Powered By Blogger
‏نمایش پست‌ها با برچسب /دختر سکسی سیاوش /دلسوز۲۰ /دخترایرونی/. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب /دختر سکسی سیاوش /دلسوز۲۰ /دخترایرونی/. نمایش همه پست‌ها

ریختن منی در کس+خوردن آلت; خوردن اب کس; ریختن منی,سکس متحرک

عکس ریختن اب منی تو سوراخ دختر

تیکه جواهرتراشیده شده میدرخشید ، کوس پف کرده وکمی گوشتی، سینه های سربالا .... بعدازچند لیس بلند نوک زبونمو فشاردادم توسوراخ کونش ! ..... سرمو چنان با فشاربین روناش نگهداشته بود که 


داشتم خفه میشدم دهانم پرشده بود از آب کوثرش … ...... پس زودبرگرد…. وبکن عزیزم….. جرش بده…. یادت باشه تودیگه مال منی!



من اسمم سامانتاست.. سی سالمه و پونزده سال از شوهرمسامان کوچیکترم . البتهاسم اصلی من ساراست ولی ازبس سامان سامانتا صدام کرده این اسم رومن مونده .. ما باهم زندگی خوبی داشتیم و در این مدت نه اون اهلخیانت بود و نه من . هرچند اون به منم به زور می رسید . وقتی دوستان صمیمی می نشستیم و با هم از سکس می گفتیم یه سری از اونایی که پرروتر بودند و به خیالخودشون صمیمی تر از کیر کلفت شوهرشون می گفتند و از این که دوبار اونا رو به ارگاسم می رسونن وآبشونو میارن . 



شوهرمخیلی زود موقع سکس خودشو خالی می کرد ومنم تاحدودی لذت می بردم اما همیشه بعد از تموم شدن کارمون بازم دلم می خواست منو بکنه ولی عین مادرمرده ها می گرفت می خوابید . با همه اینا 

خیلی خوشبختبودیم . اون کارش بساز و بفروشی بود وهمین حالاشم من و هرکدوم از دو تا بچه هاینوجوونمون که یه دختر و یه پسر هستن صاحب یه آپارتمان هستیم .. هفته دوم عید رو از تهران پاشدیم و راه افتادیم شمال ویلای اختصاصی خودمون . هوا گرم و آفتابی بود وحتی یه لکه ابر هم تو آسمون نمی تونستی ببینی . ما دو تاماشین بودیم . خواهرموشوهرش و پسر ودخترش هم باهامون بودند . 

صبح سیزده بدر واسه این که به ترافیک نخوریم دوست داشتیم زودتر برگردیم تهرون ولی هوای دلپذیر روکه دیدیم هوس کردیم بریم جاده آلاشت و بین راه اطراقکنیم . مثل ما خیلی ها بودند . بساط چای وقلیون و منقل وکباب راه افتاده بود . ناهاروکه خوردیم دسته جمعی دراز کشیدیم تا از این هوای دلپذیر
 لذت ببریم . دوسه ساعت دیگه هوا خیلی سرد میشد . شوهرم طبعش گرم بود و پس از پونزده سال ازدواج طوری رفتارمی کرد کهانگار سال اول ازدواجمونه . یه نگاهی به من انداخت ومنم یه نگاهی به او .. بچه ها رفته بودن خودشونو با انواع و اقسام بازیها سر گرم کنند و بزرگا هم درحالچرت زدن

 بودند . این من و اون بودیم که هوسمون گل کرده بود . تا می تونستیم از اونا دورشدیم . یه خورده خوراکی و آب میوه و تخمه و آجیل هم با خودمون بردیم. انگار داشتیم می رفتیم به اتاق خوابمون صفا کنیم . شوهرم با این جاها آشنایی داشت و قدیما با دوستاش خیلی این طرفا میومد . یه ده دقیقه ای که دور شدیم دیگه نه هیشکی مارو می دید و نه ما کسی رو می دیدیم . رفتیم یه جایی که تابش آفتاب 
اونجارو گرمتر می کرد وآسمون آبی و سر سبزی طبیعت زیبا ما رو آروم تر . صورتمون ازهوس داغ شده بود . خنکی خاص همراه با گرما .. خودمونو کاملا لخت نکردیم اینجا تازه تابستونش آدم به زور می تونه لخت شه . با بوسه شروع کردیم هردومون احساس می کردیم که تب کردیم بلوزمو هم در آوردم و یه زیر انداز نخی رو که با خودمون آورده بودیمپهن کردم تا من و شوهر گلم مشغول شیم . 

شلوارمو هم ازپام در آوردم چون خیلی خیلی داغ شده بودم حتی از هوس زیاد می تونستم خودمو بندازم تو آب .. نهههههه بخشکی شانس این سر و صدا چی بود که از پایین میومد حتما یه زن وشوهر دیگه هم مثل مااینجارو بلدن .-هیس ساکت باش سامانتا اینجا امنه بیخیال -سامان من می ترسمبیا لباسامونو بپوشیم . شیطونو لعنت کنیم و بریم ولی با این حال افتاده بودم روش و ولش نمی کردم . تو عالم هوس ناله می کردم -سامان داری پیر مرد می شی کوسم داره از هوس می سوزهیه خورده لخت تر شو .من که نباید کیرتو از پشت شلوارت بمالم . درهمین حال حس کردمکه دستای سامان دور کمرم حلقه شده وبا قدرت خاصی که سابقه نداشت داره ماساژم میده . یه لحظه چشای پراز هوس و التماسمو باز کردم و دیدم دستای سامان رو زمین افتاده واونم مث من تو عالم خودشه ولی دو تا دست دیگه دور کمرم بود 



-نههههههه ولم کن ولم کن . شروع کردم به فریاد کشیدن . شوهرم که تازه متوجه شده بود جریانچیه خواست بجنبه که دید زیر دست و پای من گیر کرده . یه نفر دومی اومد و اونو محکم نگه داشت و نذاشت که کمک بخوادیا از من و خودش دفاع کنه . اونا سه نفر بودند .-به به خانوم خوشگله می بینم که طبیعت سیزده رو دارین به گند می کشین -خواهش می کنم مارو ول کنین . اگه شما تعزیراتی و گشت هستین مارو ببرین پایین تپه ها تا بهتون ثابت کنیم زن و شوهریم . می دونستم دارم چرت وپرت میگم چون با این قیافه های درست و حسابی که داشتند نشون می دادند که تعزیزاتی و منکرات و از این جور کوس شرات نیستند .-خواهر ما قصد بدی نداریم . اگه بخوای نوبتی صیغه ات می کنیم که حلال در بیاد . خودت که آماده آماده ای .-نه بهم دست نزنین . چشای سامان داشت از کاسه در میومد . سرش دود 

کرده بود دلم واسش می سوخت . ترس برم داشته بود . اگه مارو می کشتند هیشکی نمی فهمید.-بشیر تو مواظب این نره خر و این اطراف باش نوبتی کشیک میدیم . اون دونفری که قصد گاییدن منو داشتند شلوار و شورتشونو در آوردند ولی بلوزشونو در نیاوردند . کیرشون هنوز جا داشت که شق تر شه . 

همین حالاشم دو تا کلفتی کیر سامانو داشت و طولشم بیشتر بود . ترسیدم . اون مقدار خیسی کوسمم خشک ش ده بود . ازهمه اینا بدتر جلوی سامان باید گاییده می شدم .-خانومخوشگله این که سن باباتو داره چه جوری پیشش می خوابی . ما جای داداش کوچیکاتیم ولی درعوض چیزای بزرگ داریم و کارای بزرگ می کنیم . دونفری افتادن روم . دست و پا زدن منم فایده ای نداشت . یکیشون شورت و یکی دیگه سوتین منو در آورد . یه خورده سردم شده بود و به خودم می لرزیدم . منو تو آفتاب قرار 

دادن تا کمتر احساس سر ما کنم . منو طاقباز انداختن رو زمین . یکی افتاد رو منو دیگری هم واسه کمک به اون نیمتنه منو با فشاری که به جفت شونه هام می آوردبه زمین می چسبوند . هروقت که می دیدم دهنم بازه یه فریادی می زدمکه بشیر که نگهبان بود فریاد زد اگه شلوغش کنی چاقو میرهتوی قلب شوهرت . ساکت شدم . اون که 
شونه هامو فشار می داد وبعدا فهمیدم که اسمش بهروزه همین که دید من شل شدم کیرشو در آورد و اونو که دیگه به نهایت رشد و شقیت رسیده بود به لبم چسبونده بود ولی من دهنمو باز نمی کردم . از اون طرف اون یکی که دقایقی بعد متوجه شدماسمش رامینه سرکیرشو به کوس خشکم فشار می داد . همون بیرون احساس درد می کردم ولی چاره نبود باید تحمل می کردم تا زنده در می رفتیم تازه اگه بعدا بهمون رحم می کردند .دیگه ازجیغ کشیدن می ترسیدم .-ناناز عجب کوس تنگی داری . این شوهرت که سن باباتو داره مثل این که خوب بهت حال نمیده . شایدم راست می گفت وکیر غیر استاندارد سامان هنوز نتونسته بود کوس منو گشاد کنه . درد رو به زور تحمل می کردم خیلی آروم گفتم بیرحم سنگدل اونجام جرخورد.-کوسسسسستو میگی خجالت نکش ما اینجا همه با هم محرمیم.-یه خورده که حال 



کنی و گریس کاری کنی این کیر منو و رو غلتک که بیفتی خودتم میای کمکم .-نه نه وای دارم از درد می میرم .. یه فشاری به سر کیرش داد که یه خورده از کله کیرش رفت تو کوسم با یه فشار دیگه چند سانت دیگه رو فرستاد داخل . -خیلی خشکی نازنین . اسمتو که به ما نمیگی مجبوریم بهت بگیم نازنین چون خیلی ناز داری . ببین این طبیعت خوشگلو آب و هوای سالم و آسمون آبی سیر رو که حتی یهلکه ابر هم نداره . سابقه نداشت این موقع سال هوای اینجا تا این حد گرم باشه . بازم بگو سیزده نحسه .. آخ که می میرم واسه سیزده به در . من که سیزده خودمو همین جا در کردم . درد کوس داشت منو از پا مینداخت . فکرمو جای دیگه ای مشغول کردم ,به چیزای بد که یه وقتی شیطون گولم نزنه خوشم بیاد . فکرمی کردم که از اینجا در بریم شوهرم باهام چه رفتاری داره . 
کون ترکیه ای

مثل گذشته منو قبول می کنه یا نه . اون یهخورده حسود هم بود . هر چند خیلی هم زن ذلیل بود . چند دقیقه ای گذشت . رامین خیلی با ملایمت کیرشو می فرستاد تا آخرای کوسم و می کشید بیرون .. -اوخ نازنین من .. داری یواش یواش میشی یه دختر خوب .. کیرشو گرفت جلوی صورت من و گفت اگه باورنداری از این بپرس . می بینی همه آثار خیسی و هوس تو روشنشسته . راست می گفت. من بدون این که بخوام داشت خوشم میومد و خوشمم اومده بود ولی نمی خواستم سامان زجر بکشه . دوستش داشتم بهش احترام میذاشتم . اون شریک زندگیم بود. این جوونا با هوسهای لحظه ای خودشون می رفتند و من و شوهرم بودیم که باید عمری با هم زندگی می کردیم -نه نه من لذت نمی برم . خب اون داخل خودش یه خیسی خودشو داره ازتون متنفرم . ولی کار به جایی رسیده بودکه دیگه چشامو بسته بودم تا در اوج لذت خودم غرق شم ولی خیلی هم مراقب بودم که سامان نفهمه کهدارم حال می کنم . بی اختیار دهنمو واسه کیر بهروز باز کرده بودم ولی قبل از این که کیرشو توی دهنم جا بدم متوجه شدم که سامان همه چی رو می بینه . طوری که شوهرم نفهمه آروم بهش گفتم منو ببرین جایی که ازدید سامان دور 

باشه . استرس عجیبی داشتم . یه خوردهاز خودم خجالت می کشیدم از این که داره خوشم میاد و اون تنفر اولیه داره به لذت تبدیل میشه اونم این قدر سریع . سامان بعد از این جریان چه رفتاری باهام در پیش می گیره . من دچار چه حالتی می شم ؟/؟ با این کشمکشهای درونخودم مبارزه کردم تا بتونم ازلحظاتی که در آن به سر می برم نهایت لذتو ببرم . فکرشو نمی کردم این قدر راحت تسلیم بشم و تغییر موضع بدم . اصلا نفهمیدم کی از تیررس سامان دورشدم. فقط همینو می دونستم که رو دست اون دو نفر در حال حرکتم و جامو دارن عوض می کنن . از وقتیکه بهشون چراغ سبزنشون دادم اونا مث مومتو دستام بودند . کف دستمو گذاشتم رو کوسم و خیسی اونو بهرامین نشون می دادم اونم زبونشو می کشید رو کف دستم و اونو میلیسید . سرمو به عقب بر گردوندم و در حالیکه کیر رامین رفته بود توکوسم کیر بهروزو گذاشتم تو دهنم و واسش ساک می زدم . حالا اون دو تا رو خیلی مهربون تر و جذاب ترمی دیدم . یه جایی قرارگرفته بودم که اون دور دورا می شد رفت و آمد ماشینا رو دید . اکثرامی رفتند طرف جاده اصلی . مسافرایی که درحال بر گشت به خونه هاشون بودند . اوایل بعد از ظهر بود . 
کون ترکیه ای

-خوشگله نازنین همینه.. ما همینو میخوایم . کیف نمی کنی داری یه کیر درست و حسابی می خوری -اوهوووووووآره آرررررره کیففففف داره کوسسسسسسم داره حال می کنه . من اسممسامانتاست سامانتا ... کوسسسسسم داره جا میفته . چقده کلفته کیرررررررت رامین جون . حالا راحت تر میره و میاد .. کیرشو محکم تر می کرد تو کوسم و درش می آورد و از طرفی رو سینه هامخم شده و نوک هر یکاز سینه هامو به نوبتمی مکید . بازم یه لحظه به این فکر افتادم که نکنه این لذت بی نهایت یه بد بختی رو هم به دنبال داشته باشه ولی بازم فوری فکرمو متمرکز لحظه حال کردم تا حال کنم . یه کیر توی 

دهنم بود و یه کیر توی کوسم و یه جفت لب هم رو سینه ام و چها تا دست هم رو تنم.. تازه داشتم به این پی می بردم که بعضی از دوستام حق داشتند که از لحظه هایزندگیشون نهایت استفاده رو می بردند و به یه مرد قانع نبودند.-رااااااااامین -جووووووووون -یه خورده کمرم رو زمین یخ کرده .. زیر انداز در مقابل سر مای زمین نازک بود . -ظاهرا این بهروز خان ما هم یه خورده یخ زده . بهروز برو به این بشیر بگو یه جوری سوژه رو آب بندیش کنه خودش بیاد اینجا . سامانتا خوشگله گرمگن می خواد ... یه لحظه ترس برم داشت-خواهش می کنم سر شوهرم بلا یی نیارین من هر جوری بخواهین بهتون حال میدم وخودمم دارم حال می کنم .. رامین از بغل کیرش انگشت کوچیکه شو کرد تو کوسم و درش آورد و خیسی کوسمو روبرو چشام گرفت و گفت از اینش معلومه که حرف راستو می زنی و بعدشم اونو گذاشت تو دهنش و انگشتشو میکزد .. این کاراش


 هوسموزیاد تر می کرد . بهروز رفت و چند دقیقه بعد با بشیر برگشت . ظاهرا محکم تر شوهرمو بستند و توی دهنشم پارچه ای چپوندند . لباسشونو تا زدند و انداختند زیر زانوم که در مقابل فشار به زمین درد نگیره آخه من پشت به اونا قرار گرفته و قمبل کرده رامین رفته بود زیر من و کیرشو از زمین به هوا کرده بود تو کوسم و بهروز هم پس از این که یه چیزی که نفهمیدم چیه به کونم مالید کیرشو خیلیآروم فروکرد تو کونم -واااااایییییی جررررررخوردم پاره شدم نه نه اوخ اوخ . بهروزواسه اینکه گرمم کنه طوری که مزاحم گاییدن بهروز ورامین نشه

 دستاشو دور کمرم حلقه زده بود و با سینه ها و کمرم ور می رفت وقتی دید دارم جیغ می کشم و ز درد کون می نالم کیرشو فرو کرد تو دهنم ومنم بی اراده همچین کیر کلفتشو گاز گرفتم که این بار جیغ بشیر رفت به آسمون .. بشیر وقتی کیرشو از دهنم کشید بیرون جای دندونام رو کیرش باقی مونده بود -وایییییی درد کون دارم منو ببخش از درد گازت گرفتم . یه خورده حالا بهتر شدم کونم حالا داره به کیر بهروز عادت می کنه -ولی کیر من داره می سوزه سامانتا جون . داره آتیش می گیره . بهروز که دلش سوختهبود کیرشو از کونم بیرون کشید و جاشو داد به بشیر و اونم کیرشو فروکرد تو کونم و حالادیگه بهروز نقش گرمکن منو پیدا کردهبود -بهروز خیلی مردی رفیق .. کون سامانتا کیرمو شفا داده . 

انگاری دیگه سوزش ودرد ندارم ... رامین با خونسردی داشت کارشومی کرد و بهروز و بشیر با دستاشون کونمو مورد نوازششون قرار داده بودند . حالا دیگه گرم گرم شده بودم . بیشتر از یه ساعتی می شد که داشتند منو می گاییدند و در این ده دوازده سالی که از ازدواجم می گذشت هیچوقت تا به این اندازه گاییده نشده بودم . خودمو رو رامین خم کردم . دوست داشتملباشو ببوسم . دوست داشتم سه تایی فشارم بگیرن . دیگه از فریاد زدن هراسی نداشتم . سامانو هم فراموش کرده بودم . حس می کردم که دنیا واین سیزده به در زیبا فقط خودشونو آماده کردند تا من از این طبیعت زیبا و زندگی لذت ببرم . گاهی از خوشی زیاد واسه خودم و اونا آواز می خوندم . یه تغییراتی رو از نظر لذت سکس در خودم احساس می کردم که حس می کردم باید همونی باشه که دوستام از ارگاسم و ارضا شدن میگن . لذت و هوس دور سینه و کوسم یه حالتی پیدا کرده بود که انگار با یه سرعت فوق العاده و یه حرکت چرخشی در حال گشتنه . دستامو بهزیر انداز و زمین فشار می دادم و با فریاد تقاضای کیر می کردم 

-وااااااییییییی نمی تونمتحمل کنم . محکم تر خواهش می کنم . من می خوام کیر میخوام همه رو می خوام دوستتون دارم عاشقتونم کیف کنین لذت ببرین لذت بدین . بکنین منو اوووووفففففف چرا من بی حیا شدم امروز من جنده شمام بکنین منو یه جوری منو بکنین که من دیگه واسه امروز نخوام . منو سیرابم کنین یه جوری بهم آب بدین که دیگه تشنه ام نباشه . رامین گفت سامانتا عزیزم ماهم طوری بهت حال میدیم که بفهمی کیف کردن و گاییده شدن یعنی چه . واسه چند ساعتی سیر و سیراب میشی ولی دوباره هوساین کیرای چاق و چله رومی کنی . اون شوهریرو که من دیدم اگه بیست و چهار ساعته بخواد تورو بکنه محاله که آبتو بیاره -پس تو آبمو بیار مننمیدونم تو داری از چی حرف می زنی فقط می دونم هیچوقت از سکسسیر نشدم . هیچوقت بهاونجایی که می خواستم نرسیدم همیشه تشنه بودم .. 

نزدیک بودبه خاطر محرومیت های گذشته گریه ام بیاد ولی ضربات رفت و بر گشتی دو تا کیر تو دهنم و حرکات کمکی نفر سوم منو طوری کرده بود که هر لحظه داشتم بیشتر از لحظه قبل ازهوس می سوختم وفکرم مشغول خوشی ها شد -جوووووون کون سامانتا رو عشق است . من که امروز با گاییدن این کون از 25 سالگی رسیدم به 20 سالگی .-بشیر اگه بدونی چه کوس تنگی داره از کوس یه دختر بچه هم تنگ تره ..-بشیر , رامین زود باشین منم میخوام با همه جاش حال کنم -صبر کن این خانوم 

خانوما رو ار گاسمش کنیم تا واسه همیشه یه خاطره خوش از سیزده به در و بچه های شمال داشته باشه . حس می کردم دارم بیهوش میشم . دارم از حال میرم قلبم داشت از کار می افتاد . نمی دونستم آخرش به کجا می رسم . راهی بود که تا به حال ازشنگذشته بودم و به آخرش نرسیده بودم ولی خیلی حس و حال خوبی داشت .. فقط حرکتای کیر و اوج لذتمو احساس می کردمو داغی شدید و کوسم مث یه سماوری که شیرشو باز کرده باشن انگاری یه مایع داغی از خودش داد بیرون -آههههههه جوش آوردم یه چیزی داره ازم می ریزه .. رامین که این جور دیده بود گفت جووووووون داری ارضا میشی .. داره آبت می ریزه و با همونسرعت به گاییدنش ادامه می داد . لذت من با یه کشش خاصی همراه بود .. 

-رامین بشیر من آبتونو می خوام. نوبتی بریزین می خوام دونه دونه و جهشبه جهش باهاش حال کنم . اول رامین آبشو سر بالایی ریخت تو کوسم .. -جاااااااان سامانتا این تا حالا این جوری از گاییدن کسی کیف نکرده بودم . و از اون طرف بشیر در حالی که با کف دستشبه کونم می زد گفت اگه بدونی این چه کونی داره آدم به کونش که نگاه می کنه میخواد آبش بریزه چه برسه به این که کیرشو هم توش فرو کنه . اینو که گفت داغیآب کیرشو یواش یواش تو سوراخ کونماحساس می کردم . واسه اولین بار طعم 

شیرین لذت نهایی رو چشیده بودم . از هیجان زیاد نمی دونستم چیکارکنم . کیر بهروز رو گذاشتم تو دهنم واسش ساک زدم و با لذت اونو لیسش می زدم و با مکندگی خاصی اونو به وجد آورده بودم . حس کردم که علاوه بر سوراخ کون و کوس از این طرف هم باید خودمو سیراب کنم . تابه حال پیش نیومده بود که آب کیر سامانو بخورم ولی اونا طوری سر حالم کرده بودند که من حاضربودم لیوان لیوان منی اونا رونوش کنم . همین کارو هم کردم و بهروز در حالی که چشاشو بسته بود و منو محکم به خودش می فشرد آبشو ریخت تو دهنم و منم با لذت همه رو خوردم . چهار تایی تو بغل هم دراز کشیدیم و به آسمون نگاه می کردیم . با هم درددل می کردیم . اصلا یادمون رفته بود کی هستیم و کجا هستیم . شماره تلفن های همو به هم دادیم . واقعا سیراب شده بودم . روحیه گرفته بودم . تازه معنی زندگی و جوونی رو می فهمیدم. دوباره باهم ور رفتند وبعد از چند دقیقه ای هوسم برگشت و کیرهای اونا هم دوباره شق شد 



. زیبایی طبیعت و منظره های اطراف و کوه و جنگل و رود خونه و دور نمای زیبا هم هوس منو دو چندانکرده بود . از اونجایی که یه بار آبشونو خالیکرده بودند این بار منو با مقاومت بیشتری می کردند و دست عوض کرده بودند تا هیچ کیری از هیچ سوراخی بی نصیب نمونه . باورم نمی شد که یه بار دیگه هم به ار گاسم رسیده باشم . دوست نداشتم ازشون خداحافظی کنم . من به اونا مدیون بودم و اونا هم ازم تشکر می کردند .. -سامانتا جون هر وقت نیاز داشتی روز قبلش زنگ بزن تادسته جمعی یا حداقل یکی از ما بیاد پیشت و یه تجدید خاطره ای بکنه -من این خوبی شما بچه های باحالو هر گز 


فراموش نمی کنم . حتی اگه تا مدتها موقعیت جور نشه واستون زنگ می زنم و با هم حرف می زنیم . اون خوش تیپ هارفتند ویه ده دقیقه ای صبر کردم تا از اونجا دورشن و خیلی هم به خودم فشار آوردم که فیلم بازی کنم و خودمو ناراحت نشون بدم که سامان بهم مشکوک نشه ... اونو بازش کردم و رفتم تو هم و با چهره ای گرفته روبروی سامان قرار گرفتم . هر کاری خواستم بکنم گریه کنم نشد . -سامان ! زندگی دیگه واسم ارزشی نداره من خودمو می کشم . می دونم دیگه واست ارزشی ندارم . من خودمو می کشم . می دونم تو دیگه دوستم نداری . -سامانتا واسه ما فیلم بازی نکن . گاهی صدات میومدو من چند کلمه ای رو کهشنیدم داشتی لذت می بردی .. -وقتی خودمو کشتم وقتی بی سامانتا شدی اون وقت می فهمی که من لذت می بردم یانه .. اونا می خواستن تو رو بکشن اگه پیششون فیلم نمیومدم که می کشتنت .. اینه جواب این کار من ؟ خودمو به خاطر تو قربونی کردم. میرم الان خودمو می رسونم جاده و میندازم زیر ماشین تا از دستم راحت شی من دیگه نمی تونم این ننگو تحمل کنم . تا جاده فاصله 

زیادی بود . سامان که تحت تاثیر قرار گرفته بود دنبالم دوید و به من رسید -منو ببخش سامانتا . می دونم خیلی اذیت شدی . می دونی که چقدر دوستت دارم ولی ازاین که یکی دیگه با تو بوده انگار رو دلم کارد کشیده باشن -اگه بدونم با مرگ من این احساس ننگ در تو از بین میره این کارومی کنم -نه نه سامانتا مقصر منم که تو رو آوردم اینجا .. دوستت دارم .. -همدیگه رو بغل زدیم و بوسیدیم و اونم یه دست با اون کیر کوچولوش منو گایید و خواستم که آبشو هم خالی کنه تو کوسم که اگه یه وقتی دسته گلی آب داده باشم بندازم گردن اون . هرچندقرص ضد بار داری میخوردم ولی خب یهو دیدی که عمل نکرد 



. البته این زن شیطون هر کاری از دستش بر میاد . فیلم بازی کردنرو به نهایت رسونده بودم .. سردرد رو بهونه کردم و تا تهرون رفته بودم تو عالم خودم . فقط به خوشی سیزده و خوش یمن بودن اون واسه خودم فکر می کردم , به این که که دفعه دیگه چه جوری می تونم اونا رو ببینم . به این فکر می کردم که حالا راحت تر می تونم دوست پسر بگیرم . وقتی چند روز بعد پریود شدم یه نفسی به راحتی کشیدم .. پایان

کون تنگ


خیلی واقعیت ها تلخ است زمونه خراب کرد من وتو!
دوستان یک بار در شیراز یک دختر ۱۴ ساله افغانی کردم هنوز ان حال کردن و کوس و کون کردن ان صبح را فراموش نکردم

 مثل همین کلیپ کردمش اگر وقت داشتم خا طره اش را مینویسم  این کلیپ ادامه داره
 وقتی داشتم نفیسه را از کون تنگ میکردم برادر کوچکتر امد روی پشت بام

که کیر من تا دسته تو کون نفیسه بود و اخ و اف زده بود بالا وقتی که سر خر این منظره را دید
غیرتی شد من هم در دهنش را گرفتم و شورتش کشیدم تا زانو پایین و سر کیرم تف زدم
با فشار کردم تو کونش که پاره شد و کیر من خونی شد و رستم از حال رفت و نفیسه شوکه شده بود
صبر کن ویدیو میاد عزیز



واااااااااي عجب پاهاي خوش تراشي داشت
يه گرم گوشت اضافي رو بدنش نبود

ساق پاي کشيده
شيکم صاف صاف
تو قسمت باسنش برجستگي داشت فقط
با اون دو تا سينه ماماني و ناز که الآن ديگه با در آوردن تاپش آزادتر ده بود و مي خورد تو چش
مي خواتم سوتينشو باز کنم دستمو بردم رو کمرش هرچي گشتم دگمهاي گيرهاي خدايا حداقل يه زيپ باشه سه نکن

داستان +اموزش گایش کون با عکس

مرکز دانلود کلیپ سکسی وعکس سکسی دختران ایرانی و اسیای و شرقی و غربی
بهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان میباشد
موفق باشيد سياوش
سیاوش دل سوز
کیر کوس کیر تو کون کیر بزرگ داستان کیر کیر خوردن کیر سکسی کیر کردن آب کیر کیر تو کوس کیر دختر کیر ساک کیر کوس کون زن کیر

  توسط علی جون
همیشه تویه ذهنم دوست داشتم با یکی از افراد فامیل نزدیکی بکنم !
نمی دونم چی شد اولا تو نخ دختر عموم بودم ، یه دختر سبزه یکم شکم داشت ، سینه هایه قابل توجه و یه کون در حال ترکیدن!!!!
اما..... نشد!
تا این که پسر عموم ازدواج کرد ، اونم چه ازدواجی کرد ، نه بهتر بگم چه دختری رو شب زفاف کرد ، فکر کنم همه پسر های فامیل شب عروسی تو نخ عروس بودن !!!
آخ بگم براتون از زهرا خانوم "یادم رفت بگم اسمه عروس خانوووم ما زهرا بود":

فقط ادامه بده


سفید به تمام معنا ، این قد سفید بود که دیگه داشت تو ذوق می زد!! سینه اندازه یه هندونه 2 کیلویی (هر کدوم)
باسن : فکر کنم الانم 5 تا گلدون بشه روش گذاشت.لبای غنچه از اون غنچه ها که آدم حشری می کنه.
خوب از داستان دور نشم آقا این خانم توی فامیل جا افتاده بود که خیلی محجبه است؛ یعنی چادری به تمام معنا.
اما نمیدونم چرا پیش فامیل های نزدیک خانوم خانوما راحت می گشت. پیش من (اون موقه 18 سالم بود) پیش بابام ، عموهای دیگم با یه پیرهن استرج تنگ و یه سلوار استرج تنگ (اوه اوه با عضلات ) می گشت !
چشمتون روز بد نبینه هر وقت خونه عموه می رفتیم باید تو دستشویی یه صفایی به طفلم (کیرم) می دادم!
قشنگ یادمه 18 سالم بود عید رفته بودیم خونه عموم (12 فروردین) ساعت 5 بود. می با اسرار زیاد عموم و زن عموم اونجا موندیم که فردا همه با هم بریم 13 به در!
این عروس گل ما ( عروس که می گم 5 ساله که صفرش پریده ها ) تازه گوشی خریده بود. ساعت 9.30 بود که چایی اورد ، وقتی دولا شد آقا لایه اون دوتا چاک سینه هاش رو که دیدم داشتم دیوونه می شدم با خودم گفتم چه عیبی داره کیره من لایه این دوتا هلو پایین و بالا بشه ! از این پسر عمو بی بخار ما که جوجه در نمی یاد! (بچه دار نمی شد نمی دونم چرا) شاید ما تونستیم.
دیگه نتونستم تحمل کنم راه دستشویی رو پیش گرفتم ، از دستشویی که اومدم بیرون با صورت خوردم تو یه چیزی نمی دونم چی بود (خیلی نرم بود ) صورتم رو که اوردم بالا زهرا جولویه چشام بود ،
گفت: چته !
گفتم: چه خبرته گیرکرده این قد عجله داری !
گفت: نه تو اونجا این همه وقت چیکار می کردی !
گفتم : کاره بدی نمی کردم ( آره جونه خودم)
گفت: بیا کنار عجله دارم !
گفتم : بدو تا پوشک نخوای عوض کنی!
اینو که گفتم یه جوری نگام کرد !!! ( ما با هم زیاد شوخی می کردیم ) قند تو دلم آب شد ! با خودم گفتم من بچه آقام نیستم این کوس نکنم !
آقا ساعت حدود 11.30 شب بود که حوس چایی کردم حمید ( پسر عموم ) جلویه تلوزیون دراز کشیده بود !
زهرا تویه اتاقاش بود بقیه هم خواب بودند (طبقه بالا) آخه می خواستیم ساعت 4 صبح بریم، جاده 3000 شمال!
من رفتم تویه آشپزخونه یه چایی بریزم ، دادزدم حمید چایی می خوری! جواب نداد ، دوباره داد زدم ! یدفعه زهرا رو تو درگاه آشپزخونه دیدم گفت: داد نزن خوابه !!!!!
یه جوری تویه درگاه یهوری تکیه داده بود که گفتم این یه عمر جنده بوده!
گفتم: گلم تو چی می خوری !
گفت : نه می برم!
اینو که گفت جا خوردم! اومد جلو چایی منو برداشت رفت گذاشت رو میز آشپزخونه و نشست ! منم یه چایی ریختم و رفتم رویروش نشستم. داشتم هیکل نازشو دید میزدم که یهو نظرم جلب شد به یغه پیرهنش دیدم یه وری وسط یکی از پسون هاشم دوتیکه شده! با خودم گفتم این پستون از تو جاش در اومده!( احتمالاً با خودش ور می رفته ) گفتم یقش یوری بود برای این نظرمو جلب کرد چون چاک سینه هاشو از روبرو هم می شد دید ! این قد که برای اولین بار خال گوشه سینشو دیدم!
یدفه بخودم اومدم دیدم زهرا زل زده به من ! گفت چته ، چت کردی آدم ندیدی یا زن خوشگل ندیدی ! گفتم دیدم اما..... !
گفت اما چی گفتم هی چی !
گفت : یکاری برام می کنی !
گفتم: بگو.
گفت : کار کردن با این گوشی رو به من بگو (p990)
گفتم: بده ببینم! چی شو می خوای بدونی ؟
گفت : هرچی...! نمیدونم عوض کردن عکس، آهنگ و و و !
گرفتم رفتم تو رم گوشی یه 30 ، 40 تا عکس بد نیمه سکسی از دختر داشت !
گفت: چیه خوشگل تر از من دیدی !
گفتم: از تو خوشگل تر ! عمراً.
یدفه جا خورد گفت : بچه پورو ! پا شو دیگه بورو بخواب.
گفتم: خوابم نمی یاد !
گفت: منم می خوام بخوابم ، تنهایی می خوای چیکار کنی ؟
گفتم : حالا!
گفت کار بد نکنی ها!
اینو که گفت با هم زدیم زیره خنده!
زهرا رفت تو اتاق ، من هم رفتم دستشویی برای بار سوم تو اون روز!( یعنی کمر خالی خالی)
از در که اومدم بیرون (دستشویی خونه عموم اینا را دو تیکه ساختن یه قسمت بزرگ نور گیر داره )
دیدم زهرا دوباره به دیوار همون جوری تکیه داده و بد داره منو نگاه می کنه !
گفتم : چته !
گفت : من چیزیم نیست تو چته ! مشکل داری
گفتم :نه !
گفت یا مشکل داری یا داشتی کار بد می کردی این همه وقت !
منو میگی بهم برخورد گفتم هر دوش حالا که چی؟
گفت: اگه هردوشه که هیچی اما اگه... !
گفتم : اگه چی!
گفت : کمکت کنم !
گفتم چی ؟
گفت راحتت کنم !
گفتم یعنی چی ؟
گفت: هیچی ! من میرم بخوابم !
دویدم جلو گرفتمش اولین بارم بود بش دست می زنم یدفه تو دلم هوررررررری ریخت! مکث کردم هیچی نگفتم !
گفت : می خوام برم بخوابم صبح زود پاشم ! بازم هیچی نگفتم ، مات و مبهوت مونده بودم!
یدفه صورتش رو اورد جلو بینیش چسبید به بینی من ، صورتشو کج کرد لباشو گذاشت رو لبام ، داشت میک می زد ! رفت عقب !
گفت: زبونت فکر کنم حالا باز شد!!!!!!!!!!!!
یهو بخودم اومدم !
با پته پته اومدم حرف بزنم ! که گیدفه
گفت: می خوام برم بخوابم ، تو نمی خوابی !
هیچی نگفتم ! دستمو گرفت برد تو اتاق ! تو راه حمید هنوز جلویه تلوزیون خواب بود !
تو اتاق که رفتیم گفت : تا حالا با کسی از این کارا کردی ، گفتم نه !
گفت خوب اشکال نداره ! دستمو گرفت هی می مالوند ، با اون یکی دستش زیپ شلوارشو باز کرد و دستم کرد تو شلوار استرجش هی می مالید و اوه اوه می کرد ! ! ! !
انگوشتمو از کنار لبه های شورتش به کوسش رسوندم که یهو یه آه خفیف کشید گفت حرفه ای هستی ها! دکمه شلوارشم باز کرد من داشتم می مالیدم !
گفت: پس من چی از ظهر تا حالا تو نخ ملهتم ! اینو گفتو و گمرم رو باز کرد دکمه های شلوارمو باز کرد کیر شق شده ما رو گرفت تو دستش گفت: جانم تا حالا کجا بودی گفتم : تو دستشویی به تنهایی ! خندید و گفت اشکال نداره الآن براش جبران می کنم ! نشست جلو پاهام تا ته کرد تو دهنش نمی دونم میک می زد، می خورد ، لسی می زد ! اما داشت دیونم می کرد ! 15 دقیه که خورد گفت کمرتو شل کن بزار بیاد گفتم این حالا حالا ها نمی یاد از ظهر تا حالا 3 بار خالی شده !
گفت خو ب باشه!
گفت: نمی خوای کاری بکنی ؟
گفتم اجازه هست !
گفت: کاملاً در اختیارتم !
دستامو گزاشتم رو سینه هاش داشتم دیونه می شدم ! پیرهنشو گرفتم کشیدم بالا خودشو از زیرش آزاد کرد !
وای ی ی ی ی ی چی می دیدم !
یه سوتین سفید بایه بدن سفید تر از اون سوتین خوابوندمش رو تخت جوری که پاهاش لبه تخت آویزون بود شلوارمو کامل در اوردم ! نشستم رو سینه هاش با خودم گفتم : نه مردیم و کیرمو نو کردیم لایه این دو تا هلو !
از پایین سوتینش کردم تو هی سینه هاشو از رو یوتین می مالید و آه خفیف می کشید ! بلندش کردم سوتینشو باز کردم شورو کردم به خوردن! باید گفت سینه هاشو داشتم ساک می زدم!
دیگه این قد آه آه کرد که گفتم همه بیدار شدن !
رفتم پایین هنوز شلوارش پاش بود شلوارشو در اوردم گفت بدو دارم می میرم گفتم وایسا !!!!!!
کیرمو گزاشتم رو شرت صورتیش هی جولو عقب کردم گفت : دیونه بزن توش دارم می میرم ! دیگه شورتشو در نیاوردم ! پاهاشو باز کردم لایه شورتشو زدم کنار کردم توش!!!! آه آه اوووووه ، وای ی ی ، جان بکون ! تا ته پاره کون بودو ! جونم وای! هی می گفت و منو بیشتر حشری می کرد هر چی می گفت آروم تر می کردم تا بیشتر آه و اوه کنه چون خیلی دوست دارم ! ( زجرش می دادم!) دیدم نه این جوریها آبم نمیاد گفتم پاشو دمرش کردم زیره شکمش یه بالشت گذاشتم ! شورتشم در اوردم ! دوبار ه کردم تو کسش این دفه خیلی حال داد ! تندش کردم این داد زد که گفتم الآن همه پشته دروایسادن ! ساعت 1.45 بود! نمی دونم کی ارضا شد ! اما دیگه بی حال شده بود ! منم که یه سوراخ قهوه ای جولوم دیده بودم ! مگه می شد تو کار آبم نیاد!
سرشو گزاشتم دم سوراخ کونش ! جداً خیلی تمیز بود !
یه هول دادم یه آه کشید گفت نه جانه من بکش بیرون گفتم ضر نزن من آبم هنوز نیومده! گفت می خورمش تا بیاد اما اونجا نه ! گفتم نوچ! تا ته هلش دادم تو اومد جیق بزنه که خودش جلو دهنش گرفت هی آه آه میکرد پاهاشو باز کردم شوروع کردم تلمبه زدن فکرکنم داشت می یوخت اما حالم می کرد ! آخه کیرم کلفته اما کوتاهه!
داشت آبم می یومد ! فهمید گفت بکش بیرون از جولو بکن گفتم نه دیگه داره میاد ! گفت اشکال نداره بزار جلو! برشگردوندم ، دیگه حال نداشت! کردم تو دوتا تلمبه زدم گفت در نیاری ها همشو بریز اون تو ! گفتم : برو گمشو دیوونه که نیستم ! گفت بریز اومدم بکشم بیرون پاهاشو دور کمر قلاب کرد هرکاریش کردم نتونستم بکشم بیرون همش ریخت اون تو!!!!!!!
پاهاشو که باز کرد می خواستم بکشمش که گفت ناراحت نباش لولمو بستم ! خیالم راحت شد افتادم!
زهرا پاشد رفت حموم من هم تو تراس دستشویی خودمو تمیز کردم ساعت 2.25 دقیقه بود که خوابیدم

کیر تو کون
کون تنگی داشت
کیر تو کون



حشری شدن من و دختر عموم

دختر عموم 20 سالشه و 2 سال میشه ازدواج کرده (دوسال از من بزرگتره) عموم نزدیک خونه ما خونه داشتن من و دختر عمو با هم خیلی صمیمی بودیم...
از کوچیکی با هم بازی می کردیم یادمه یه روز که حدودا 10 سالم بود و اون 12 سالش بود با هم بازی می کردم به من می گفت که مالتو نشونم بده من که از این کار خوشم نمیومد با اجبار این کارو می کرد و به مال خودش میزد... این دوران گذشت. من 14 سالم بود که اون ازوداج کرد و از ما دور بود (خونه شوهرش) اون بعضی وقتا میومد خونه مامانش من میدیدمش ولی کاری نمی تونیستم بکنیم(سکس) میدونیستم اون هم همین فکر رو می کرد....
بلاخره یه روز که دختر عمو اومده خونه مادرش بی خبر از این که اونا نیستن بلاخره مجبور شد خونه ما باشه چون مامانم بهش گفته بود تا شب بر می گردن ولی از زن عمو خبری نشد.
ناچار باید خونه ی ما می موند همین طور هم شد خوب شام رو خوردیم و همه رفتن بخوابن اون با خواهرم که از من بزرگتره خوابید (تو اطاقش) من اولش بی خیال شده بودم.. (از سکس)
ولی نمی دونم ساعت چند بود که از خواب بلند شدم وفکر شیطنت آمیزی یادم افتاد.
گفتم باید یه کاری بکنم رفتم دم اطاق که دختر خواب بود به هر بدبختی شد درو باز کردم طوری که بیدار نشن آروم آروم رفتم نزدیکش یعنی در چند سانتی متر اون قرار داشتم قلبم مثل آهنگ های دی جی میزد نمی دونم چه ترسی برداشته بودم از کارم پشیمون شدم ولی مگه می شد؟
بلاخره دلو زدم به دریا دستمو خیلی آروم گذاشته روم کمرش دختر عمو طوری خوابیده بود که پشتش به من بود کمرشو مالش دادم کم کم رسیدم به بازوش بازوهاشو میمالیدم دیدم هیچ عکس العملی نشون نمیده جرعت پیدا کردم رفتم سراغ سینه هاش سینه هاشو که مالش دادم
بیدار شد به صورتم نگاه کردم دوباره چشاشو بست من فهمیدم که مقاومتی برای کار من نداره
سرمو بردم به گوشش گفتم بریم تو حموم ( چیزی نگفت فهمیدم که نمیخواد - خوب حالا باید دست به کار می شدم بدون اجازه رفتم پاین شلوارشو کشیدم پاین آروم پاشو وا کردم مقاومتی نداشت خودشو سپرده بود دست من سرمو بردم پاین و شروع کردم به خوردن کسش باور نمی کند اینقدر نفساش تند شده بود که داشتم در اوج شهوت میرسیدم (یادم رفت بگم این اولین سکس من بود همه کارا رو از تو فیلم ها یاد گرفت بودم) کسشو خوب خوردم بعد میخواستم بکنمش آخه چه جوری /؟ من پهلوش خوابیده بودم نمی شد برم روش خوب تا میخواستم کیرمو بزارم لای پاش که آروم گفت بریم حموم. من هم خد خواسته گفتم چشم من اول رفتم دنبال اومد رفتم حموم دیگه همه کارا رو کرده بودیم بهش گفتم ساک... گفت خوشم نمیاد.
وسط حموم دراز کشید و پاهاشو باز کردم آروم کیرمو گذاشتم رو کسش دادم تو
وای چه کسی آخه خیلی داغ بود همون اول میخواست آبم بیاد جلوی خودمو گرفتم بعد از چند بار تلمبه زدن بدون اجازه کیرمو کردم تو کونیش گفت دیوونه اجازه بگیر بعد از چند بار میخواست آبم بیاد که دوباره کشیدم بیرون و کردم تو کسش 4- 5 بار با سرعت تلمبه زدم که آبم اومد همشو ریختم تو راستی یادم رفت بگم دختر عمو بچه دار نمی شد. بعد همونجوری بودم یه چند دقیقه با هم لب گرفتم و ازش خواستم که هر وقت اوضاع رو برا بود با من سکس کنه..
صبح که پاشدم خواهرم به من یه جوری نگاه می کرد اون هم فهمیده بود
 عروسی
کوس کس پشمالو,دانلودکلیپ های,سکی دختران,دانلودسکس سکسی کوس کون ساک سینه سکس ایران تهران ... کس کیر ممه اب منی فراوان · سکس.لزبینهای.کیردار