای كونش رو از هم باز كرده بود تا درد كیر من كمتر بشه و كیرم راحتتر تو كونش بره اما شدت ضربه های من به حدی بود كه مجبور شد دستهاشو از روی لپهای كونش برداره و به زمین بزنه تا بر اثر شدت ضربات كیر من به جلو نره و صورتش به زمین نخوره در همون حالت شروع به حرف زدن كرد.
شهین حسابی حشری شده بود مرتب میگفن منو بكن كونمو پاره كن منو بگا جون جون من كیر میخوام حسابی كونشو گاییدم بعد كیرمو بیرون كشیدم و آب كیرمو روی كونش ریختم....



...


بعد از اینكه حمید رفت من سوراخ كونم بد جوری درد میكرد رفتم حموم وبعدش كه اومدم شوهرم با یكی ازدوستاشو خانمش اومده بودن شوهرم به من گفت شهین آقای سهرابی و خانمشون یكی از بهترین دوستای من هستن میخوام حسابی ازشون پذیرایی بكنی من كه كونم حسابی پاره شده بود با ناراحتی گفتم باشه!
زن آقای سهرابی اسمش سهیلا بود زن قد كوتاه با هیكلی لاغر كه فكر میكنم حدودا 45 كیلو وزن داشت شوهرم و سهرابی حسابی مست كردن و شروع به قمار بازی كردن و من با سهیلا شروع به صحبت كردیم شوهرم داشت تخته نرد بازی میكرد و بلند بلند میخندید حسابی مست شده بودن بعد یك دفعه سهرابی گفت عجب زن خوشگلی داری حاجی چقدر تپلی و بانمكه. شوهرم گفت زن تو هم خوشگله سهرابی گفت موافقی سر زنهامون شرط بندی بكنیم؟ شوهرم گفت آره من كه بدم نمیاد من فكر كردم الان سهیلا اعتراض میكنه اما با تعجب دیدم هیچی نگفت من و سهیلا رفتیم كنار شوهرم و سهرابی نشستیم و نگاه میكردیم بعد از مدتی شوهرم سهرابی رو برد خود سهرابی گفت سهیلا خودتو آماده كن.
من باورم نمیشد كه سهیلا به این راحتی خودشو در اختیار شوهر من قرار بده و سهرابی هم ناراحت نشه ولی سهرابی مثل اینكه كاملا مست شده بود و هیچی حالیش نبود سهیلا هم كاملا بیتفاوت بود لباسهایش رو دراورد و با شوهر من به اتاق خواب رفت سهرابی نشسته بود روی مبل و سیگار میكشید من طرف اتاق خوابمون رفتم دیدم سهیلاپاهاشو روی شونه شوهرم گذاشته و داره بهش كس میده پیش سهرابی برگشتم و بهش گفتم میخوای تو هم با من حال بكنی؟
گفت خودم نه چون زنم رو هم به زور میكنم اما یك پسر دارم كه 14 سالشه دوست دارم اون تورو بگاد بهش گفتم آخه اون بچه هست گفت اتفاقا نمیدونی چه كیری داره وقتی داشت مادرشو میگایید دیدمش تلفن و آدرسشو گرفتم به طرف اتاق خواب برگشتم دیدم شوهرم سهیلا رو مثل پر كاه تو دستاش گرفته و روی كیرش بالا پایین میكنه چون من وزنم زیاد بود نمیتونست این كار رو با من بكنه ولی سهیلا سبك بود با اینكه خودم به شوهرم خیانت میكردم طاقت دیدن گاییدن كس دیگه ای رو توسط اون نداشتم..........



بعد از اون جریان چند روز بعد سهرابی زنگ زد و گفت بیا خونمون اوضاع مناسبه وقتی رفتم خونشون دیدم خودش با پسرش نشستن روی مبل و لخت شدن سهرابی به پسرش گفت این همون خانومست كه بهت گفتم پسرش به من گفت جنده جون بیا جلو ببینم من جلو رفتم و بهش گفتم دوست ندارم كسی به من بگه جنده به من گفت كیرمو ساك بزن گفتم این دودوله نه كیر و سرشو تو دهنم كردم و شروع به مكیدنش كردم بعد باباش گفت ناراحت نباش الان كیر واقعی میدم بخوری بعد به سر كیرش سس گوجه فرنگی زد و به من گفت كه بخورمش من داشتم كیرشو ساك میزدم كه پسرش گفت بابا من دست به كونش بزنم؟ سهرابی گفت بزن بابا جون ...پسره دستشو تو كون من كرد سس سر كیر سهرابی تموم شده بود كیرشو دوباره دراورد و سس بهش زد و دوباره تو دهن من چپوند پسرش هم ناخن هاش تیز بود و سوراخ كون و كسم رو خراش میداد و اذیت میكرد....

بعد سهرابی به پسرش گفت بره كنار تا بتونه منو بكنه پسرش روی مبل نشست و من هم روی مبل خم شدم و شروع به مكیدن دول پسرش كردم سهرابی هم پشت سر من قرار گرفت انگشت بزرگشو تو كونم كرد كه كاملا بتونه به كونم مسلط بشه بعد مجبورم كرد كه پاهامو بیشتر باز كنم و كیرشو با شدت تو كسم فرو كرد و مدام انگشتشو تو كونم میچرخوند آب پسرش تو دهنم اومد ولی سهرابی با شدت بیشتری تلنبه میزد یكدفه كیرشو از كسم بیرون كشید و انگشتشو هم از كونم بیرون آورد و كیرشو تو كونم فشار داد خیلی كلفت بود و كونم بد جوری میسوخت شروع به مالوندن پستونام كرد بهش گفتم شوهر من كه اینقدر بد جور زن تورو نگاییده بود كه تو اینقدر منو بد میكنی گفت اتفاقا زن بدبخت من كسش و كونش جر خورده بود طوری كه همون شب میخواستم بكنمش دیدم اصلا نمیتونه تكون بخوره اینو كه گفت كیرشو با شدت تو كونم فرو برد ناله ای كردم بعد از چند بار تلنبه زدن دستشو تو موهام كرد و كله منو به زور برگردوند و آب كیرشو تو صورتم و دهنم خالی كرد

عکس سکسی زنان آسیایی سينه كوچولو

برای بزرگنمایی روی عکس کلیک کنید
عکس سکسی زنان آسیایی 
مرکز دانلود کلیپ سکسی ایرانی و عکس سکسی دختران بهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان میباشد
موفق باشيد سياوش
سیاوش دلسوز
عکس کوس اين جيگر نگاه کن بچه سینه , سینه زنی
عکسهای خفن دختران خارجی

بچه سینه


سینه زنی
سينه كوچولو

بچه سینه
بچه سینه







خرداد پارسال بود که تصميم گرفته بوديم به دو شهر مسافرت کنيم؛ پس از رفتن به شهر اول مجبور بوديم برگرديم خونه و پس از آن به شهر دوم سفر کنيم. وقتي به خانه رسيديم من به بهانه هاي مختلف از رفتن به سفر امتنا کردم؛ اين بود که پدرم هم تصميم گرفت به سفر نرود و پيش من بماند ولي با هزار دليل و برهان اون رو هم قانع کردم که همراه بقيه به سفر برود؛ پس من ماندم و يک خانه خالي؛ سپس تلفن رو برداشتم و به شيدا زنگ زدم خودش گوشي رو برداشت تا گفتم سلام صدام رو شناخت و گفت اشتباه گرفتيد؛ حدس زدم حتماً کسي پيشش بوده و نتونسته صحبت کنه؛ صبر کردم تا خودش زنگ بزنه؛ 10دقيقه بعد تماس گرفت و وقتي دليل کارش رو پرسيدم ديدم که حدسم درست از آب درآمده چون پدرش نزديک او بوده و نميتونسته صحبت کنه؛ بهم گفت پدر و مادرش رفتند بيرون و فقط اون و خواهرش توي خونه هستن؛ جريان رو بهش گفتم و ازش خواستم که به خونه ما بياد؛ اون هم با کمي دو دلي قبول کرد؛ رفتم تا بساط پذيرايي رو آماده کنم؛ سيمي رو هم که قبلاً براي اتصال کامپيوتر به تلويزيون آماده کرده بودم به تلويزيون وصل کردم و منتظر شدم تا بياد؛ حدود ?? دقيقه اي طول کشيد تا خودشو به خونمون رسوند و زنگ زد؛ رفتم و در رو براش باز کردم و با احترام اون رو به داخل راهنمايي کردم. رفتيم همون اتاقي که تلويزيون و کامپيوتر بود؛ قبلاً چند تا شوي مشتي گلچين کرده بودم و از طريق تلويزيون داشتم نگاه ميکردم؛ رفت و روسريشو درآورد و توي کيفش گذاشت و بعد پيشم نشست؛ با هم نشستيم و گپي زديم و شوها رو نگاه کرديم. بعد از مدتي سر صحبت رو به مسائل سکسي کشوندم؛ من قبل از اين که اون بياد يک شيطوني کرده بودم و اون اينکه آخر شوها يک فيلم سوپر هم Add کرده بودم که بعد از آخرين شو نوبت اون بود که نمايش داده بشه؛ حالا من فقط به اندازه ? دقيقه وقت داشتم تا جو عاطفي حاکم بر خانه را به جو سکسي تبديل کنم و کم کم هم موفق به اين کار شدم؛ 30 ثانيه قبل از اينکه شوي آخر تمام بشه به بهانه آوردن قهوه اتاق رو ترک کردم تا وقتي فيلم سوپر شروع ميشه من داخل اتاق نباشم؛ يک دقيقه اي معطل کردم و با سيني قهوه وارد اتاق شدم؛ شيدا محو تماشاي فيلم شده بود چون من قبلاً فيلم را Edit کرده بودم تا وقتي فيلم شروع ميشه از صحنه حشر انگيزي آغاز بشه؛ شيدا هم غرق در تماشاي فيلم بود و به طور نامحسوسي يکي از دستهاشو به زير مانتوش برده بود و کسشو داشت ميماليد؛ با ورود من يکم دست پاچه شد و خودشو جمع و جور کرد؛ قبل از اينکه اون حرفي بزنه بهش گفتم فيلمش خيلي باحاله آخه اصولاً فيلم سوپرهاي ژاپني يه حال ديگه اي ميده؛ رفتم و کنارش نشستم و کم کم خودمو به اون نزديک کردم و دستم رو به دور گردنش انداختم و شروع به لب گرفتن از هم کرديم بعد ازش خواستم مانتوش رو دربياره بعد خوابوندمش روي زمين و روش افتادم و شروع کردم لب و گردنش رو بوسيدن؛ پيرهنم رو درآوردم و پيرهن و کرست شيدا رو هم از تنش درآوردم؛ دو خورشيد در يک دشت پر از برف يکدفعه در خونمون طلوع کرد و گرمايي به خونمون بخشيد؛ واقعاً که سينه و پستونهاي نازي داشت شروع کردم به مک زدن و گاز گرفتن نوک پستوناش؛ جيغ هاي کوتاهي از شادي ميکشيد و لذت ميبرد دامنش رو از تنش بيرون کشيدم و چند لحظه اي به شرت سفيدش خيره شدم مانده بود که بعد از اين مرحله با چه چيز حيرت آوري روبه رو خواهم شد؛ بالاخره شرتش رو هم بدون هيچگونه مقاومتي از جانب شيدا از پاش درآوردم؛ واي که چه کسي بود مثل يک گل سرخ که درميان انبوهي از برف پنهان شده باشه؛ شروع به ليسيدن کسش کردم هرچه ميگذشت شيدا حشري و حشري تر ميشد از من خواست تا من هم لباسامو کامل درآورم ولي من با خودم گفتم بذار چند دقيقه ديگه هم تو کف بمونه تا حشري تر بشه و به حرفش اهميت ندادم ديگه شيدا فريادهاش به هوا بلند شده بود و از درد حشر داشت ميمرد؛ من هم شلوار و شرتم را درآوردم و ازش خواستم تا کيرمو ساک بزنه اول با کمي اکراه ساک ميزد ولي بعد خوشش اومد و تا آخر کيرمو تا حلقش فرو ميکرد؛ خوب که از خوردن کيرم سير شد کيرمو از دهنش درآوردم و ازش خواستم تا کونش رو واسه گاييده شدن آماده کنه؛ اون يک لحظه ترسيد چون ميترسيد دردش بياد به خاطر همين رفتم کمي کرم آوردم و داخل سوراخ کونش رو چرب کردم و بعد با يک انگشتم کونش رو انگشت کردم تا گشاد بشه و بعد انگشتم رو درآوردم و شصتم را داخل کونش کردم و براي اينکه مطمئن بشم حسابي گشاد شده بعد از چند لحظه شصتم رو درآوردم و دو تا از انگشتام رو وارد کونش کردم ديگه حسابي کونش آماده گاييدن بود من هم که قبل از اومدن شيدا از اسپري Viagra استفاده کرده بودم و مطمئن بودم حالا حالا ها آبم نمياد؛ براي اينکه شيدا نترسه ازش خواستم خودش سر کيرم رو به سوراخ کونش نزديک کنه و اونو وارد کونش بکنه؛ واي که وقتي کيرم توي کونش رفت داشت آتيش ميگرفت بس که کونش داغ بود؛ آروم آروم شروع به تلمبه زدن کردم و آخ و اوخ شيدا هم بلند و بلند تر ميشد کم کم ريتم تلمبه زدنم رو تندتر و تندتر ميکردم خيلي حال ميداد ديگه کونش داشت جر ميخورد؛ کيرم رو بيرون کشيدم و ازش خواستم رو کيرم بشينه؛ بعد دراز کشيدم و اون هم آمد و خودش سر کيرم رو وارد کونش کرد بعد ازش خواستم خودش رو بالا و پايين ببره؛ اول براش سخت بود ول بعد ريتم کار دسش اومد؛ با يکي از دستهاش هم کسشو ميمالوند و هي آخ و اوه ميکرد من هم همراه با بالا و پايين رفتن شيدا کيرم رو به بالا و پايين حرکت ميدادم تا کيفش بيشتر بشه شيدا هم همينطور به سرعت مالوندن کسش اضافه ميکرد که ديدم بدنش سست شد و لرزيد من هم چون فهميدم چه خبره براي اينکه از حال در نيام بيرون به سرعت حرکت دادن کيرم اضافه کردم و بالاخره آبم رو تو کونش خالي کردم و بدون اينکه کيرم رو از کونش در بيارم شيدا رو خوابوندم زمين و روش دراز کشيدم و شروع کردم صورت و گردنش رو ليسيدن؛ وقتي که کيرم کم کم آب رفت کيرمو بيرون کشيدم و از شيدا لب گرفتم معلوم بود که شيدا هم مثل من کاملاً ارضا شده بود بعد با هم رفتيم حمام و يه حال ديگه اي تو حمام با هم کرديم و بالاخره خودمونو خوب شستيم و اومديم بيرون خودمونو خشک کرديم بعد که ديدم شيدا ديرش شده چون بقيه با ماشين رفته بودن سفر موتور رو برداشتم و تا نزديکي خونشون رسوندمش. هنوز هم مزه اون سکس زير زبونمه
سیاوش دلسوز

داستان سکسی 10

او میگفت: امیرخان چی شده امروز خیلی تو خودتی؟ بابا نیم ساعت هم از وقت گذشته تو هنوز مشغولی ، مگه نمیخوای بری خونه؟......
ازپشت میز بلندشدم و از ایشان تشکر کردم و گفتم : چیزی نیست ؟ این پرونده منو مشغول کرده بود، حالا بقیه کارشو میزارم برای فردا... همراه او از اداره خارج شدم و با همان افکار راهی خونه شدم . وقتی وارد خونه شدم با صدای بسته شدن در پرستو مانند یک فرشته زیبا درحالیکه یک دامن بسیار کوتاه پلیسه بنفش رنگ و یک تاپ بندی چسبون صورتی بسیار خوشرنگ تنش کرده بود به استقبالم اومد و خودشو تو بغلم ولو کرد. لبی از او گرفتم و طبق معمول دستی به لنبرای کونش کشیدم و گفتم: عزیزم ماشاءا... روز به روز خوشگل تر و جذاب تر میشی بزنم به تخته !! .... خودشو لوس کرد و گفت :امیر؟.. ببین امروز لباسم چطوره؟ خوبه؟ و یک قری به خودش داد ، طوریکه بعلت کوتاهی دامنش شرت توری مشکی رنگش با تمام محتویات برجسته اش نمایان شد ، لباشودوباره بوسیدم و.... گفتم : عزیزم خودت اینقدرزیبا و تو دل برو هستی که هرچی بپوشی زیبا و زیباترمیشی !.. مخصوصاً این مینی دامن!! که یک جلوه خیلی قشنگ به رونا و باسنت داده و دل منو برای اونا بی تاب کرده .....

کونشو

بوسیدمش و رفتم تو اطاق لباسموعوض کردم و بعدش یک دوش گرفتم، وقتی از حمام بیرون اومدم پرستومیزشامو حاضر کرده بود، حین صرف شام پرسیدم: تازه چه خبر ؟...گفت : به ...خبرا پیش شماست از من میپرسی چه خبر ؟؟... تو تعریف کن چه خبر ؟.. چی کردی ؟... !

گفتم : هیچی امن و امان ..!! چه خبر باید باشه ؟؟..!! گفت : ..ا..ه امیر لوس نشو دیگه؟..! خودت میدونی..... چی میگم ...... دیشب این همه تعریف کردی..
سوراخ کونش

گفتم : خوب عزیزم شامتو بخور.. تا بعد بیشتر صحبت کنیم ....بعد از صرف شام رفتیم نشستیم تو هال ، تلویزیون روشن بود و یک سریال قدیمی را نمایش میداد ... پرستو خودش را رو مبل جابجا کرد و چسبید به من و.... گفت : نگفتی ...؟
گفتم : راستش امروز همه اش تو فکربودم تا شاید اونی که میخوائیم پیدا کنم ولی پیدا نکردم باید بیشتر فکرکنم.... عزیزم...!!.... دستمو انداختم دور کمرش و اونو کشیدم طرف خودم ولی او پاشد نشست رو پاهام و چون شلوارک پوشیده بودم گرمی کون و روناش منو داغ کرد ، لبشو بوسیدم و از رو تاپ چسبونی که تنش بود نوک سینه هاش را با دندون یواش گاز گرفتم کیرم داشت بلند میشد دستی به رونای بلوریش که مثل آئینه صاف و لغزنده بود کشیدم و گفتم : خوب عزیزم حالا تو بگو امروز چه خبر..؟ 


توکه خبرهای دنیا را تلفنی از دوستات میگیری و گپ میزنی ، تعریف کن ... خوشگل من!....و دستمو کردم ت وشرتش از داغی کوسش دستم سوخت...!!.. داغ .. داغ.... واقعاً پرستو کوس برجسته و نازی داره همیشه هم بهش میرسه هم موهاشو دائم میزنه و صافش میکنه هم معطرش میکنه....... جون میده برای لیس زدن..... با انگشت چوچولهشو مالیدم.... اومد بالا.....پرستو در حالیکه داغ کرده و لپاش گل انداخته بود صورتشو نزدیک صورتم آورد و گفت: هیچی ..!!..ولی راستش امروز فهمیدم منیر همدوره دانشگاهیم با یک مهندس ازدواج کرده.......
گفتم: خوب.. خوب.؟..... کی عروسی کرده.؟..... چرا این خوشگله ما را دعوت نکرده ؟.
گفت : تابستون گذشته وقتی ما شمال بودیم عروسی کرده، زنگ زده ما نبودیم..... بعدشم سه چهار ماهی شاید هم بیشتر رفتن خارج برا ی ماه عسل ، حالا هم دو سه ماهیه که اومدن ....
گفتم : عالیه..... بهتر ازاین نمیشه....
پرستوگفت : چی چی عالیه؟؟...
کوس و کون

گفتم: عزیزم تو میتونی به همین مناسبت اونا را برای یک شام دعوت کنی و از نزدیک وضعییت و موقعییت اونا را ببینیم و بررسی کنیم .... شاید اونا.. همونائی باشند که ما دنبالشون میگردیم.... هم منیر با تو دوسته و خوب میشناسیش وهم من اونو چند بار دیدم.... دخترخوشگل و تو داریه... فقط باید دید شوهرش چه جور آدمیه...اهل حال است .. یا نه.. در هر صورت موقعییت خوبیه ... نظرت چیه عزیزم ؟.... ( توضیح بدم بار اول که منیر را دیدم خیلی ازش خوشم اومد.. خیلی لوند و خوشگله.. اونم کون خوشگلی داره خودشم اینو خوب میدونه که چه کون گرد و برجسته ای داره..... از نگاهام بو برده که چشم دنبال کونشه... برای همین هرموقع میومد پیش پرستو خوب میدونست چطوری دور از چشم پرستو... کونشو طرفم کنه و قر بده و چشامواز دیدن کونش سیراب کنه..!! برای همین رو پیشنهادم مصرشدم....)
پرستو کمی من و من کرد و....... گفت : ...حالا ببینم چی میشه...... راستی اگه صحبت پیش اومد برای کی خوبه دعوتشون کنم ؟..!.
گفتم : هرچه زودتر بهتر.!!.. سعی کن برای پس فردا شب، شام دعوتشون کنی خوبه؟؟.... اگر تو اونا را پسندیدی.. چه بهتر.. منهم می پسندم..! .. راستی تو شوهر شو دیدی؟... چه تیپیه...؟
پرستودر حالیکه سرشو رو شونم گذاشته بود و آروم نرمی گوشمو میجوید... گفت : حالا چرا اینقدر با عجله دعوتشون کنیم؟ .......لبشو بوسیدم و.... گفتم : اینکه عجله نیست عزیزم ... حالا چه فردا چه ده روز دیگه چه فرقی داره؟ حالا تو برای پس فردا شب دعوتشون کن لااقل هم توبا دوست دیرینت دیداری تازه میکنی و گپی میزنی .. هم من با شوهرش آشنا میشم، ضمناً اگر خصوصیات مورد نظرما را داشتن چه بهتر، چون زوج دلخواهمون رو هم پیدا کردیم ..!!.... 
راستی صبح اگر دعوتو قبول کردن بمن یک زنگی بزن.... باشه عزیزم؟...!!
تاپشو زدم بالا ........ کرست نبسته بود سینه هاش سفت شده بودن... با زبونم شروع کردم به لیسیدن اونها... کمی اومدم بالاتر زیرگلوی سفید وهوس انگیزش را مک زدم.... پرستو نفس نفس میزد .... اونم آروم از روی شلوارکم سرکیرمو که حالا بین روناش قرارگرفته بود با دستش مالش میداد .... لبامو رو لباش گذاشتم و زبونمو تو دهنش چرخوندم.... خودشوسفت به سینه ام چسبوند، سفتی نوک سینه هاشو بخوبی حس میکردم..... دست راستم را از توشرتش بطرف سوراخ کونش بردم وقتی انگشتم به سوراخ کونش خورد .... یک دفعه ماهیچه دورش جمع شد...... با انگشتم کمی فشارش دادم... داغ بود... شروع کرد به دل زدن .... پرستو داشت از حال میرفت.... آروم پاهامو بالا آورده و روی لبه میز جلومبل گذاشتم... پرستو دستاش را از دور کمرم باز کرد و یواش رو پاهام دراز کشید و پاهاش را دورکمرم حلقه زد ... این کار باعث شد تا کیرم لای روناش قراربگیره و از روی شرتش به شکاف بهشتی اش بخوره! .... هوس کردم کوس پف کردهشو لیس بزنم ..... دهنم حسابی آب افتاده بود.... جلوی خودم را نمیتونستم بگیرم... کیرم به نهایت شقی رسیده بود .... داشت منفجر میشد........ حال پرستوهم کمتراز من نبود .... چرا که احساس کردم شرتش کمی خیس شده .... آروم اونو از روپاهام بلند کردم و رومبل گذاشتم و رفتم پائین بین پاهاش زانو زدم ..... لبه شورتشو از کشاله رونش کمی کنارزدم... لبه های صورتی خوشرنگ کوسش پیداشد، پف کرده و کمانی ، کمی دیگه شورتشو کنارزدم ... وای.... شکاف کوچیک کوسش به صورت یک خط که از درونش دو تا لبه نازک صورتی و زیبا زده بود بیرون به چشم خورد.....از رایحه دلپذیرش دهنم پر آب شده بود.... قلبم به شدت میطپید و صدای کروپ.. کروپ اون هیجانم را بیشترکرد.... پرستو به پشتی مبل تکیه داده و نفس.. نفس میزد... تاپش تا زیر گلوش بالا رفته بود و سینه های گردش که فاصله ای بینشون نیست هماهنگ با نفس کشیدن پرستو لرزش و حرکات ژله ای زیبائی را نمایش میدادن .... حریصانه سرمو بطرف کوسش بردم ومستانه لبامو رو لبای کوسش گذاشتم.... چه کوسی؟....با لبانی مرطوب وداغ.!!... مک زدم.... و تراوش عسل گونه اش را لیس میزدم.... بوی دلپسندش رایحه ای از بهشت بود.... سیرآب نمیشدم..... دیوانه وار شرت و دامنش را پائین کشیدم .... هیچی حالیم نبود ، رونای سفید و گوشتیش را بازکردم و انداختم رو شونه هام....... یکبار دیگه سرمو به طرف دروازه بهشتی پرستو که حالا دیگه رو مبل ولو شده بود بردم، خیس بود... زبونم را تو شکاف کوسش کردم آبش را مزمزه کردم چه طعم گوارا و ملسی !!.. ... غلیظ چون عسل..!... دیوانه وار لیس زدم.... تمام صورتم خیس و چسبناک شده بود..... پرستو هم ناله میکرد...... با دستش سرمو بطرف کوسش فشار میداد..... سعی میکرد همانطور که نشسته و ناله میکرد... خودشو تکون بده! ...... خودشو کشوند پائینتر، کمی که اومد پائین سوراخ کونش اومد بالا، حالا زبونم به سوراخ کونش که باز و بسته میشد میخورد... شروع کردم به لیسیدن سوراخ کونش خیلی دوست داشتم زبونم را بکنم تو سوراخ کونش ولی ماهیچه دور سوراخ کونش اجازه نمیداد تنها تونستم کمی از نوک زبونمو بکنم اون تو!!..... با ادامه این کارهر دومون به اوج لذت و شهوت رسیده بودیم....... با تمام وجودم کوس و کون پرستو را لیس میزدم برای یک لحظه زبانم به چوچوله پف کرده اش خورد از خود بیخود شدم، کودکانه اونو مک زدم و بین دندونام گرفتم...... با نوک زبونم با اون بازی کردم کمی بزرگتر شد ..... یک لحظه احساس کردم پرستو داره میلرزه فکرکردم سردش شده ولی نه ...اون به اورگاسم رسیده بود.... ریزش آبش تمام صورتم را خیس کرد ... سرمو چنان با فشاربین روناش نگهداشته بود که داشتم خفه میشدم دهانم پرشده بود از آب کوثرش ... چه طعم وبوئی داشت.... وجودم را از آن آب بهشتی سیرآب کردم!!
پاشدم شلوارک وشورتمو کشیدم پائین و......گفتم : عزیزم پاشو رو مبل زانو بزن ، میخوام امشب کوس نازتو از عقب جربدم... پاشو.... کمی هم کونتو بگیر بالا.... پرستو پا شد و روی مبل زانو زد و کون سفیدشو طرفم قنبل کرد و.......گفت : اول یک کم پشتموبمال..... تفش بزن خشک نباشه؟ .....!!کمرکیرموگرفتم وکمی تفش زدم و سرشوگذاشتم در سوراخ کونش ، با دو دستم آبگاهشوگرفتم که پرستوشروع کرد به چرخوندن کونش و اونو فشارمیداد رو کیرم ، سوراخ کونش بطور شورانگیزی دل میزد و باز و بسته میشد..!! ، خوب که با سر کیرم سوراخ نرم و مامانی کونش را در مالی کردم..... سر کیرموکه حالا باد کرده بود گذاشتم درکوس نازش ، کلاهک کیرم حسابی باد کرده بود ، هنوزکوسش خیس بود ولی کمی تف با کف دستم به سرکیرم مالیدم چون میدونستم کوسش خیلی تنگه ، آخه من همه اش اونوازکون میکنم برا همین کوس نازش تقریباً بکر مونده ..!!....آروم لای کوسشو بازکردم و کله کیرم هل دادم توش ... وای چه کوس تنگ و داغی.. کوسی که همیشه گائیدنش برام تازگی داره.!!...نمیدونم چرا اونشب برای گائیدنش بی طاقت شده بودم .... اما دوست نداشتم کیرمو یک ضرب بکنم توش برا همین یک فشارکوچیک دادم کمی کیرم رفت تو ولی تنگی کوسش سفت کیرمو گرفته بود و نمیذاشت تکان بخوره....چند لحظه ای کیرموهمان جا نگهداشتم بعد یکبار دیگه اونو فشارداد م... پرستو هم کمکم کرد و کونش داد عقب و کیرم تا ته رفت توکوس نازش طوریکه احساس کردم سرکیرم به غضروف ته کوسش خورده.... برا یک لحظه ماهیچه های درون کوسش حالت انقباض پیدا کردن ولی بلافاصله آروم آروم شل شدن و کیرم بخوبی جای خودش را باز کرد ....... پرستوناله ای کرد و برای یک لحظه از حرکت ایستاد ، با آه و ناله گفت : وای مردم..... چرا امشب اینقدر کلفت شده ...... وای.... امیر طاقت ندارم تا نافم رسیده کمی اونو بکش بیرون .... دارم جرمیخورم..... وای خداجون مردم......!!
جداره داخلی کوسش حسابی به کیرم چسبیده بود..... وقتی کیرموکشیدم بیرون لبهای درونی کوسش که صورتی رنگ بودهمراه کیرم اومدن بیرون.. احساس کردم کیرم کلفت تراز همیشه شده..... چرا که فانتزی ذهنم روی منیر و شوهرش بود و پرستو را منیر میدیدم !!.... در فکر و خیالم این کوس و کون منیربود که میگائیدمش... شروع به تلمبه زدن کردم.... آه وناله پرستو بلند شده بود..... معلوم بود اونم داره حال میکنه..... شاید اونم توفانتزی ذهنش فکرمیکرد که شوهر منیر داره اونو میکنه.!... 
وقتی این خیال به ذهنم رسید چنان از فشارشهوت مست شدم که با تمام وجودم پرستو را میکردم، طوریکه آه و ناله اش تبدیل به جیغ شده بود ، همزمان با ریتم تلمبه زدنم پرستوهم خودشو عقب جلو میبرد تا کیرم بیشتر بره تو کوسش ..... حرکات موزون پرستوهمراه با انقباض وانبساط ماهیچه های درون کوسش موجب شد تا ابتدا او با لرزشی خفیف ونفس نفس زدن کوتاه به اورگاسم برسه ومن نیز با یک کرختی لذت بخش درحالیکه سرمو بالاگرفته بودم وبا صدای بلند اوف ، اوف میکردم تمام آبم را ریختم تو کوسش... 
علیرغم اینکه سست شده بودم ولی همچنان کمر پرستو را سفت گرفته بودم و دوست نداشتم کیرمو بیرون بکشم .... خیلی حال کردم......... حیفم آمد این تنوع گائیدن را از دست بدم ...... بهمین خاطرکار تلمبه زدن را پس از یک مکث کوتاه ادامه دادم..... حالا کاملاً کوس تنگش خیس و لزج عسلی شده بود و شلپ... شلپ... صدا میکرد... پرستو بی حال شده بود ولی ازمالیدن کونش به شکم وخایه های من دریغ نمیکرد...... همین کار او موجب شد تا کیرم شقی خودشو حفظ کنه!! ...... پرستو کمی خودشو جابجا کرد و آهسته گفت : همین طور بخوابم.؟ ... دیگه نا ندارم وایسم....!!
گفتم : بخواب عزیزم ... ولی آروم که کیرم درنیاد .!!...................پرستو درحالیکه میچرخید تا روی مبل دراز بکشه ...... گفت : عیب نداره عزیزم بزار در بیاد ..... دوست دارم امشب ازعقب هم بهت بدم ..... آخه وقتی اونو میمالی یک حالی بهم دست میده!! ...... توش شروع میکنه به خاریدن و دل زدن ...... وقتی میکنی اولش کمی درد داره!!........ولی ... دردشم لذت بخشه .!!!........پریدم تو حرفش و گفتم: عزیزم چرا میگی ازعقب و نمیگی از کون!!... قربونت برم بگو میخوام امشب یک کون بهت بدم... اینجوری من بیشتر خوشم میآد!!....
اونم که از شهوت حال به حالی شده و کونش برا کیر میخارید....... گفت : خوب....کون... میخوام حالا.. یک کون بهت بدم!!......خوبه؟ .... خوشت اومد... خوب بکن دیگه... چرامعطلی ...... کونم میخاره........ درحالیکه خودمو رو پرستو جابجا میکردم تا اونو از کون بکنم .... گفتم : عزیزم حالا کجای لذت بردن رو دیدی؟ ..... بزار یک تنوع تو سکسمون پیدا بشه، مخصوصاً اگر منیر و شوهرش بیان تو این کار..... وای از حالا چه حالی میشم وقتی توی ذهنم میبینم یک نفر دیگه مثلاً شوهرمنیرمیخواد ترا از کون بکنه ...... کاش اونم کون کردنو دوست داشته باشه که حتماً دوست داره؟!! .... چون کون منیرهم دست کمی از کون خوشگل تو نداره!!.. هرچند هم اگر اهل کون کردن نباشه ولی قول بهت میدم با دیدن این کون گرد و قلمبه ای که تو داری اون که نه هرکس دیگه ای هم بیندش ازش نمیگذره .... مخصوصاً اگر شلوارک چسبون وتنگ هم پات باشه !! ...... وای...!!.. دیونه اش میکنی.!!.. من که خودم کشته مرده اونم ..... خودت خوب اینو میدونی ....... و.. وای از اون وقتی که یک نفر دیگه کونتو ببینه وبفهمه میخوای کون بهش بدی .. وای ... میدونی کیرش چه شقی پیدا میکنه.... من جای اون دارم میترکم ... مخصوصاً بار اول که میخواد از کون بکندت ...... با چه شور و حالی کونت میزاره....... فکرشو بکن تو اون حالت.... تو چه حال و لذتی میبری و بعدش هم من... چون خیلی دوست دارم بعد ازاینکه یکی از کون گائیدت منم پشت سرش تو را بکنم، چه حالی میده؟......!!! آدم کیرشو بزاره جای گرم یک کیر دیگه که پر از آب منیه !!!.... وای یعنی میشه؟؟.....سعی کردم با این حرفها پرستو را برای کارسکسی جدیدمان آماده کنم، تا از نزدیک شاهد کون دادنش باشم و ببینم چطوری کون میده و چه شکلی ازکون می کننش ..!!.... و از دیدن آن صحنه ها بهره و لذت شهوانی ببرم، مهمتر اینکه اگر جوربشه، بتوانم منیر خوشگل و ناز را که توخواب هم نمیدیدم ، از کون بکنمش !!!... و داغ این مدتو از دلم دربیارم!!...
ضمن ادامه حرفهایم ، آروم کیرمو که حسابی شق شده و هنوزخیس خیس بود در سوراخ کونش گذاشتم و با ستون قراردادن دستهام در دو طرف بدنش کمرم را بالا گرفتم تا فشار کمتری به کونش بیاد و کیرم آروم و یواش بره تو کونش تا هم من لذت بیشتری ببرم و هم اون دردش نگیره....... 
من گائیدن کون را اینطوری، یعنی پرستو دمر بخوابه و من بخوابم روش را بیشتر دوست دارم وهمیشه هم اینجوری اونو از کون میکنم...... چرا که دراین حالت تمامی کونش تو بغلم جا میگیره و از نرمی و گرمی اون بیشتراستفاده میکنم و لذت بیشتری هم میبرم ..... گاهاً دراین حالت بعد از چند تا تلمبه زدن دستامو زیر شکمش میبرم و با فشاردادن به زانوام و ستونی کردن اونا بدون اینکه کیرم ازکونش در بیاد بحالت سگی، گائیدنشوادامه میدم اونم از این دوحالت خیلی خوشش میاد وخوب هم متمتع میشه ولذت میبره وآه و ناله های آن چنانی میکنه!!! ..... 
درحالت سگی وقتی چاک کونش را باز میکنم براحتی میبینم کیرم تا ته رفته توکونش و تخمام به در کونش میخورن وموقع اومدن آبم، پرستومیخواد که آبمو تو کونش بریزم یا روکمرش اما تا حالا نشده آبمو بخوره یا برام ساک بزنه..... 
میگه دوست نداره و خوشش نمیآد.!!؟؟........ منم تا حالا دراین مورد اصرار زیادی نکردم ...... اما یکی ازکارهای جالب و موردپسندی که همیشه پرستوانجام میده اینه که قبل از کون دادن خودشو خوب تخلیه میکنه ، این کارش موجب میشه تا کیرم راحتر توکونش جا بگیره واونم دردکمتری بکشه ، من هم ازگائیدن یک کون تخلیه شده وتمیز، لذت بیشتری میبرم .. ................