Powered By Blogger

گایش کون ,عکس سکسی دختر ترک+ داستان های و خاطرات سکسی

مرکز دانلود کلیپ سکسی ایرانی و جنده افغانی یا پاکستانی , عربی عکس سکسی دختران بهترین سایت مجانی و اسان سکسی فارسی زبان میباشد
موفق باشيد سیاوش
http://iranpress3gp.blogspot.com/

هر عکس سکسی که دلت بخواد داخلش هست



گایش کون ,عکس سکسی دختر ترک+ داستان های و خاطرات سکسی
گایش کون

گایش کون
گایش کون
عکس سکسی


ماجراهایی که براتون تعریف میکنم تماما واقعی و هیچکدوم زاییده تخیلات نیست ......تمامش برام پیش اومده و من هنوز از این خاطرات لذت میبرم .راستش نمیدونم از کجا شروع کنم ولی لازمه بدونین تمام قضایا رو بی کم و کاست میگم هر چند من نویسنده نیستم و تنها اسامی رو



تغییر دادم . ماجرا از اونجا شروع شد که ما به محله جدیدی رفتیم من حدودا سال سوم دبیرستان بودم و چشم و گوش بسته عجب دورانی بود ..اینو واقعا میگم چون اون موقع حتی نمیدونستم زن و شوهر تو شب عروسی چی میکنن دلیلشم خونواده بودن چون یدونه بودم حاضر بودن هر چی رو که میخوام در اختیارم بزارن ولی مثلا کوچه نرم ..!اون موقع ها هنوز مدرسه غیر انتفاعی و .. نبود منو تو یک مدرسه دو شیفته ثبت نام کرده بودن اینا رو میگم تا بفهمید با چه گاوی طرفید! من کلا 2 تا دوست فابریک داشتم که اونا هم از من خر خون تر بودن و ما سر صدم نمره با هم رقابت داشتیم . بهرحال اونسال بدرم یک پول قلنبه رو با بدبختی وام گرفت و رفتیم تو چند محل بالا تر و از شر مستاجری راحت شدیم و من از این جهت خوشحال بودم که یک اتاق نقلی ولی باحال دارم تا اون روز من خونه رو ندیده بودم تا اسباب کشی موقعی که داشتیم اسبابارو جابجا میکردیم هرکدوم از همسایه ها تو آپارتمان با یک بهانه ای میومدن بیرون ببینن این همسایه جدید کیه . رویهمرفته ما 5 واحد بودیم که واحد ما طبقه اول روی پارکینگ بود. دو هفته ای گذشت و ما کم کم با همسایه ها عیاق شده بودیم یعنی سلام و علیک میکردیم خصوصا مادرم بیشتر از همه با همسایه طبقه همکف رفت و آمد پیدا کرده بود اونا هم مثل ما زندگی کارمندی داشتند وتنها فرقشون این بود که مستاجر برادر شوهرش بودند کلا 2 تا بچه داشتند : شیرین که 5 سال از من بزرگتر بود و شهاب که 7 سالش بود مادرشون هم فریده خانوم حدودا 45 سالی داشت که البته ماجرای اصلی از اینجا شروع میشه : کم کم که رفت و آمدا زیاد شد پای شیرین هم به خونه ما باز شد یعنی جوری شده بود که مادرم چون آرزوی دختر داشت اونو مثل دخترش دوست داشت من هر روز که بعدازظهر میومدم خونه میدیدم داره به مادرم کمک میکنه یواش یواش سر صحبت رو با من باز کرد و کم کم نوار و کتاب رمان وشعر بهم قرض میدادیم و گاهی در مورد فیلمها بحث میکردیم شیرین دختری بود مثل دخترای دیگه ولی کمی بازیگوش بود چهره ای معمولی داشت با لبای گوشتی و موهای کوتاه ویک خال زیبای کوچلو هم بالای لبش سمت راست بود که خیلی جذابش میکردقدش متوسط بود و یکمی تپلی یعنی فربه نبود گوشت آلود بود معمولا یک تاپ یا پیرهن مردونه و دامن میپوشیدو چون از من بزرگتر بود ازم رو نمیگرفت وتو خونه بدون روسری بود.بهرحال یک روز که کتاب بر بادرفته رو به من برگردوند دیدم یک دونه عکس توشه که یک زن و مرد توبغل هم دارن لب میگیرن از اون کارت پستالهای عاشقونه حتما شما هم دیددید نه ؟ من اتفاقی اونو دیدم روز بعد که اومدم خونه دیدم ÷یش مادرم نشسته تو آشپزخونه بهش گفتم راستی لای کتاب یک عکسو جا گذاشتی ! دیدم جلو مادرم لبشو گاز گرفت و اخم کرد و منم ادامه ندادم رفتم لباس در بیارم پشت سرم اومد تو اتاق و گفت این چه حرفی بود زدی ندیدی گوشای ما مانت تیز شد منم عین ماست گفتم بابا چیزی نبود که خواستم بگم ..گفت بی خیال عکسو گرفت و رفت چند روز گذشت زیاد طرفم نمیومد و منم بوق بودم!تا اینکه عصر پنج شنبه طبق معمول مادرم با فریده خانوم برنامه بهشت زهرا داشتن منم که پنج شنبه ها عصر کلاس نداشتم بعداز نهار رفتم بخوابم تو خواب و بیداری بودم که مادرم گفت حواست به خونه باشه جایی نری خونه رو خالی نذاری و از این جور حرفه فقط شنیدم گفت کلیدو میدم شیرین با شهاب بیان پیشت یک سری هم به غدا بزنه خلاصه من خوابم برد یکهو دیدم یکی مثل اینکه داره نازم میکنه از خواب پریدم انگار مومو آتیش زده بودن دیدم شیرین اومده لبه تخت نشسته و داره با موهام ور میره تا دید بیدار شدم گفت ببخشید بیدارت کردم شهاب خواب بود حوصلم سر رفته بود ... گفتم عیب نداره گیج شده بودم گفت راستش تو خواب خیلی قشنگی منم کم نیاوردم بی اختیار گفتم چشات قشنگ میبینه خندید و خم شد و سرمو بوسید تو همین حین از تو درز پیر هنش خط سینشو دیدم چه سینه های درشتی داشت !تا حالا دقت نکرده بودم من سر شده بودم دست و پامو گم کرده بودم و از جام تکون نمیخوردم نگاش کردم بنظرم زیباترین دختر عالم بود یکم چشاشو کشیده بود و رز گل بهی زده بود دیدم آلتم یواش یواش داره سفت میشه چشاش خیلی خمار بود قضیه بر عکس بود اون داشت منو میمالید ! یواش یواش رسید به سینه هام و شونهامو میمالید سکوت مطلق بود هوس کردم منم کاری کنم دستمو بردم رو دستش اونم دستمو برد صاف رو سینش گذاشت .واه ! چقدر سفت بود ییواش یواش شروع کردم به مالیدن که دیدم آروم شده و چشاشو بسته و دیگه تنمو نمی ماله آروم دکمه پیر هنشو باز کردودستمو برد تو چقدر گرم بود ! نوک سینشو زیر دستم حس کردم نمیدونستم باید چکار کنم داشتم میترکیدم نیم خیز شدم اون راهتتر نشست و من پیرهنشو تا آخر باز کردم دو تا سینه سفید اینکه میگم با تاکیده ! واقعا سفید و درشت جلوی من بود که تو یک کرست سفید توری داشت میترکید کرستشو بی اختیار زدم بالا و اون دستمو گذاشت رو سینشو و گفت : یواش بمال درد میکنه منم شروع کردم نوازش سینش باور کنید تمام این اعمال غیر ارادی بود و من تا اون موقع بجز فوش ناموسی نه چیزی دیده بودم و نه شنیده بودم حتی عکس سکسی هم نمیدونستم چیه .یعنی عین چغندر بی احساس بودم بهر حال دیدم یکهو لبشو گذاشت رو لبم و شروع کرد مکیدن و زبونمو خوردن چندشم میشد ولی تحمل کردم از برخورد خالش با لبم احساس در من بیدار میشدبعد سینشو نزدیک دهنم کرد و گفت یکم بلیسش گفتم نه گفت ترو خدا دارم میمیرم منم چون بلد نبودم آروم مثل بچه هم میمالیدم و هم میلیسیدم لرزشو میشد از تمام بدنش فهمید یواش دامنشو زد بالا و دستشو برد توشورتش من به کارم مشغول بودم که دیدم انگشت لزج شدهشو برد رو نو.ک سینش مالید و سرمو برد سمتشو گفت بخور منم از روی کنجکاوی خوردم یکمی دومزه بود بدم نیومد بار بعد که دستشو اورد بیرون یک عالمه خیس بود اول مالید به سینش و بعد انگشتشو کرد تو دهنم و گفت خوشمزه اس نه؟نگاش کردمو با بیمیلی اونو لیسیدم مثل یک خلط تو گلوم مونده بود آروم پتورو زد کنارو گرم کنمو کشید پایین واز تو شرتم کیرمو تو دستش گرفت باور کنید تا بحال اینقدر بزرگ ندیده بودمش ..یکمی باش بازی کرد و بهم گفت بسه دیکه رو کمر بخواب منم عین بره اطاعت کردم کون گندشو داد سمتمو خم شد رو کیرمو دیگه چیزی ندیدم یکهو احساس کردم چیز داغ و با حرارتی روی کیرم کشیده میشه مث اینکه داشت با زبونش رو کیرمو میلیسه بعد آروم آروم سرشو کرد تو دهنشو من خودموباخته بودم احساس پرواز میکردم هربار که اونو میکرد تو دهنش با زبون میلیسیدش و بعد یکمی خایهاموبا دست نوازش میکرد و میداد بیرون منم آهسته از روی شرتش کونشو میمالیدم و دستمو به اطراف روناش میبردم کم کم خودشو جابجا کرد منم میترسیدم به کسش دست بزنم خودش دستمو برد رو شرت طرفت کسش خیلی درشت بود دستم کاملا لزج شد دستم کردم تو شورتشو و مالیدم تا اونروز نمیدونستم حتی سکلش چجوریه !تب کرده بودم حرکاتمون یکنواخت شده بود که حس کردم به اوج رسیدم تو همین حین چشامو باز کردم دیگه میتونستم ببینمش عین یک گاو خم شده بود و با ولع میمکید سینه هاشم به رونام میخورد منم هنوزدستم تو شرتش بود... تو همین حین یک نگاه شهوت آلود بمن کرد پاهاشو بهم فشار دادو نالید و بی حرکت شد همینطور کیرم تو دهنش بود بعد مجددا با حرارت شروع کرد نگاهم که به لبش افتاد و خالو دهنشودر حال مکیدن دیدم دیگه نتونستم تحمل کنم و دیدم آبم داره با فشار بیرون میاد چه لذتی داشت دستمو بردم تا سرشو بیارم بالا و کیرمو با دستم بگیرم آبشو خالی کنم که دستمو با تندی پس زد و مکیدنو بیشتر کردو بیضهاموچنگ میزد تو رویا بودم دوست داشتم خالشو گاز بگیرم که اومد آه............ که چه لذتی نمیدونم تا حالا امتحان کردید یانه انگار تموم عالمو بهتون دادن تمان آب بدنتون میخواد بیاد بیرون اگه یک بار امتحان کنید مشتری دائمیش میشید بیضه هام میلرزید و حرارت لبشو حس میکردم ول کن نبود و با زبون در خالی شدنش کمک میکردو من نمیدونستم کجاداره میریزه چشامو بسته بودم همش که خالی شد یکم سرشو لیسید و بلند شد کلاهک کیرم قرمز شده بود و رنگ گل بهی رزش بهش مالیده شده بود سبک شده بودم یادم افتاد نکنه پتو و ملافحه رو کثیف کردم !دامنشو درست کرد منم نیم خیز شدم و شلوارمو تند کشیدم بالاو داشتم دنبال جای کثیفی میگشتم نگاش کردم لبخند شیطنت آمیزی زد و بریده بریده گفت یک..کمی.. شو.....ره ! چ....قدر....ب..ا نم..کی ! ای با با آب من تو دهنش بود و داشت مزه مزه میکرد دهنش پر بود و وقتی حرف میزد زبونش چسب چسبی بود یکم هم دور لبش ماسیده بود یکدفعه قورتش داد و با زبونش دور لبشو و با نوک زبونش روی خال با نمکش رو لیسید تو همین حین کرستشو درست کرد و دکمه هاشو. بست.با تعجب بهش گفتم : خوردیش ...مریض نشی ؟ گفت : دلت میاد تو شیر منو بخوردی نامرد من نخورم ؟!تازه مگه نمیدونی مردا زنارو از اینجا شیر میدن گفتم دختر مریض میشی ها؟ گفت : همش انرزیه تو تمام کتابا نوشتن تو که ماشالا کتابخونی تو دیگه چرا .؟!راز طول عمره تازه واسه پوستم کلی خاصیت داره فکر میکنی چی باعث رشد جنین میشه .؟ هان ! همین ویتامین و پروتئین اینه دیگه؟! من حاج و واج نگاهش میکردم گفت بار اولت بود نه ؟ سرمو تکون دادمو گفتم تو چی ؟ با انگشت رو بینیم کشید و گفت بتو چه فضول ! بار اولت بود که اینقدر خوشمزه بود ..... و به جای دیگم دست نزدی یک جیغ کوچک کشید و گفت ایوای نکنه الان شهاب بیدار شده باشه من میرم پایین زیر گازو کم کردم 10 دقیقه دیگه اونو خاموش کن و من و مات و. مبهوت گذاشت ورفت .. این اولین تجربه سکس ناقص من بود نمیدونم خوشتون اومدیانه ولی معمولا هر آنچه از دل براید بردل نشیند حالا که فکر میکنم سالها از این ماجرا گذشته ولی هنوز با یاد آوری اون دلم ضعف میره..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دوستان از گذاشتن شماره تلفن خوداری کنید!