Powered By Blogger
‏نمایش پست‌ها با برچسب داستان سکسی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب داستان سکسی. نمایش همه پست‌ها

داستان سکسی ,گاییدن



اسمم نازلی22ساله با اندامی کاملا سکسی و قدی بلند قیافمم مناسبه نه خیلی خیلی خوشگلم نه خیلی زشتم من از بچگی عاشق سکس و جنده شدن بودم تا این که تو سن14سالگی شروع کردم به دوست شدن با پسرا و لاس زدن با پسرای زیادی دوست شدن تا اینکه تو سن17سالگی با یه پسر26ساله که فوق العاده خوشتیپ و خوش اندام بود دوست شدم میلاد عاشق سکس بود یه روزی گذشت و منو دعوت کرد خونه ش منم حسابی صاف کردم خودمو رفتم چند دقیقه گذشت که و میلاد منو لخت کرد و شروع کردن به لب گرفتن و مالیدن کوس کونم اوووووففف چه حالی میداد یهو چهارتا پسر کیر به دست جلوم ظاهر شدن و 

شروع کردن به خندیدن منم که عاشق سکس گروپ بودم بخاطر همین اصلا ناراحت نشدم و کاملا برعکس خیلی خوشحال شدم نوبتی میومدن و کیرشونو میکردن تو دهنم و منم حسابی براشون ساک زدم و تخماشونو خوردم وای که چقد خوشمزه بودن همشون آب شونو ریختن تو دهنم و حسابی دهنم 

بوی آب کیییرر گرفته بود خوبوندنم رو زمین و دوتا شون افتادن جون کوس و کونم و کیرای دراز و کلفتشونو کردن تو کوسم ااااااخخخخخخخخ خیلی دردم اومد کوس کون من تنگ بود و کیرای اونا دراز و کلفت میلاد که کیرش تو کوسم بود گفت جووووووونننن جیغ بزن جنننندددده میخوایم جرت بدیم پارت کنیم کوسوووو داد بزن و من با این حرفا بیشتر حشری میشدم اون دوتای دیگه هم یکیشون کیرشو کرده بود تو دهنم و یکیشون با سینه هام ور میرفت میلاد و مهرداد داشتن تند تند تلمبه میزدن تو کوس و کونم تا اینکه مهرداد آبش اومد همه رو تو کونم خالی کرد و کنار رفت و آرمان اومد کرد تو کونم میلاد همچنان تلمبه میزد که آبش اومد و همه رو ریخت تو کوسم و گفت میخوام حاملت کنم جنننندددده میلاد کنار رفت و وحید اومد کرد تو کوسم وحید و آرمان حدودا چهل دقیقه تلمبه زدن تا اینکه آب شون اومد آرمان خالی کرد تو کونم و وحید خالی کرد رو ممه هام بعداز اون هفته ای یه بار بهشون میدم و قراره روز ده نفری با دوستاشون کوس و کونمو یکی کنن من عاشق کوس دادنم و از کیر سیر نمیشم .
مرسی  نازلی





داستان سکسی .خاطره کوس کردن

داستان که می خوام براتون بگم واقعیت داره ،🙏🏻💛
درود👏👏👏🌹🌹🌹

 من و همسرم و دخترم نازی یه روز خواستیم بریم به استان اردبیل و شهر سرعین ، همون شهریکه آب گرم و معدنی داره

بعد از ظهر به سرعین رسیدیم و دنبال اتاق گشتیم تا اینکه در هتل ماهان اتاقی اجاره کردیم و قرارشد که دویا سه شب اونجا باشیم . درب همه این اتاقها به راهرو چند ضلعی بازمیشد .


 ما از بس خسته بودیم که حال رفتن به اب گرم را نداشتیم برای همین رفتیم تو شهر دور بزنیم و آش دوغ سرعین بخوریم . بعد از خوردن آش و گشتن در شهر و خوردن شام به هتل برگشتیم . شب از بس خسته بودیم همه خوابیدیم و قرار شد که صبح همسرم و دخترم بروند به استخر آب گرم سبلان و من هم بعد از ظهر برم و تا ظهر خوب استراحت کنم .


ساعت 9 اونها از اتاق خارج شدند و من هرچقدر کردم خوابم نیومد و خواستم برم بیرون و صبحانه بخرم . موقع خروج از اتاق دیدم که درب اتاق مقابل بازه و خانم خم شده و اتاق رو جارو می کند . با دیدن این منظره کمی مکث کردم تا شاید منو ببینه و عکس العمل نشون بده . خانم وقتی منو دید لبخندی زد و سلام کرد و من هم جواب سلام رو دادم .

داستان سکسی +عکس کوس


عکس کوس اين جيگر نگاه کن کوس دختر
سوپراسپورت چشم بادامی ها

گایش نسرین و رویا

اسم من شهرامه و از کودکی علاقه شدیدی به سکس دارم از سن 15 سالگی جلق می زنم و الان 30 سالمه تازه ازدواج کردم. از سکس مقعدی(ازکون) خیلی خوشم میاد. یک برادر خانم دارم که از زنش خیلی خوشم میاد و اسمش نسرین است. همیشه تو فکرشم

که چطور بکنمش بدنش تپل و سفیده با کون قلمبه ولی پیش من با حجابه حتی چند با ر خونه ما خوابیده خیلی حشری شدم و همون شب براش جلق زدم. حتی چند بار می خواستم برم باهاش بخوابم ولی جرات نکردم و حتی یدونه برادر زن دارم که دخترش خیلی منو شهوانی میکنه اسمش هم رویا ست و تقریبا 19 سالش می شه و حتی خونه اونا میرم دست خودم نیست و مدام دارم کونشو زاغ میزنم و بالاخره تو کف این دوتا بدجوری موندم خونشون از ما خیلی دوره.



بالاخره یه روز تصمیم جدی گرفتم سوار ماشین شدم و رفتم جلوی در نسرین تقریبا ساعت 11 ظهر بود و با این اوصاف زنگ را زدم ولی خیلی میترسیدم ودیدم یک صدای نازک گفت بله کیه گفتم منم صدای منو شناخت و فکر کرد با زنم اومدم با چادر اومد درو و باز کرد گفت تنها اومدی؟ گفتم سمیرا الان میاد رفت تو مغازه چیزی بخره البته این را هم بگم نسرین بچه هنوز نداره و شوهرش صبح ساعت 6 میره سرکار و 8 شب میاد.




بگذریم بعد رفتم تو درو بستم یه ذره شک کرده بود ولی چون این کارو از من بعید می دانست رفت تو. بعد نگاه خیره کننده ای به من انداخت خیلی ترسیده بود گفتم چادررتو بردار گفت جیغ می کشما فکر کنم جریان را فهمیده بود به زور چادرشو برداشتم یه تی شرت صورتی پوشیده بود و سینه هاش زده بود بیرون کم مونوده بود جیغ بزنه سرخ سرخ شده بود گفتم ببین بزار حقیقت را بهت بگم من خیلی وقت تو کف توام و حتی خودتم میدونی ولی به من پا نمیدی الان هم اومدم بکنمت و حتی بیست هزار هم برات پول آوردم اگه میدی که هیچی نمیدی برم اولش گفت برو گم شو بعد میخواستم برم صدام کرد برگشتم اول ازش لب گرفتم دیدم اونم هم خیلی تحریک شده لباساشو در آوردم لباسهای خودمو هم درآوردم یک شورت قرمز رنگ هم پوشیده بود هیجان سراسر وجودم را گرفته بودم قلبم تند می زد شورتشو هم درآورد خوابوندم رو زمین و شروع کردم به خوردن سینه هاش انگار داشتم رو ابرا راه می رفتم بدن سفید و تپل که باب دندون من بود اونقدر خوردم که سینه هاش قرمز و سفت شد بعد رفتم سراغ کوسش زبونمو انداختم توش اونقدر خوردم اونم داشت پاهاشو تکون می داد و ناله می کرد.

کیر بیچاره ام داشت از شق درد میمرد بعد از خوردن کس نوبت کونش بود بهش گفتم چهار زانو بشه و کونشو بده بطرف بالا همین کارو هم کرد دیگه داشتم می مردم کون نسرین الان جلوم بود چیزی که برام شده بود آرزوی دیرینه مشغول خوردن شدم یک کون بزرگ و سفید با سوراخی اندازه نخود که احتمالا تاحالا رنگ کیر به خودش ندیده بود داشتم می خوردم نسرین هم ناله میکرد بعد از این کارا بهش گفتم برام ساک بزنه اونم با جون و دل قبول کرد و بهم میگفت مال تو چند سانت از اندازه شوهرش بزرگتره و شوهرش تا حالا نتونسته یه حال درست حسابی بهش بده در یک چشم بهم زدن کیرم را تا ته کرد تو دهنش و با ولع تمام داشت می خورد تو این حال من خوابیده بودم و اوچهار زانو شده بود و پشت کونش یک آینه بود که از اونجا کونشو دید میزدم و قند تودلم آب میشد و بعد از کیر خوردن پاهاشو دادم بالا و آروم کیرمو تو اون کوس نازش جا دادم هنوز سرش نرفته بود صدای شیونش بلند شد یه کوس داغ تا کردم تو بعد شروع کردم با سرعت تمام به تلمبه زدن من هم قبل از عملیات چند تا قرص ترمادول خورده بودم که آبم نیاد بعد از چند دقیقه کیرم را درآوردم تا برام ساک زد بعد این بار خوابیدم زمین اومد نشست روکیرم و باز شروع کردم تلمبه زدن عین جک هیدرولیک کیرم نسرینو بالا میبرد و همش فکر میکردم حیف این کوس نیست که دست اون شوهرش مشنگش هست.


بعد گفتم موافقی از عقب حال کنیم گفت نه درد می کنه چون تا حالا ندادم بعد گفتم نترس اگر درد کرد نمی کنم به زور راضیش کردم بعد به پشت خوابید و یک بالش گذاشتم زیر کمرش تا کونش بالا بیاد پاهاشو دادم بالا یه کمی خوردم لامذهب بوی ریاحین بهشتیو میداد بعد انگشتم را کردم تو سوراخش ولی انصافاً یه جوری زده بود که حتی یه ذره هم مو نداشت اول با یک انگشت و بعد با دو انگشت کردم تو کونش میخواستم یه جوری ماهیچه هاشو شل کنم تا بعد از چند دقیقه دیدم میشه کاریش کرد کیرم را اروم گذاشتم رو سوراخ کونش کمی فشار دادم سرش رفت تو. داشت التماس می کرد داره میسوزه شکمم درد میکنه و از این حرفا ولی گوش من بدهکار نبود گفتم خودتو شل کن بعد تا نصفه فرستادم و چند دقیقه ای کشید که شل بشه باالاخره تا کردم توش و آروم آروم شروع کردم تلمبه زدن دیگه داشت از شدت لذت جیغ میکشید بعد در آوردم دادم دهنش برام ساک زد.

گفتم نسرین تو منو به آرزوم رسوندی مونده رویا گفت میخوای برات ردیفش کنم گفتم اگه ردیف کنی ده هزار رو پولت میذارم بشه سی تومان گوشیو برداشت به رویا زنگ زد گفت کجایی؟ گفت تازه از مدرسه تعطیل شدم گفت حالم بده بیا پیشم گفت زود میام دیگه داشتم پرواز میکرد نسرین به من گفت برو تو اون یکی اتاق الان میاد رفتم اونجا داشتم لحظه شماری می کردم که زنگ درزده شد از گوشه پنجره نگاش کردم دیدم خودشه تا اومد حیاط چادرشو برداشت کون نازش از مانتو زده بود بیرون کیرم کمی خوابیده بود باز هم بلند شد نسرین هم چادر پوشیده بود به رویا گفت چند روزه حالا نکردم تو کفم بیا باهم کمی حال کنیم دوبا ره نسرین لخت شد و اینبار رویا هم لخت شد یه لحظه رویا را دیدم دیگه داشتم از شق درد میمردم و این کیر من بود که به کون رویا سلام می داد خدایا چی دارم می بینم سه سال تو کفش مونده بودم الان توچنگم بود داشتن هم دیگر لیس می زدن که نسرین کفت با با این شهرام هم گیر داده به من . ول کن هم نیست من هم گذاشتمش توکف گفت کدوم شهرام کفت شوهر سمیرا رویا گفت اگه من جای تو بودم روهوا بهش میدادم هرچیه از شوهر خودت که بهتره نسرین گفت میخوای بهش زنگ بزنم بیاد رویا گفت مردونه بزن گوشی را برداشت الکی به من زنگ زد و فیلم بازی کرد بعد به رویا گفت ده دقیقه دیگه میاد بعد شروع کردن به حال کردن. رویا نشسته بود 


روی شکم نسرین داشت سینه هاشو میخورد کونش زده بود بیرون الان دیگه شهرام به تمام آرزوهایش رسیده بود کون رویا >انگار توی رویا سیر می کرد آروم اومدم پشت رویا تا منو دید پاشد و دستش را گذاشت روی کوسش خیلی ترسیده بود من هم لخت با اون کیر کلفت نسرین هم داشت می خندید بعد رفتم رویا را بغل کردم و شروع کردم به لب کرفتن و خوردن سینه و کوس و کون همه جاشو لیس زدم از همه بیشتر کونشو اونهم بدون اینکه من بگم شروع کرد ساک زدن خیلی ماهرانه ساک میزد ولی تا نصفه میفرستاد دهنش گفتم تا آخر بفرست گفت نه خفه میشم گرفتم از موهاش تا آخر کیرم را کردم دهنش سرخ شد بعد کشیدم گفتم تا حالا سکس انجام دادی راست بگو؟ گفت یکبار اونم به زور گفتم کجا گفت تو جاده با مامانم منتظر ماشین بودیم که سوار یه پراید شدیم دوتا پسر بود گفتن باید بریم مکان مگرنه همین جا میکشیمتون ولی اگه بیایید تازه پول هم میدیم چاره نداشتیم قبول کردیم ما رو بردن به یک اتاق نوار سوپر گذاشته بودن من هم هیجان زده بودم و هم ترسیده بودم ولی از مامانم خیلی خجالت می کشیدم مامانم اروم به یکی از اونا گفت دخترمو از جلو نکنین پرده داره اون هم قبول کرد بعد مارولخت کردن اونا هم لخت شدن یکیش مامانو کرد یکیش منو ولی نامرد منو از کون زد آخرش از درد گریه میکردم ولی مامانو هم از کون زدن هم از کوس حتی دوتایی میکردن موقع اومدن هم چهل هزار دادن بعد از اون دیگه به سکس علاقه مند شدم ولی کیر اونا از مال تو کوچک تر بود رویا را خوابوندم به پشت یک بالش نسرین گذاشت زیر کمرش باز هم شروع کردم کونشو خوردن با انگشتم گشادش کردم و آروم فرستادم تو ولی چند دقیقه ای کشید که شل شد خیلی داغ بود داشت جیغ می کشید و شروع کردم تلمبه زدن بعداز این کار نسرین اومد برام ساک زد و هردو کنار هم چهار زانو نشستند اول کیرم را انداختم کوس نسرین 5 دقیقه ای تلمبه زدم و بعد انداختم کون رویا انگار یک مار خزید لونه اش انقدر کردم دیگه داشت از حال می رفت خیلی دادو بیداد راه انداخته بود بعد انگشتم را انداختم کون نسرین حالا دیگه دوتایی ناله میردن بعد کار رویا تموم شد کمی هم نسرین را کون کردم و بعد هردوتا نشستند آبم را ریختم رو صورتشون بعد هر سه تا رفتیم یک دوش گرفتیم از اون موقع به بعد هر هفته میرم می کنمشون اول پولی بود دیگه پول هم نمی گیرن و تا جان در بدن دارم به این کیر خوشبخت باید خدمت کنم

این هم ماجرای سکسی من که جز حقیقت چیز دیگری نیست.
لطفا درباره داستان نظر بدین
نوشته: شهرام

فیلم سکسی,داستان سکسی,عکس سکسی

عکس سکسی
فیلم سکسی,داستان سکسی,عکس سکسی




















اون به دنبالم راه افتاد و می خواست هر طوری که شده به چنگم بیاره و من این جوری داشتم باهاش حال می کردم و حال می دادم . می دونستم که آخرش جز تسلیم شدن چیز دیگه ای نیست و اونم می دونست که من این جوری بیشتر حال می کنم و واسه همین به دنبالم می دوید . می خواست بهم بگه که واسم هر کاری می کنه . -کجا میری شکوه با این لباس خوابت دلمو بردی دلم میخواد خون عشق و هوسم بریزه رو اون لباس خواب خوشرنگت و سرخ ترش کنه تا بفهمی که چقدر هوس تو رو دارم .عاشقتم شکوه .. تو دلم گفتم کوس شر نگو تو الان عاشق اینی که کیرتو فرو کنی تو کوسم و حالشو ببری و بری . یه عاشق داشتم به نام کامران که تا قیامت نمی تونم ببینمش . حالا با این جهنمی هم که می دونم قسمت من میشه فکر نمی کنم تو اون دنیا هم بتونم بهش برسم . بالاخره شکارم کرد . خودمم می خواستم که به دام بیفتم . -بذار ببوسمت . لباس نازک و بدن نماتو غرق بوسه کنم . سراسر هوس و هیجانه . خودتم سراسر عشق و آتیشی .-آره عزیزم بپا که نسوزی اون وقت چه طوری میخوای خنکم کنی جیگر -جیگرتو بخورم شکوه -پس معطل چی هستی بیا بخورش . الان سرخ و زغالی میشه و از دهن میفته . اینا رو که می گفتم شهوتش دم به دم بیشتر می شد و منو بغلم کرد و دوباره برد انداخت روتخت . لباس خوابمو با دستاش می مالید و سرشو گذاشته بود رو کمرم بعد که لباسو داد این بار زبونشو کشید رو کونم . شورت نازک منو خواست که در بیاره . پاهامو به هم جفت کردم و نذاشتم . میخواستم بازم اذیتش کنم و حالشو بگیرم و بیشتر آتیشش بزنم و از این که دارم می سوزونمش کیف کنم ولی اون دیگه از خود بیخود شده بود . با صدایی لرزون و ملتمسانه بهم می گفت شکوه خوشگلم عزیزم ببین لاپاتو باز کن خودت گفتی که جیگرت داره آتیش می گیره و من باید زودتر بخورمش . ببین شکوه من اگه بسوزم چه جوری میخوام خنکت کنم . شروع کردم به خوندن این ترانه شهید فریدون فرخزاد .. چون که مهمون منی درو وا نمی کنم مونس جون منی درو وا نمی کنم .. نه درو وا نمی کنم .. من درو وا نمی کنم .. -پس حالا که این طور شد بگیر . همچین دو طرف کونمو به پهلوها باز کرد که نزدیک بود جر بخورم بدون این که شورتمو از پام در آره یه خورده از پهلو پایین کشید و زبونشو گذاشت رو کوسم و این جوری خواست که بهم یه حالی داده باشه و راستی راستی داشتم از حال می رفتم -نه مااااهاااان زوده . زوده جیگرمو بخوری .. کوسسسسم میگه زوده -ببین کوسسسست داره گریه می کنه میگه اشکاشو پاک کنم و بعد زودتر تر تیبشو بدم چی رو زوده . ازت گله داره . میگه از دست صاحبم خسته شدم . دیوونم کرده . دیگه سست شده بودم . گذاشتم هر کاری که دوست داره باهام بکنه و هر جوری که راحته ازم کام و کام دل بگیره . شورتمو کشید پایین تر و کونمو با دندوناش خیلی آروم گاز می گرفت و با این کارش منو در اوج هوس نگه می داشت و من هر لحظه منتظر بودم که در لحظه بعد چه بلایی می خواد سرم بیاره و چه جوری میخواد با هام حال کنه . -دوستت دارم دوستت دارم شکوه . خیلی با حالی خیلی نازی . جیگر با حالی داری می میرم واسه کوست . از هرچی دوستت دارم گفتن ها دیگه بدم اومده بود . بازم منو به یاد عشقم مینداخت . فقط اون بود که می تونست دوستم داشته باشه . فقط کامران از دست رفته ام بود که منو به خاطر هوس نمی خواست و حتی گاهی من که دلم میخواست اون دلش نمیومد که عشق پاک ما رو با هوس آلوده کنه . ولی دوباره فکرشو در اون لحظات از سرم بیرون کردم تا لذت هوس همرا ه با لذت انتقام بهم بچسبه و حال بده . . شونه ها و کمرمو غرق بوسه کرده بود . شورت و سوتین منو هم کامل در آورد و انداخت یه گوشه ای . حالا دیگه تشنه کیر بودم و اونم امونم نداد و کیرشو کرد تو کوسم . من دمر کرده بودم و اون خودشو انداخته بود رو پشتم . -یه خورده خودتو سبک کن .می ترسم واسه بچه بد باشه . همین کارو کرد . یه خورده خودمو جلوتر کشیدم و دستمو رسوندم به میله های تخت و کمرمو بالا تر آورده و قمبل کردم که اون بیاد پشت من و این جوری منو بگاد تا فشار برم وارد نیاد و اونم با نگه داشتن دو تا قاچای کونم کیرشو فرو می کرد تو کوس خیس و داغم و جای شکرشم باقی بود که دچار زود انزالی نشده بود و اون جوری که دوست داشتم سیر سیر داشت منو می گایید و می دونستم که می تونه منو به سیری برسونه . -ماهان بزن کییییرتو بززززن تو کوسسسسم از انگشتتم کمک بگیر -شکوه همون کیر واسه کوست بسه . انگشتم فعلا مال سوراخ کونته . اونجا رو هم تو نوبت میذارم -نه نه کون درد داره . درد داره . نمی تونم . -حرفشو نزن . اگه کوسو گاییدی باید کونم بکنی . اگه تنهایی بخوای کوسو بکنی و کونو فراموش کنی این جوری ثوابش قبول نیست . -به شرطی که این یکی رو خوب ثواب کنی -تاحالا چه طور بوده ؟/؟ -عالی عالی خیلی عالی -از این عالی ترش هم می کنم . راست هم می گفت . وقتی کیرش تو کوسم بود حس می کردم سه چهار کیلو وزنم اضافه شده و وقتی که می کشید بیرون فکر می کردم که کلفت ترین بادمجونی رو که تا حالا تو عمرم دیدم از کوسم کشیده بیرون ..... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی