Powered By Blogger

داستان سکسی 10

او میگفت: امیرخان چی شده امروز خیلی تو خودتی؟ بابا نیم ساعت هم از وقت گذشته تو هنوز مشغولی ، مگه نمیخوای بری خونه؟......
ازپشت میز بلندشدم و از ایشان تشکر کردم و گفتم : چیزی نیست ؟ این پرونده منو مشغول کرده بود، حالا بقیه کارشو میزارم برای فردا... همراه او از اداره خارج شدم و با همان افکار راهی خونه شدم . وقتی وارد خونه شدم با صدای بسته شدن در پرستو مانند یک فرشته زیبا درحالیکه یک دامن بسیار کوتاه پلیسه بنفش رنگ و یک تاپ بندی چسبون صورتی بسیار خوشرنگ تنش کرده بود به استقبالم اومد و خودشو تو بغلم ولو کرد. لبی از او گرفتم و طبق معمول دستی به لنبرای کونش کشیدم و گفتم: عزیزم ماشاءا... روز به روز خوشگل تر و جذاب تر میشی بزنم به تخته !! .... خودشو لوس کرد و گفت :امیر؟.. ببین امروز لباسم چطوره؟ خوبه؟ و یک قری به خودش داد ، طوریکه بعلت کوتاهی دامنش شرت توری مشکی رنگش با تمام محتویات برجسته اش نمایان شد ، لباشودوباره بوسیدم و.... گفتم : عزیزم خودت اینقدرزیبا و تو دل برو هستی که هرچی بپوشی زیبا و زیباترمیشی !.. مخصوصاً این مینی دامن!! که یک جلوه خیلی قشنگ به رونا و باسنت داده و دل منو برای اونا بی تاب کرده .....

کونشو

بوسیدمش و رفتم تو اطاق لباسموعوض کردم و بعدش یک دوش گرفتم، وقتی از حمام بیرون اومدم پرستومیزشامو حاضر کرده بود، حین صرف شام پرسیدم: تازه چه خبر ؟...گفت : به ...خبرا پیش شماست از من میپرسی چه خبر ؟؟... تو تعریف کن چه خبر ؟.. چی کردی ؟... !

گفتم : هیچی امن و امان ..!! چه خبر باید باشه ؟؟..!! گفت : ..ا..ه امیر لوس نشو دیگه؟..! خودت میدونی..... چی میگم ...... دیشب این همه تعریف کردی..
سوراخ کونش

گفتم : خوب عزیزم شامتو بخور.. تا بعد بیشتر صحبت کنیم ....بعد از صرف شام رفتیم نشستیم تو هال ، تلویزیون روشن بود و یک سریال قدیمی را نمایش میداد ... پرستو خودش را رو مبل جابجا کرد و چسبید به من و.... گفت : نگفتی ...؟
گفتم : راستش امروز همه اش تو فکربودم تا شاید اونی که میخوائیم پیدا کنم ولی پیدا نکردم باید بیشتر فکرکنم.... عزیزم...!!.... دستمو انداختم دور کمرش و اونو کشیدم طرف خودم ولی او پاشد نشست رو پاهام و چون شلوارک پوشیده بودم گرمی کون و روناش منو داغ کرد ، لبشو بوسیدم و از رو تاپ چسبونی که تنش بود نوک سینه هاش را با دندون یواش گاز گرفتم کیرم داشت بلند میشد دستی به رونای بلوریش که مثل آئینه صاف و لغزنده بود کشیدم و گفتم : خوب عزیزم حالا تو بگو امروز چه خبر..؟ 


توکه خبرهای دنیا را تلفنی از دوستات میگیری و گپ میزنی ، تعریف کن ... خوشگل من!....و دستمو کردم ت وشرتش از داغی کوسش دستم سوخت...!!.. داغ .. داغ.... واقعاً پرستو کوس برجسته و نازی داره همیشه هم بهش میرسه هم موهاشو دائم میزنه و صافش میکنه هم معطرش میکنه....... جون میده برای لیس زدن..... با انگشت چوچولهشو مالیدم.... اومد بالا.....پرستو در حالیکه داغ کرده و لپاش گل انداخته بود صورتشو نزدیک صورتم آورد و گفت: هیچی ..!!..ولی راستش امروز فهمیدم منیر همدوره دانشگاهیم با یک مهندس ازدواج کرده.......
گفتم: خوب.. خوب.؟..... کی عروسی کرده.؟..... چرا این خوشگله ما را دعوت نکرده ؟.
گفت : تابستون گذشته وقتی ما شمال بودیم عروسی کرده، زنگ زده ما نبودیم..... بعدشم سه چهار ماهی شاید هم بیشتر رفتن خارج برا ی ماه عسل ، حالا هم دو سه ماهیه که اومدن ....
گفتم : عالیه..... بهتر ازاین نمیشه....
پرستوگفت : چی چی عالیه؟؟...
کوس و کون

گفتم: عزیزم تو میتونی به همین مناسبت اونا را برای یک شام دعوت کنی و از نزدیک وضعییت و موقعییت اونا را ببینیم و بررسی کنیم .... شاید اونا.. همونائی باشند که ما دنبالشون میگردیم.... هم منیر با تو دوسته و خوب میشناسیش وهم من اونو چند بار دیدم.... دخترخوشگل و تو داریه... فقط باید دید شوهرش چه جور آدمیه...اهل حال است .. یا نه.. در هر صورت موقعییت خوبیه ... نظرت چیه عزیزم ؟.... ( توضیح بدم بار اول که منیر را دیدم خیلی ازش خوشم اومد.. خیلی لوند و خوشگله.. اونم کون خوشگلی داره خودشم اینو خوب میدونه که چه کون گرد و برجسته ای داره..... از نگاهام بو برده که چشم دنبال کونشه... برای همین هرموقع میومد پیش پرستو خوب میدونست چطوری دور از چشم پرستو... کونشو طرفم کنه و قر بده و چشامواز دیدن کونش سیراب کنه..!! برای همین رو پیشنهادم مصرشدم....)
پرستو کمی من و من کرد و....... گفت : ...حالا ببینم چی میشه...... راستی اگه صحبت پیش اومد برای کی خوبه دعوتشون کنم ؟..!.
گفتم : هرچه زودتر بهتر.!!.. سعی کن برای پس فردا شب، شام دعوتشون کنی خوبه؟؟.... اگر تو اونا را پسندیدی.. چه بهتر.. منهم می پسندم..! .. راستی تو شوهر شو دیدی؟... چه تیپیه...؟
پرستودر حالیکه سرشو رو شونم گذاشته بود و آروم نرمی گوشمو میجوید... گفت : حالا چرا اینقدر با عجله دعوتشون کنیم؟ .......لبشو بوسیدم و.... گفتم : اینکه عجله نیست عزیزم ... حالا چه فردا چه ده روز دیگه چه فرقی داره؟ حالا تو برای پس فردا شب دعوتشون کن لااقل هم توبا دوست دیرینت دیداری تازه میکنی و گپی میزنی .. هم من با شوهرش آشنا میشم، ضمناً اگر خصوصیات مورد نظرما را داشتن چه بهتر، چون زوج دلخواهمون رو هم پیدا کردیم ..!!.... 
راستی صبح اگر دعوتو قبول کردن بمن یک زنگی بزن.... باشه عزیزم؟...!!
تاپشو زدم بالا ........ کرست نبسته بود سینه هاش سفت شده بودن... با زبونم شروع کردم به لیسیدن اونها... کمی اومدم بالاتر زیرگلوی سفید وهوس انگیزش را مک زدم.... پرستو نفس نفس میزد .... اونم آروم از روی شلوارکم سرکیرمو که حالا بین روناش قرارگرفته بود با دستش مالش میداد .... لبامو رو لباش گذاشتم و زبونمو تو دهنش چرخوندم.... خودشوسفت به سینه ام چسبوند، سفتی نوک سینه هاشو بخوبی حس میکردم..... دست راستم را از توشرتش بطرف سوراخ کونش بردم وقتی انگشتم به سوراخ کونش خورد .... یک دفعه ماهیچه دورش جمع شد...... با انگشتم کمی فشارش دادم... داغ بود... شروع کرد به دل زدن .... پرستو داشت از حال میرفت.... آروم پاهامو بالا آورده و روی لبه میز جلومبل گذاشتم... پرستو دستاش را از دور کمرم باز کرد و یواش رو پاهام دراز کشید و پاهاش را دورکمرم حلقه زد ... این کار باعث شد تا کیرم لای روناش قراربگیره و از روی شرتش به شکاف بهشتی اش بخوره! .... هوس کردم کوس پف کردهشو لیس بزنم ..... دهنم حسابی آب افتاده بود.... جلوی خودم را نمیتونستم بگیرم... کیرم به نهایت شقی رسیده بود .... داشت منفجر میشد........ حال پرستوهم کمتراز من نبود .... چرا که احساس کردم شرتش کمی خیس شده .... آروم اونو از روپاهام بلند کردم و رومبل گذاشتم و رفتم پائین بین پاهاش زانو زدم ..... لبه شورتشو از کشاله رونش کمی کنارزدم... لبه های صورتی خوشرنگ کوسش پیداشد، پف کرده و کمانی ، کمی دیگه شورتشو کنارزدم ... وای.... شکاف کوچیک کوسش به صورت یک خط که از درونش دو تا لبه نازک صورتی و زیبا زده بود بیرون به چشم خورد.....از رایحه دلپذیرش دهنم پر آب شده بود.... قلبم به شدت میطپید و صدای کروپ.. کروپ اون هیجانم را بیشترکرد.... پرستو به پشتی مبل تکیه داده و نفس.. نفس میزد... تاپش تا زیر گلوش بالا رفته بود و سینه های گردش که فاصله ای بینشون نیست هماهنگ با نفس کشیدن پرستو لرزش و حرکات ژله ای زیبائی را نمایش میدادن .... حریصانه سرمو بطرف کوسش بردم ومستانه لبامو رو لبای کوسش گذاشتم.... چه کوسی؟....با لبانی مرطوب وداغ.!!... مک زدم.... و تراوش عسل گونه اش را لیس میزدم.... بوی دلپسندش رایحه ای از بهشت بود.... سیرآب نمیشدم..... دیوانه وار شرت و دامنش را پائین کشیدم .... هیچی حالیم نبود ، رونای سفید و گوشتیش را بازکردم و انداختم رو شونه هام....... یکبار دیگه سرمو به طرف دروازه بهشتی پرستو که حالا دیگه رو مبل ولو شده بود بردم، خیس بود... زبونم را تو شکاف کوسش کردم آبش را مزمزه کردم چه طعم گوارا و ملسی !!.. ... غلیظ چون عسل..!... دیوانه وار لیس زدم.... تمام صورتم خیس و چسبناک شده بود..... پرستو هم ناله میکرد...... با دستش سرمو بطرف کوسش فشار میداد..... سعی میکرد همانطور که نشسته و ناله میکرد... خودشو تکون بده! ...... خودشو کشوند پائینتر، کمی که اومد پائین سوراخ کونش اومد بالا، حالا زبونم به سوراخ کونش که باز و بسته میشد میخورد... شروع کردم به لیسیدن سوراخ کونش خیلی دوست داشتم زبونم را بکنم تو سوراخ کونش ولی ماهیچه دور سوراخ کونش اجازه نمیداد تنها تونستم کمی از نوک زبونمو بکنم اون تو!!..... با ادامه این کارهر دومون به اوج لذت و شهوت رسیده بودیم....... با تمام وجودم کوس و کون پرستو را لیس میزدم برای یک لحظه زبانم به چوچوله پف کرده اش خورد از خود بیخود شدم، کودکانه اونو مک زدم و بین دندونام گرفتم...... با نوک زبونم با اون بازی کردم کمی بزرگتر شد ..... یک لحظه احساس کردم پرستو داره میلرزه فکرکردم سردش شده ولی نه ...اون به اورگاسم رسیده بود.... ریزش آبش تمام صورتم را خیس کرد ... سرمو چنان با فشاربین روناش نگهداشته بود که داشتم خفه میشدم دهانم پرشده بود از آب کوثرش ... چه طعم وبوئی داشت.... وجودم را از آن آب بهشتی سیرآب کردم!!
پاشدم شلوارک وشورتمو کشیدم پائین و......گفتم : عزیزم پاشو رو مبل زانو بزن ، میخوام امشب کوس نازتو از عقب جربدم... پاشو.... کمی هم کونتو بگیر بالا.... پرستو پا شد و روی مبل زانو زد و کون سفیدشو طرفم قنبل کرد و.......گفت : اول یک کم پشتموبمال..... تفش بزن خشک نباشه؟ .....!!کمرکیرموگرفتم وکمی تفش زدم و سرشوگذاشتم در سوراخ کونش ، با دو دستم آبگاهشوگرفتم که پرستوشروع کرد به چرخوندن کونش و اونو فشارمیداد رو کیرم ، سوراخ کونش بطور شورانگیزی دل میزد و باز و بسته میشد..!! ، خوب که با سر کیرم سوراخ نرم و مامانی کونش را در مالی کردم..... سر کیرموکه حالا باد کرده بود گذاشتم درکوس نازش ، کلاهک کیرم حسابی باد کرده بود ، هنوزکوسش خیس بود ولی کمی تف با کف دستم به سرکیرم مالیدم چون میدونستم کوسش خیلی تنگه ، آخه من همه اش اونوازکون میکنم برا همین کوس نازش تقریباً بکر مونده ..!!....آروم لای کوسشو بازکردم و کله کیرم هل دادم توش ... وای چه کوس تنگ و داغی.. کوسی که همیشه گائیدنش برام تازگی داره.!!...نمیدونم چرا اونشب برای گائیدنش بی طاقت شده بودم .... اما دوست نداشتم کیرمو یک ضرب بکنم توش برا همین یک فشارکوچیک دادم کمی کیرم رفت تو ولی تنگی کوسش سفت کیرمو گرفته بود و نمیذاشت تکان بخوره....چند لحظه ای کیرموهمان جا نگهداشتم بعد یکبار دیگه اونو فشارداد م... پرستو هم کمکم کرد و کونش داد عقب و کیرم تا ته رفت توکوس نازش طوریکه احساس کردم سرکیرم به غضروف ته کوسش خورده.... برا یک لحظه ماهیچه های درون کوسش حالت انقباض پیدا کردن ولی بلافاصله آروم آروم شل شدن و کیرم بخوبی جای خودش را باز کرد ....... پرستوناله ای کرد و برای یک لحظه از حرکت ایستاد ، با آه و ناله گفت : وای مردم..... چرا امشب اینقدر کلفت شده ...... وای.... امیر طاقت ندارم تا نافم رسیده کمی اونو بکش بیرون .... دارم جرمیخورم..... وای خداجون مردم......!!
جداره داخلی کوسش حسابی به کیرم چسبیده بود..... وقتی کیرموکشیدم بیرون لبهای درونی کوسش که صورتی رنگ بودهمراه کیرم اومدن بیرون.. احساس کردم کیرم کلفت تراز همیشه شده..... چرا که فانتزی ذهنم روی منیر و شوهرش بود و پرستو را منیر میدیدم !!.... در فکر و خیالم این کوس و کون منیربود که میگائیدمش... شروع به تلمبه زدن کردم.... آه وناله پرستو بلند شده بود..... معلوم بود اونم داره حال میکنه..... شاید اونم توفانتزی ذهنش فکرمیکرد که شوهر منیر داره اونو میکنه.!... 
وقتی این خیال به ذهنم رسید چنان از فشارشهوت مست شدم که با تمام وجودم پرستو را میکردم، طوریکه آه و ناله اش تبدیل به جیغ شده بود ، همزمان با ریتم تلمبه زدنم پرستوهم خودشو عقب جلو میبرد تا کیرم بیشتر بره تو کوسش ..... حرکات موزون پرستوهمراه با انقباض وانبساط ماهیچه های درون کوسش موجب شد تا ابتدا او با لرزشی خفیف ونفس نفس زدن کوتاه به اورگاسم برسه ومن نیز با یک کرختی لذت بخش درحالیکه سرمو بالاگرفته بودم وبا صدای بلند اوف ، اوف میکردم تمام آبم را ریختم تو کوسش... 
علیرغم اینکه سست شده بودم ولی همچنان کمر پرستو را سفت گرفته بودم و دوست نداشتم کیرمو بیرون بکشم .... خیلی حال کردم......... حیفم آمد این تنوع گائیدن را از دست بدم ...... بهمین خاطرکار تلمبه زدن را پس از یک مکث کوتاه ادامه دادم..... حالا کاملاً کوس تنگش خیس و لزج عسلی شده بود و شلپ... شلپ... صدا میکرد... پرستو بی حال شده بود ولی ازمالیدن کونش به شکم وخایه های من دریغ نمیکرد...... همین کار او موجب شد تا کیرم شقی خودشو حفظ کنه!! ...... پرستو کمی خودشو جابجا کرد و آهسته گفت : همین طور بخوابم.؟ ... دیگه نا ندارم وایسم....!!
گفتم : بخواب عزیزم ... ولی آروم که کیرم درنیاد .!!...................پرستو درحالیکه میچرخید تا روی مبل دراز بکشه ...... گفت : عیب نداره عزیزم بزار در بیاد ..... دوست دارم امشب ازعقب هم بهت بدم ..... آخه وقتی اونو میمالی یک حالی بهم دست میده!! ...... توش شروع میکنه به خاریدن و دل زدن ...... وقتی میکنی اولش کمی درد داره!!........ولی ... دردشم لذت بخشه .!!!........پریدم تو حرفش و گفتم: عزیزم چرا میگی ازعقب و نمیگی از کون!!... قربونت برم بگو میخوام امشب یک کون بهت بدم... اینجوری من بیشتر خوشم میآد!!....
اونم که از شهوت حال به حالی شده و کونش برا کیر میخارید....... گفت : خوب....کون... میخوام حالا.. یک کون بهت بدم!!......خوبه؟ .... خوشت اومد... خوب بکن دیگه... چرامعطلی ...... کونم میخاره........ درحالیکه خودمو رو پرستو جابجا میکردم تا اونو از کون بکنم .... گفتم : عزیزم حالا کجای لذت بردن رو دیدی؟ ..... بزار یک تنوع تو سکسمون پیدا بشه، مخصوصاً اگر منیر و شوهرش بیان تو این کار..... وای از حالا چه حالی میشم وقتی توی ذهنم میبینم یک نفر دیگه مثلاً شوهرمنیرمیخواد ترا از کون بکنه ...... کاش اونم کون کردنو دوست داشته باشه که حتماً دوست داره؟!! .... چون کون منیرهم دست کمی از کون خوشگل تو نداره!!.. هرچند هم اگر اهل کون کردن نباشه ولی قول بهت میدم با دیدن این کون گرد و قلمبه ای که تو داری اون که نه هرکس دیگه ای هم بیندش ازش نمیگذره .... مخصوصاً اگر شلوارک چسبون وتنگ هم پات باشه !! ...... وای...!!.. دیونه اش میکنی.!!.. من که خودم کشته مرده اونم ..... خودت خوب اینو میدونی ....... و.. وای از اون وقتی که یک نفر دیگه کونتو ببینه وبفهمه میخوای کون بهش بدی .. وای ... میدونی کیرش چه شقی پیدا میکنه.... من جای اون دارم میترکم ... مخصوصاً بار اول که میخواد از کون بکندت ...... با چه شور و حالی کونت میزاره....... فکرشو بکن تو اون حالت.... تو چه حال و لذتی میبری و بعدش هم من... چون خیلی دوست دارم بعد ازاینکه یکی از کون گائیدت منم پشت سرش تو را بکنم، چه حالی میده؟......!!! آدم کیرشو بزاره جای گرم یک کیر دیگه که پر از آب منیه !!!.... وای یعنی میشه؟؟.....سعی کردم با این حرفها پرستو را برای کارسکسی جدیدمان آماده کنم، تا از نزدیک شاهد کون دادنش باشم و ببینم چطوری کون میده و چه شکلی ازکون می کننش ..!!.... و از دیدن آن صحنه ها بهره و لذت شهوانی ببرم، مهمتر اینکه اگر جوربشه، بتوانم منیر خوشگل و ناز را که توخواب هم نمیدیدم ، از کون بکنمش !!!... و داغ این مدتو از دلم دربیارم!!...
ضمن ادامه حرفهایم ، آروم کیرمو که حسابی شق شده و هنوزخیس خیس بود در سوراخ کونش گذاشتم و با ستون قراردادن دستهام در دو طرف بدنش کمرم را بالا گرفتم تا فشار کمتری به کونش بیاد و کیرم آروم و یواش بره تو کونش تا هم من لذت بیشتری ببرم و هم اون دردش نگیره....... 
من گائیدن کون را اینطوری، یعنی پرستو دمر بخوابه و من بخوابم روش را بیشتر دوست دارم وهمیشه هم اینجوری اونو از کون میکنم...... چرا که دراین حالت تمامی کونش تو بغلم جا میگیره و از نرمی و گرمی اون بیشتراستفاده میکنم و لذت بیشتری هم میبرم ..... گاهاً دراین حالت بعد از چند تا تلمبه زدن دستامو زیر شکمش میبرم و با فشاردادن به زانوام و ستونی کردن اونا بدون اینکه کیرم ازکونش در بیاد بحالت سگی، گائیدنشوادامه میدم اونم از این دوحالت خیلی خوشش میاد وخوب هم متمتع میشه ولذت میبره وآه و ناله های آن چنانی میکنه!!! ..... 
درحالت سگی وقتی چاک کونش را باز میکنم براحتی میبینم کیرم تا ته رفته توکونش و تخمام به در کونش میخورن وموقع اومدن آبم، پرستومیخواد که آبمو تو کونش بریزم یا روکمرش اما تا حالا نشده آبمو بخوره یا برام ساک بزنه..... 
میگه دوست نداره و خوشش نمیآد.!!؟؟........ منم تا حالا دراین مورد اصرار زیادی نکردم ...... اما یکی ازکارهای جالب و موردپسندی که همیشه پرستوانجام میده اینه که قبل از کون دادن خودشو خوب تخلیه میکنه ، این کارش موجب میشه تا کیرم راحتر توکونش جا بگیره واونم دردکمتری بکشه ، من هم ازگائیدن یک کون تخلیه شده وتمیز، لذت بیشتری میبرم .. ................

۱ نظر:

دوستان از گذاشتن شماره تلفن خوداری کنید!