Powered By Blogger
‏نمایش پست‌ها با برچسب جديد سکسي. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب جديد سکسي. نمایش همه پست‌ها

Deflorationفیلم پاره شدن پرده بکارت دختر چشم بادامی

Very Sexy afghan doctor
کلیپ فیلم پاره شدن پرده بکارت دختر چشم بادامی
3gp
 Download

 Korean_Girl_Real_Defloration_And_Creampi... (18.50 MB)
مرکز کلیپ و عکس سکسی ایرانی و عربی وخارجیبهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان میباشد
موفق باشيد سياوش


 كون سفيد و نرم و گوشتی
کس کوچولو ناز و خوردنی
خاطرات سکسی تان را برای ما بفرستید تا به نام دلخواه تان چاپ کنیم....
23 سال داشتم و برای ادامه تحصیل به دانشگاه علمی كاربردی در شهر قزوین رفتم و اونجا بود كه بادختری به اسم متین آشنا شدم .كه بعد ها متوجه شدم نامزد داره.خیلی دختر راحتی بود و خوش خنده و سر هر موضوعی از ته دل می خندید . با پسرا خیلی گرم میگرفت و خیلی بهشون نزدیك میشد.طوری كه برای خیلی ها جای سوال داشت مگه این نامزد نداره پس چرا این طوری با پسرها راحته.جواب این سوال ها خیلی طول نكشید،یك روز نامزدش رو آورد به دانشگاه و به دوستاش معرفی كرد بله همه جواب سوالشون رو گرفتند.جریان این بود نامزد متین خانون قیافه جالبی نداشت با اون صورتی كه در حین كم سالی پیر به نظر میرسید و دندونایی كه با فاصله از هم قرار داشت و موهایی كه بلند كرده بود تا بتونه كچلی سرش رو مخفی كنه با خنده های زشتش و ... خب این دختر كه زیبا بود حق داشت برای نیاز انسانیش با پسرهای خوش تیپ و خوشگل دانشگاه بچرخه.
از قدیم گفتند كه چیزه خوب همیشه نصیب شغال میشه
كم كم تو دانشگاه زمزمه هایی به گوش میرسید كه متین بین ساعتهایی كه دانشگاه نیست با بچه های دانشگاه میره بیرون . آخه میدونید برنامه درسی طوری بود كه صبح یك كلاس داشتیم و بعد از ظهر كلاس دیگه داشتیم بعضی دانشجو ها این فاصله رو خونه نمیرفتند و دانشگاه میموندند.خب متین هم از این بهونه استفاده كرده بود و خونه نمیرفت و با بچه ها بود.تا این كه از بهروز دوست صمیمیم شنیدم كه متین دیروز با یكی از بچه ها رفته خونشون و حتی لخت شده و براش رقصیده من باورم نشد گفتم اون نامزد داره و از این حرفا.

بهروز گفت بهت ثابت میكنم كه دخترا رو نمیشناسی.دو روز بعد زنگ زد و گفت ساعت 2 خونه ما باش من با متین میام .بهروز چون از تهران اومده بود برای دانشگاه قزوین خونه مجردی داشت . طبق قرار رفتم خونه بهروز و منتظر موندم در همین حین تلویزیون رو روشن كردم و یكی از كانال های ماهواره ای رو تماشا میكردم كه زنگ در به صدا در اومد رفتم در رو باز كردم بهروز با متین اومدند بالا ،به بهروز گفتم كه مگه كلید نداری كه زنگ زدی گفت ترسیدم لباس تنت نباشه گفتم زنگ بزنم .من و بهروز خیلی شوخی داریم.بعد از كلی تعارف و احوالپرسی متین اومد داخل و رو كاناپه نشست. كه بهروز گفت من یكی دو ساعت جایی كار دارم باید برم خیلی واجبه.گفتم مهمون دعوت كردی و خودت میری؟گفت مهمون چیه صاحب خونست كه متین زد زیر خنده از اون خنده های شیطونی،بهروز رفت و من موندم و متین.اون روز هوا خیلی گرم بود و چون از صبح سر كلاس بودیم متین گفت راستی میتونم دوش بگیرم اینقدر هوا گرم بود كلی بدنم عرق كرده از خودم بدم میاد.گفتم بفرما حموم.نمیدونم چرا نمیتونستم قبول كنم كه متین این جوری كه بهروز میگه نیست اصلا نمیتونستم بهش احساسی داشته باشم چون میدونستم نامزد داره، رفته بود حموم و منم داشتم تلویزیون تماشا میكردم كه یهو دیدم صدای آواز میاد ،به سرم زد از سوراخ كلید در نگاهی بندازم ببینم چی میكنه با كلی زحمت و ترس به داخل حموم نگاه كردم ولی چیزه زیادی معلوم نبود بی خیال شدم ولی یك چیزی مثل خوره افتاد به جونم كه باید ببینم بهروز راست میگخ یا سر كارم.رفتم و از آشپز خونه صندلی برداشتم و گذاشتم زیر پام از بالای در كه شیشه بود كاما و به صورت واضح داخل حموم رو دیدم ولی یخورده بخار روی شیشه نشسته بود.
چیزی رو كه میدیدم تصورش برای كسی كه متین رو تو اون مانتو و لباس دیده بود مهال بود.چه اندامی داشت ران هاش كلفت و كونش گوشتی و سینه های بزرگی داشت مونده بودم این سینه های بزرگ و چه طوری زیر مانتو مخفی میكرد و سفیدی بدنشم كه هر چی بگم كم گفتم روی برف رو كم كرده بود . بخاطر این كه شورت و سوتینش خیش نشه كامل لخت شده بود من كیرم داشت منفجر میشد داشت شلوارم رو پاره میكرد خدا بگم چیكارت نكنه بهروز این چی بود آوردی تو خونه اصلا یادم رفت این نامزد داره و گناه داره ،كامل داشت بدنش رو می شست حتی لای كوسش رو من داشتم دیوونه میشدم نمیتونستم واقعا خودم رو كنترل كنم باید بودید و میفهمیدید چی میگم .دیدم شیر آب رو بست زود از صندلی اومدم پایین و صندلی رو گذاشتم تو آشپز خونه. رفتم جلوی تلویزیون نشستم.كه دیدم زنگ حموم رو داره میزنه داد زدم چیه كه گفت حوله میخوام اینجا حوله نیست.رفتم جولوی در حموم كه دیدم سرش رو از لای در آورده بیرون و میخنده و میگه حوله بدو حوله رو بیار میگم اینجا خونه بهروزه حوله رو از كجا پیدا كنم. از روی عمد رفتم تو اتاق خواب و یك مدت دیگه اومدم بهش گفتم پیدا نكردم گفت اینم شد حرف تنم رو چطوری خشك كنم منم شوخی كردم گفتم بیا خودم خشكش میكنم و رفتم رو كاناپه نشستم و تو فكر اون لحظه ای كه تو حموم دیدم بودم گفت چی شدی كجا رفتی ؟ گفتم جلوی تلویزیون نشستم چیه.گفت من چی كنم رفتم جلوی حموم دیگه حال خودم رو نمیدونستم دست زدم به صورتش گفتم این كه خشك شده دست زدم به دستش كه در رو گرفته بود گفتم این كه خشك شده در رو یخورده فشار دادم و بیشتر باز شد اونم مقاومتی نكرد گردنش رو هم دست زدم گفتم اذیت میكنی بدنت خشكه كه گفت تنم خیسه كه من در رو كامل باز كردم اون یك دستش رو جلوی كوسش گرفت و یكی رو هم جلوی پستوناش ،یهو خندم گرفت گفت مرگ به چی میخندی گفتم متینه تو دانشگاه رو ببین و متینه تو حموم رو چقدر جیگر شدی .بدش نیومد و عشوه اومد گفتم بیا بریم بشین رو كاناپه تلویزیون ببین خشك میشی.زدم یك كانال پورنو .خودمم كنارش نشستم اونم سوتین و شورتش رو پوشید اومد نشست جلوی تلویزیون باورم نمیشد متین با این وضعیت جلوی من نشسته.چند دقیقه كه از تماشای تلویزیون گذشت زیر چشمی نگاه كردم دیدم داره من رو نگاه میكنه گفتم خشك نشدی گفت نه گفتم میخوای خشكت كنم؟گفت از خدامه كه من یهو بغلش كردم اونم از خدا خواسته دستش رو باز كرد و بغلم كرد كه صورت هامون مقابل هم قرار گرفت و لبهامون تو هم گره خورد متین چنان لبی از من میگرفت كه گفتم تا دو روز جاش كبود میمونه و تابلو میشه ، دست راستم رو بردم سمت پستونش و مالیدمش خیلی سفت و
برجسته بود گفت بزار سوتین رو در بیارم راحت تر باشی برگشت و من باز كردم بند سوتین رو، دو تا پستون عین هلو كه نه عین هندونه افتاد بیرون تو دستام جا نمی شدند فكر كنم 5 دقیقه ای داشتم میخوردمشون كه دیدم متین به سر و صدا افتاده و آخ و اوخش رفته بالا اومدم پایینتر و شكمش رو خوردم و با دستام سینه هاش رو میمالیدم گفت برو پایین دیوونه دارم میمیرم، اومدم پایین تر و از روی شورت كوسش رو مالیدم كه دیدم متین داره میلرزه فهمیدم ارضاء شده بعد خندید و بهم چشمك زد و تشكر كرد. شورتش رو در آوردم و خودمم كامل لخت شدم و به صورت 69 شروع كردیم به خوردن كیر و كوس هم واقعا تو كارش اوستا بود خیلی حرفه ای این كار رو میكرد. متوجه شدم داره ابم میاد بهش گفتم دیگه بسه اونم خندید و گفت ترسیدی خیس كنی.اولش كه بهتون گفتم كه خیلی دختر راحتیه اصلا جلوش فحش و این چیزا بدی براش فرق نمیكنه .فقط میخنده، برشگردوندم و میخواستم بزارم تو كوسش كه گفت هنوز دخترم و پرده دارم گفت از كون حال میكنم منم از خدا خواسته قبول كردم چون كمتر پیدا میشه زنی كه بخواد از كون سكس كنه میگه هیكلم بهم میریزه از این كس شرا ، این خودش داوطلب بود رفتم تو اتاق خواب بهروز و كرمش رو برداشتم اوردم بیشترش رو زدم به كیرم و دو انگشت هم كامل دور سوراخ كون متین و با نگشت فرو كردم تو سوراخش تا چرب و لیز بشه بعد به حالت سگی وایستاد و من هم با اجازه كیرم رو گذاشتم در سوراخ كونش و آروم سرش رو بردم تو سوراخ كونش كه اخش رفت بالا نمیدونید این آخی كه گفت چطوری جیگرم رو اتیش زد با یك فشار نصف بیشترش رفت داخل كونش كه دیدم میخواد در بره كیرم رو در بیاره كه با دست گرفتمش و چند دقیقه تو همون حالت روش موندم بعد آروم شروع كردم عقب جلو كردن چند بار عقب جلو كردم كه دیدم اخ و اوخش از روی حال كردن هست تا ته كیرم رو بردم تو كه با عشوه گفت اوووف پاره شده مثل این فیلمهای پورنو با سرعت بالا 80 كیلو متردر ساعت تلمبه میزدم و متینم فقط آخ و اوخ میكرد كه دیدم داد و بیدادش خیلی زیاد شد و بعد لرزید و بی حال دراز كشید روی زمین ،گفتم میخوای ادامه ندم؟گفت مگه ارضاء شدی گفتم نه ولی آخراشه دیگه كه

گفت نه ادامه بده تا ارضاء بشی گفتم این معرفتت من رو كشته.منم بعد از حدود یك دقیقه احساس كردم داره آبم میاد بهش گفتم گفت بریز تو كونم اینجا رو به گند نكش منم نامردی نكردم و هر چی آب داشتم ریختم اون تو گفت آتیشم زد خیلی داغ بود گفتم تابستونه دماش رفته بالا دیدم خندید و ازم تشكر كرد و ازم یك لب گرفت گفت خیلی بهم حال دادی ممنونم واقعا احساس خوبی بهم دست داد منم گفتم قابلی نداشت ، خندم گرفت گفت چرا میخندی گفتم آخه قرار بود خشكت كنم حالا خودمم باید برم دوش بگیرم هر دومون خیس میشیم اونم خندید با هم پا شدیم و رفتیم حموم ،تو حموم اینقدر با كیرم ور رفت و كونش رو به كیرم مالید بازم كیرم بزرگ شد بهش گفتم این بزرگ بشه باید جوابش رو بدیا متینم از خدا خواسته گفت جواب اون با من یك بارم تو حموم زیر دوش اب سرد با هم حال اساسی كردیم و دوش گرفتیم اومدیم بیرون و موندیم تا خشك بشیم تا لباس بپوشیم یك ربع بیشتر طول نكشید تا خشك بشیم كل این یك ربع رو تو بغل من مثل این بچه های كوچولو لالا كرده بود بهش آروم گفتم چرا این كار رو با نامزدت میكنی مگه دوستش نداری؟ گفت قبل از این كه نامزدم باشه فامیلمونه و یك تولیدی كت و شلوار تو تهران داره و تو قزوین هم یك مغازه فروش كت و شلوار تو پاساژ ملت داره كه اسمشم امیر ابراهیمیان هستش بچه خوب و ساده ای هستش ولی از بس دوستام گفتند تو كجا اون كجا خیلی بهتر از اون میتونه گیرت بیاد یجورایی روی من تاثیر داشت ازش بدم نمیاد خیلی دستش دارم ولی میگم خب من نباید به پای همین یكی بسوزم وقتی این همه پسر هستند كه به من ابراز علاقه میكنند میتونم با اونا هم باشم.از این حرفش خیلی بدم اومد به خودشم گفتم این عینه نامردیه یا نامزدیتون رو بهم بزن یا این كارا رو در حقش نكن درسته زشته و روت نمیشه باهاش تو جمع باشی درسته ظاهرش از سنش بیشتر نشون میده ولی قبول كردی كه شریك زندگیت باشه این چیزی كه میگی بهونست . اونم فقط خندید نمیتونست دیگه مزه سكس های مختلفی رو كه با پسرهای مختلف داشته فراموش كنه.